خواهان برگزاری دادگاه علنی و عادلانه با رعایت حقوق انسانی هستیم

رئیس اداره اطلاعات شهر سنندج به خانواده گفته که شانسی که هوشمند آورده این است که در هیچ گونه عملیات مسلحانه و درگیری شرکت نداشته است

 

«وزارت اطلاعات به دنبال دستگیری هوشمند علیپور و محمد استادقادر ادعا کرد که اعضای “گروهک‌های تجزیه طلب و تکفیری” که به یک پایگاه امنیتی در سقز حمله کرده بودند، بازداشت شده‌اند. در روز ۱۸ مرداد، حزب آزادی کردستان ایران (پاک)، که در اقلیم کردستان عراق مستقر است و علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت‌های مسلحانه انجام می‌دهد، با انتشار اطلاعیه‌ای مسئولیت حمله را به عهده گرفت. این بیانیه اظهار داشته است که هوشمند علیپور و محمد استادقادر پس از اقدام برای نجات مجروحانی که در حمله شرکت داشتند، بازداشت شدند. خانواده هوشمند علیپور گفته‌اند که او عضو حزب آزادی کردستان بوده است، اما در عملیات مسلحانه شرکت نداشته و به منظور فعالیت‌های سیاسی نظیر اطلاع رسانی درباره‌ی حزب آزادی کردستان در میان کردهای ایران به کشور وارد شده بود.» این بخشی از بیانیه عفو بین الملل بود که درخصوص دو زندانی کرد در سنندج منتشر شده است.

برادر یکی از این دو زندانی، هه ژار علیپور، ساکن تورنتو است.

هه ژار با اینکه ۳۶ سال بیشتر ندارد، بزرگترین فرزند یک خانواده ی پرجمعیت است؛ خانواده ای با هفت پسر و سه دختر از شهر سردشت در کردستان. تازه به دنیا آمده بود که در سال ۱۳۶۲ عمویش که عضو کومه له بوده، ترور می شود. عموی پدرش هم کشته می شود، چند تن در خانواده و فامیل دستگیر می شوند و شیرازه ی خانواده از هم می پاشد. به جای درس و مدرسه و کار، هر کدام به سویی آواره و پناهنده می شوند. فقط بزرگ شدن در چنین فضایی را تصور کنید.

 

 

هه ژار می گوید، دبستان که می رفتم، هر وقت که از اطلاعات و اداره ی حفاظت زنگ می زدند، آن روز از ترس مدرسه نمی رفتم. وقتی در این فضا بزرگ می شوی، حتی اگر مبارز هم نشوی، علیه آن همه ظلم و ستم و نابرابری که برایت به وجود آمده، موضع می گیری و از آن متنفر می شوی.

هه ژار چهار سال پیش با همسر و دخترش از طریق ترکیه به کانادا آمده است.

برادرش هوشمند که ده سال از او کوچکتر است، امروز در زندان سنندج در وضعیتی نامعلوم به سر می برد. در ادامه با هوشمند بیشتر آشنا می شویم.

 گرفتن “اعترافات اجباری” زیر شکنجه، امری ست متداول در زندان های جمهوری اسلامی، بویژه که زندانی، جوانی کرد باشد و از خانواده ای با سابقه ی مبارزاتی. احکامی که در دادگاه های غیرعلنی، غیرشفاف و در پشت درهای بسته، بی حضور وکیل و دسترسی به حقوق انسانی صادر می شود، نمی تواند احکام عادلانه ای باشد. به همین خاطر است که هه ژار و دیگر افراد خانواده اش برای هوشمند نگرانند. در این رابطه با هه ژار گفت وگو کردیم.

 برادرت هوشمند، چرا و چگونه دستگیر شد؟

ـ هوشمند، به همراه محمد استادقادر که اهل سقز است، عضو حزب آزادی کردستان (پاک) هستند. هوشمند در چهار سال گذشته در عراق فعالیت سیاسی می کرد. ۱۲مرداد امسال، دو تیم از این حزب به ایران می آیند. هوشمند هم جزو تیم سیاسی ـ تشکیلاتی همراه این تیم بود. در ایران بین شهر بانه و سقز در گردنه ی کلی خان در کمین افتاده بودند و در پی تیراندازی تعدادی از افراد زخمی می شوند. هوشمند و محمد می روند که به زخمی ها کمک کنند و از میان درگیری و آتش آنها را بیرون بیاورند، اما به دلیل پیچیدگی منطقه، راه را اشتباه می روند و خود هدف آتش ماموران قرار می گیرند. محمد زخمی می شود و هوشمند در کنار او می ماند و محاصره می شوند و با گاز اشک آور دیگر از حرکت می مانند و در نهایت این دو دستگیر می شوند و به محلی نامعلوم انتقال داده می شوند و نمی گذارند که به خانواده و وکیل دسترسی داشته باشند.

چهار روز بعد از دستگیری، در حالی که ما اصلا از هوشمند خبر نداشتیم، در روز ۱۶ مرداد صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برنامه‌ای پخش کرد که در آن این دو به نقش خود در حمله به پایگاه امنیتی واقع در سقز «اعتراف» کردند، در حالی که این دو اصلا مسلح نبودند و عضو گروه امدادی بودند. در این اعتراف تلویزیونی، مقدار زیادی مهمات و اسلحه هم نشان می دهند که مثلا از اینها گرفته اند در حالی که یک گردان هم این همه مهمات ندارد، به هر حال معلوم است که برای درست کردن سناریو نیاز بوده که این چنین چیزهایی نشون داده بشه و معلوم است که دارند برایشان یک پرونده سنگین درست می کنند.

شما چه اقداماتی انجام دادید؟

ـ ما برای هوشمند کمپین راه انداختیم با کمک سازمان عفو بین الملل، کمیته بین المللی علیه اعدام، کمیته زندانیان سیاسی و رسانه ها و فعالان حقوق بشر در کردستان.

بالاخره هوشمند کی توانست با خانواده تماس بگیرد؟

ـ بعد از اینکه موضوع دستگیری و اعترافات اجباری اینها همه جا منتشر شد، آنها اجازه دادند که هوشمند تماس بگیره. ۱۰ شهریور هوشمند زنگ زد به برادرم در ایران. دو سه دقیقه بیشتر حرف نزده بود. گفته بود “ما در اداره اطلاعات شهر سنندج هستیم. دو روز اول در بانه خیلی شکنجه شدیم ولی الان حالمون بهتره”.

حالا هوشمند وکیل دارد؟

ـ یک وکیل تسخیری دارد. یک نفر به دیدنش رفته و بدون اینکه خودش را معرفی کرده باشه، گفته من وکیلت هستم.

ولی ما خودمان هم وکیل گرفته ایم البته ما هم باید از وکلایی انتخاب کنیم که مورد تائید قوه قضاییه است، آنها هر وکیلی را از ما نمی پذیرند. وکیل ما چند بار مراجعه کرده ولی هنوز به او اجازه ی دیدار با هوشمند نداده اند، اما چون شایعاتی شده بود که هوشمند و محمد کشته شده اند، وکیل ما توانسته بود از طریق پیگیری از بازپرس سقز، خبر بگیرد که آنها زنده اند و در بازداشت اطلاعات سقز هستند. بعدا هم به هوشمند اجازه دادند دو سه بار دیگر با دو خواهر و برادرم که در ایران هستند، تماس بگیرد. خود اطلاعات هم با برادرم تماس گرفتند و گفتند شما و خواهرهای هوشمند می توانید روز دوشنبه ( ۲۹ اکتبر) ـ یعنی امروز ـ برای ملاقات بیایید زندان سنندج. که برادر و خواهرهایم رفتند و ملاقات انجام شد. برادرم می گوید هوشمند حالش خوب بود و بیشتر نگران ما افراد خانواده بود. اداره اطلاعات قول داده بود که در همین ماه آنها را به دادسرای شهر سقز منتقل کنند تا مراحل اولیه برگزاری دادگاه انجام شود، ولی هنوز آنها در زندان سنندج هستند و این انتقال صورت نگرفته است. وکیلی هم که ما انتخاب کرده بودیم، وکالتنامه اش را به خانواده داده بود تا برای امضا به هوشمند بدهند ولی اداره اطلاعات سنندج وکالتنامه را گرفته و گفته خودمان بررسی می کنیم و خبر می دهیم. در همین ملاقاتی که انجام شد، رئیس اداره اطلاعات شهر سنندج به خانواده گفته که شانسی که هوشمند آورده این است که در هیچ گونه عملیات مسلحانه و درگیری شرکت نداشته است و برای همین خاطر ما به هوشمند اینقدر زود اجازه ملاقات دادیم در حالی که بسیاری ماه ها در زندان می مانند بدون ملاقات با خانواده.

 پدر و مادرت نمی خواستند به ملاقات بروند؟

ـ پدر و مادرم به همراه سه برادر و یک خواهرم در ترکیه پناهنده هستند. دو خواهر و یک برادر در ایران هستند.

برای برادر و خواهرهایت که در ایران هستند مشکلی به وجود نیامده؟

ـ اوایل که هوشمند دستگیر شده بود چندین بار با آنها تماس گرفته بودند و از هوشمند پرسیده بودند که آیا از او خبر دارید یا نه؟

 

 

چرا برادر و خواهرهای دیگرت از کشور بیرون نیامده اند؟

ـ به هر حال آنها متأهل هستند و کار و خانه و زندگی دارند و نمی خواهند از کشور خارج شوند. برادرم که در ایران است خودش سالها زندانی بوده. با پدرم هم در زندان بوده به اتهام همکاری با کومه له و پخش نشریه.

 از برادرت هوشمند بگو. چگونه به حزب آزادی کردستان پیوست؟

ـ هوشمند در ایران تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده. ما برادرها با هم در یک کارخانه ی تولیدی کار می کردیم. چهارشنبه سوری سال ۸۸ بعد از تظاهرات و اعتراضات پس از انتخابات، هنوز جو بگیر و ببند شدید حاکم بود که هوشمند را با جوانانی دیگر در چهارشنبه سوری به دلیل آتش بازی بازداشت می کنند و آنها را در بازداشتگاه مفصل کتک می زنند. چون هوشمند از خانواده ی شناخته شده ای بود، ورقه هایی جلوش می گذارند و او هم امضا می کند، در حالی که نوجوانی ۱۶ ساله بود. در این ورقه ها او اعتراف کرده بود که اعلامیه کومه له پخش کرده. در دادگاه هوشمند به چهار سال زندان محکوم می شود ولی چون زیر هجده سال بوده، او را به کانون اصلاح و تربیت می برند و وقتی هجده ساله شد به زندان می فرستند و ۷۵ ضربه هم شلاق به او می زنند.

فردی به نام انوری از اطلاعات به ما می گفت، روستای شما همه ضدانقلاب و کمونیست هستند. اگر قدرت داشتم روستای شما را آتش می زدم. این جمله هنوز در گوش من مانده است.

وقتی محکومیت هوشمند تمام و از زندان آزاد می شود، باز او را راحت نمی گذارند. انوری مرتب با او تماس می گیرد و از او می خواهد که هر هفته خود را معرفی کند. هوشمند مدتی بعد پنهانی به عراق می رود و آنجا می ماند و به کومه له می پیوندد.

هوشمند چهار سال تمام در کردستان عراق علیه داعش جنگید. چندین بار زخمی شد. از مردم کردستان و مردم عراق دفاع می کرد. من چهار سال پیش آمدم کانادا و زمانی که ترکیه بودم هوشمند هم در ترکیه با من بود، ولی آنقدر پروسه های پناهندگی طولانی بود که هوشمند خسته شد. به هر حال یک جوان بیست و یک ساله بود نتوانست طاقت بیاورد. رفت و به حزب آزادی کردستان پیوست. راهی برایش نمانده بود. نه می توانست در ایران زندگی کند، نه می توانست در ترکیه تاب بیاورد تا کارش درست شود، مجبور بود آنجا بماند.

آیا برای محمد استادقادر هم کسی کاری می کند؟

ـ ما خانواده استادقادر را نمی شناسیم و فقط شنیدیم که هوشمند با محمد دستگیر شده. فقط هوشمند گفته که پدر او هم با پسرش ملاقات داشته.

در حال حاضر چه اقداماتی برای هوشمند انجام می دهی؟

ـ من مرتب با عفو بین الملل لندن و کانادا در تماس هستم. اینجا از طرف مرکز حمایت از قربانیان شکنجه نامه هایی تهیه شد و برای وزارت امور خارجه کانادا فرستاده شد. خود من هم نامه هایی برای نمایندگان پارلمان فرستادم و وضعیت خانواده و هوشمند و دوستش را توضیح دادم و درخواست مان را برای نجات این دو زندانی مطرح کردم.

از مردم چه انتظاری داری؟

ـ ما به عنوان خانواده ای که یکی از اعضایش در زندان جمهوری اسلامی است نگرانیم. در حالی که امروزه جمهوری اسلامی مرتب دست به کشتار، شکنجه و ترور می زند، از مردم انتظار داریم که به کمپین هوشمند بپیوندند و صدای این دو زندانی باشند و صدای آنها را به مراجع بین المللی برسانند. ما خواستار یک دادگاه عادلانه، علنی و منصفانه و همراه با دسترسی به حقوق انسانی برای این دو جوان هستیم.

سازمان عفو بین الملل در پایان بیانیه ی اقدام فوری خود از همه خواسته است که “سریعا به زبان انگلیسی، فارسی یا به زبان خود به مقامات ایران نامه بنویسید و خواهان آن شوید که:

ـ تضمین کنند که هوشمند علیپور و محمد استادقدر مطابق با استانداردهای بین‌المللی در خصوص دادرسی منصفانه و بدون توسل به مجازات اعدام محاکمه شوند و دسترسی منظم به خانواده و وکیل انتخابی‌شان و همچنین مراقبت‌های پزشکی لازم را داشته باشند؛

ـ تضمین کنند که آن‌ها در برابر شکنجه و سایر بدرفتاری‌ها محافظت می‌شوند و تحقیقات فوری، مستقل، موثر و غیرجانبدارانه در خصوص ادعاهای شکنجه انجام داده و افراد مسئول را بدون توسل به مجازات اعدام محاکمه و پاسخگو کنند؛

ـ دست از تهیه و پخش اعترافات تلویزیونی بردارند، چرا که این عملکرد حقوق متهمان در خصوص عدم اجبار به اقرار یا اعتراف علیه خود، بهره‌مندی از اصل برائت و رهایی از رفتارهای ضدانسانی، بیرحمانه و موهن را نقض می‌کند.

به کمپین نجات هوشمند علیپور در فیسبوک بپیوندید:

Campaign to save Hoshmand Alipour’s life کمپین نجات هوشمند علی پور