“جنبش کارگری مستقل از حزب و دولت در عرصه بین الملل” عنوان گفت و گویی است که اخیرا نشریه “خط صلح” با مهدی کوهستانی “نماینده سراسری اتحادیه کارگران کانادا” انجام داده است. این مصاحبه در اصل راه حل کوهستانی برای غلبه کردن بر ضعف جنبش کارگری است. جنبش کارگری ای که به نظر او “در عرصه بین الملل به دلیل نقش و کارکرد “سیاسی” خواه حکومتی و اپوزیسیون، مظلوم واقع شده. نگاه سیاسی که بیش تر مونولوگ بوده تا دیالوگ برای راهیابی برای بهتر شدن زندگی طبقه کارگر”.

کوهستانی که سالهاست در “کنگره کار کانادا” فعال است به جنبش کارگری ایران توصیه می کند که جنبش کارگری ایران باید از جنبش کارگری کانادا یاد بگیرد. جائی که در آن جنبش کارگری کار خودش را می کند و حزب سوسیال دمکرات کار خودش را.

او می گوید: “من می روم و مبارزات کارگری خودم را می کنم و آن ها هم کار خودشان را می کنند. چون این دو از هم جداست”.

البته مهدی کوهستانی به  مسایل دیگری هم اشاره می کند ولی همه این نکات مقدمه چینی است برای ارایه راه حلی برای بیرون آمدن از “برزخی” که جنبش کارگری ایران در آن قرار گرفته است. می گوید: “ما به نوعی در برزخ این روند قرار داریم و باید پرسید که چرا نتوانسته ایم این دو را – یعنی مسائل کارگری را از مسائل سیاسی- از هم جدا کنیم. این ضعف جنبش کارگری ما است و اتفاقا تاثیر غیرمستقیم خود را هم گذاشته است”. بسیار خوب! راه حل چیست؟ استقلال جنبش کارگری از احزاب و دولت! ”

امروز در جنبش کارگری تشکل مستقل از حزب و دولت مطرح می شود”. از نظر کوهستانی “تا زمانی که بحث بر سر خرید و فروش نیروی کار است، شما باید مبارزه صنفی‌تان را بکنید” و احزاب مبارزه سیاسی شان را.

اجازه دهید قبل از اینکه به نگرانی های واقعی کوهستانی بپردازیم نگاهی داشته باشیم به تئورهائی که او به وسیله آنها تلاش میکند نیات واقعی خود را پنهان کند.

ارائه الگو برای جنبش کارگری ایران

کوهستانی با ارجاع ما به تجربه خودش در جنبش کارگری کانادا در اصل دارد الگویی ارائه می دهد که کارگران ایران با به کارگیری آن از این برزخی که در آن گیر کرده اند در می آیند؛ الگویی که در آن احزاب سوسیال دموکرات به عنوان احزاب کارگری مبارزه سیاسی می کنند و کارگران هم در اتحادیه های کارگری برای احقاق حقوق صنفی خود با کارفرمایان مشغول مبارزه صنفی هستند.

اما او خود را به فراموشی زده است که اگر این تئوری و این الگو در دوران رونق سرمایه داری و برای مدتی در کشورهای غربی کاربردی داشت با بحران سرمایه داری و چرخش به راست احزاب سوسیال دموکرات دهه هاست که در خود این کشورها نیز به بن بست رسیده است. حال، وعده مطلوب بودن و امکان عملی شدن این الگو در کشوری مثل ایران که از ابتدا سرمایه ‌داری آن یک سرمایه ‌داری استبدادی و بر قانون اساسی “کار ارزان، کارگر خاموش” استوار بوده، یک کلاهبرداری آشکار است. چه در زمان پهلوی ها و چه در زمان رژیم اسلامی هر مطالبه صنفی کارگران همیشه با سرکوب نیروی انتظامی و قوه قضاییه مواجه بوده است و به همین خاطر این مبارزه صنفی معمولا به مبارزه سیاسی علیه رژیم و نظام سرمایه داری تبدیل شده است.

استقلال جنبش کارگری از کدام حزب و جنبش سیاسی؟ اگر چه کوهستانی به این مسله جواب نمی دهد ولی هر کارگر مبارز و آگاهی می داند که منظور او استقلال جنبش کارگری از نیروها، سازمانها و احزاب چپ و کمونیستی است. به دو دلیل. اول این که در کشور ایران به دلایل تاریخی و سیاسی و اجتماعی که از حوصله این نوشته کوتاه خارج است ما هیچ گاه شاهد شکل گیری و فعالیت احزاب رفرمیستی و احزاب سوسیال دمکرات در ایران نبوده و در نتیجه این جریانات جایگاهی هم در میان کارگران نداشته اند.

دلیل دیگر این است که سنتا و بخصوص در شرایط فعلی این احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست هستند که اجتناب ناپذیری و ارتباط لاینفک بین مبارزات صنفی علیه کارفرمایان و مبارزه سیاسی علیه نظام سرمایه داری را توضیح داده و در حد توان خود در سازماندهی این مبارزات شرکت کرده اند. و به همین علت هم هست که همیشه تاریخ مبارزات کارگری با تاریخ احزاب سوسیالیستی، حال با هر تعبیری که از آنها داریم، گره خورده است.

 ترس کوهستانی از عروج گرایش سوسیالستی در جنبش کارگری

چندی پیش روزنامه “رسالت” مقاله ‌ای منتشر کرد که در آن نویسنده از شباهت های اعتصاب هفت تپه با یک جنبش کارگری- کمونیستی نوشت: “در عین حال که معترضین معتقدند اعتراضشان کاملا صنفی و کاری است، ولی به نظر می ‌رسد شباهت‌های زیادی به جنبش‌های کارگری کمونیستی و چپ داشته باشند. این ماجرا در شعارها و حتی مدل کمیته‌ های آنها نیز مشهود است چیزی که شاید دستگاه‌ های امنیتی را نگران کند”. ابراز نگرانی از زبان این روزنامه تا حدود زیادی بازگو کننده نگرانی نه تنها حکومتی ها بلکه کل جریانات راست در جامعه منجمله کوهستانی است.

اتفاقات اخیر در جنبش کارگری بخصوص در دو مرکز صنعتی یعنی هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز همه توجه ها را به خود جلب کرده است. شعار “تشکل مستقل کارگری و تشکل مستقل مردمی” که توسط رهبران کارگری در این دو مرکز صنعتی داده شده است می رود که به سرعت نه تنها در جنبش کارگری بلکه در میان دیگر اقشار زحمکتش مردم نیز جای خود را باز کند. ما با دورانی مواجه هستیم که طبقه کارگر ایران می رود که نه تنها برای احقاق حقوق معوقه و بهتر شدن شرایط فروش نیروی کار، بلکه تمام قد و به عنوان رهبر مبارزات سایر اقشار محروم جامعه ظاهر شود. سر بر آوردن کارگرانی مثل اسماعیل بخشی که با سخنرانی‌های خود تمام شهر شوش را به حمایت از هفته تپه می کشاند، نه یک استثنا، که می رود بزودی به یک قاعده و به یک الگو در جنبش کارگری تبدیل شود.

احیتاج نیست کوهستانی ما را به “تفاوت نظری” که در داخل کشور به وجود آمده است ارجاع دهد که “آیا شرایطی که در آن هستیم شرایط تغییر بنیادین است و یا شرایطی است که ما باید برای یک سری دستاوردهایمان مبارزه کنیم …”. ما این ابهام‌گویی را به خودش می سپاریم. ایشان کافی است که به شعارهای داده شده در هر تجمع و اعتراض کارگری و مردمی نگاه کنند تا ببینند که در ایران چه می گذرد و مردم خواهان چه تغییراتی هستند. شعارهایی نظیر “فریاد فریاد از این همه بیداد”، “بیمه رایگان حق مسلم ماست”، “درمان رایگان حق مسلم ماست”، “تحصیل رایگان حق مسلم فرزندان ماست”، “دولت خیانت می کند؛ مجلس حمایت می کند”، “دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست”، “نه حاکم نه دولت، نیستند به فکر ملت”، “اسلام را پله کردید، ملت را ذلت کردید”.  اگر این شعار ها و این جنبش عظیم برای تغییر بنیادی نیستند پس برای چه هستند؟!

احزاب سوسیالیستی احتیاجی نیست که هنگام دفاع از حقوق کارگران “کلاه گرایش سیاسی” را در بیاورند. این کارگران هستند که دارند کلاه احزاب سوسیالیستی را به سر می گذارند.

در خاتمه

جامعه ایران آبستن تحولات بنیادینی است که می رود همه چیز را زیر و رو کند. توقع مردمی که سالهاست فریاد می زنند “معیشت، منزلت، حق مسلم ماست”؛ “حقوقهای نجومی فلاکت عمومی”؛ “اسلام رو پله کردید ما را ذله کردید”، “استثمار، بیکاری، شعار سرمایه داری” و … را نمی توان با وعده ها و الگوی های دروغین به خانه فرستاد. این دوران، دوران سر برآوردن طبقه کارگر به عنوان رهبر مبارزات مردم؛ دوران سر بر آوردن احزاب کمونیستی است که بتوانند طبقه کارگر و دیگر اقشار محروم جامعه را حول یک برنامه انسانی و سوسیالیستی بسیج کنند. برنامه ‌ای که در آن رفاه و آزادی و عدالت اجتماعی همگان، بجای استثمار انسان از انسان، در سرلوحه آن باشد و از طریق آن بتوانند تکلیف رژیم اسلامی و نظام سرمایه داری در ایران را یکسره کنند.

منابع:

جنبش کارگری مستقل از حزب و دولت در عرصه بین الملل

http://www.azadi-b.com/G/2018/12/post_153.html

هفت تپه و نه نکته

http://www.resalat-news.com/newspaper/page/9364