گرافیتی هنر کسانی است که دستشان از رسانههای گروهی کوتاه است و دیوارهای شهر را به رسانهای تبدیل میکنندتا حرف دل یا پیام جامانده در ذهنشان را منتقل کنند. زیرا، دیوارهایی که ما را محاصره کردهاند، در اختیار ارگانهایی است که رسانهها را هم در اختیار دارند.
اما، گرافیتیهای دیده شده بر دیوارهای تهران نه سیاسیاند و نه حزبی؛ نه اعتراضی را منعکس میکنند و نه تفرعن روشنفکرانه دارند. بیشتر غمنامههای تنهایی، عواطف رقیق و زودگذر، یا فریاد عشقی از دست رفته یا حسرت کسی که میخواهد «بلکه اونی که دوستش داره از دردش باخبر شه…»؛ را منعکس میکنند، گرافیتیهای شهرمان این چنین هستند، اگر هم سیاسی باشند، به قصد آشوب و برهمزدن نظم عمومی شهر نیست.
با اینهمه آنها را از بین میبرند. متصدیان امر یادآور میشوند، گرافیتی در همه شهرها و در همه دنیا اجتنابناپذیر است، گرافیتی محصول شهرنشینی است. در اغلب موارد بیآزار است و از جلوههای تجمع انبوه جمعیتهای شهری است. این نقوش که اغلب با کلام همراهند به دلیل تظاهر به چیزی و خودنمایی بر دیوارها نقش نمیشوند. یک هنرمند گرافیتی خودش همواره در سایه است و حتی امضا هم ندارد. زیرا گرافیتی در بعضی موارد بیانیه مصور شهروندی بی رسانه و تنهاست. گاهی هم بیانیه جوانی عاشق است که دیوار را برای انتقال احساسش به کار میگیرد تا بقیه را هم با سوزدل خودش همراه کند. مگر یک شاعر یا فیلمساز همین کار را با رسانه دیگری نمیکند.
اما ریشه گرافیتی، به صورت مدرن و در غرب به فعالیتهای سیاسی اواخر دهه۶٠ میلادی بازمیگردد… . نوعی ضد فرهنگ، نوعی هنر انتقادی، هنر حاشیه نشینی، هنر اعتراض، که در لسآنجلس و در فرهنگ پانک راک نیز متجلی شد. گرافیتی در هر جایی ممکن است دیده شود، در واگنهای قطار شهری، ایستگاههای اتوبوس و مترو، باجههای تلفن عمومی و هر جای خالی بر سطوح پراکنده ای که بتوان چیزی بر آن نوشت یا به تصویر کشید، اعم از کف پیاده روها، نیمکت پارک ها، سرویس های بهداشتی عمومی و… .آن کس که حرف دل یا آرزوی کاملا درونی، احساسی و شخصی اش را بر گوشه دیواری یا بر صندلی یک اتوبوس نقش میکند، از شهر چه میخواهد؟
تهران به عنوان یک کلانشهر تا حدی بسیار پراکنده، نوعی گرافیتی درحال شکلگیری آن هم به صورت محدود و پنهانی و با کمال تاسف به صورت دزدانه است، که همین جلوه محدود اغلب توسط متصدیان امر پاک میشود، یعنی با رنگ پوشانده میشود. اما گرافیتی همچنان بر دیواری، نیمکتی یا حتی بر کف پیاده رویی عجولانه نقش میشود.
در بسیاری از کشورها، عکاسان و نقاشان نوگرا توانستهاند گرافیتی را از دیوارهای شهر به دیوار گالری ها و موزه های نسل پنجم بکشانند. هرچند که گرافیتی اگر گرافیتی باشد، تن به مهار و دهنه و لگام هیچ ارگانی نمیدهد. با هدایت این جریان خالص و بیشیله پیله از گرایش آن به هنری معترض جلوگیری به عمل میآورند.
در اینجا مدیران شهری هر کاری میکنند تا سطوح شهری را به قول خودشان از لوث وجود گرافیتی پاک کنند و با این شیوه مدیریتی گرافیتی را به هنری معترض سوق میدهند. البته شاید چنین قصدی نداشته باشند، اما ندانمکاری که شاخ و دم ندارد. هیچ ارگانی و هیچ دولتی نمیتواند گرافیتی را منع کند. گرافیتی رسانه افرادی است که هیچ رسانه رسمی ای ندارند و اصلا نمیخواهند داشته باشند.