دبیر بخش افغانستان: عایشه نیما-  منبع: وبسایت روزنامه آرمان ملی

شهروندان افغانستان از سال ۲۰۰۱ به این‌سو در چارچوب یک نظام دموکراتیک زند‌گی می‌کنند. بسیاری‌ها به این باوراند که نظام سیاسی فعلی افغانستان از نظر شکلی دموکراتیک است، اما در ماهیت و محتوا یک نظام شبه‌سلطنتی است. نقدهایی‌که به شکل و محتوای نظام سیاسی کنونی وارد است، جای بحث و تأمل فراوان دارد که باید اصحاب اندیشه و نظر پیرامون آن کندوکاو کنند. اما آن‌چه مسلم است این‌که شهروندان افغانستان با توجه به این برای تعیین زعامت سیاسی شان در انتخابات اشتراک می‌کنند، شهروندان یک نظام دموکراتیک دانسته می‌شوند و نظام سیاسی نیز به همین اساس نظام دموکراتیک دانسته می‌شود.

دموکراسی نظام سیاسی‌ای است که به وسیله مردم ساخته و پخته می‌شود. به تعبیر دیگر، عیب و نقص یک نظام دموکراتیک اشاره مستقیم به مردمی دارد که دموکراسی را تمثیل و تجربه می‌کنند. نقش رهبران سیاسی در شکل‌دهی و نهادینه‌سازی نظام دموکراتیک نیز حایز اهمیت است، اما به اندازه‌یی که نقش مردم تعیین کننده است، نقش رهبران سیاسی نمی‌تواند تعیین کننده باشد. البته تجارب هژده سال گذشته در افغانستان نشان می‌دهد که تعیین کنند‌گی نقش رهبران سیاسی برجسته ‌تر بوده و این امر بر می‌گردد به این‌که مردم نقش انفعالی ایفا کردند. به عبارت دیگر مردم نباید اجازه بدهند که نقش رهبران سیاسی تعیین کننده باشد. به هرپیمانه‌یی که مردم با هوشمندی در شکل ‌دهی نظام سیاسی شان عمل کنند، به همان پیمانه نقش رهبران سیاسی کم‌رنگ‌تر خواهد شد.

دموکراسی نوپای افغانستان با وجود تبلیغات منفی گسترده‌یی که علیه آن صورت گرفته و با وجود نواقصی که داشته یکی از عوامل دوام ثبات نیم‌بند کنونی دانسته می‌شود. این یک تجربه خوب است و مردم افغانستان مسوولیت دارند، تا این تجربه را تکرار کنند و نواقص آن را رفع سازند. باید به تیم‌های مطرح سیاسی که برای اشتراک در انتخابات آماده‌گی خود را اعلام کرده‌اند، از همین زاویه نگریسته شود. رای به کدام تیم سیاسی سبب خواهد شد که روند نهادینه شدن و تقویت دموکراسی در کشور تسهیل شود؟ روشن‌فکران، رسانه‌ها و نهادهای مدنی و تحصیل‌کرده‌گان افغانستان مسوولیت جدی دارند که در این راستا کارکنند. سوال فوق در ذهن مردم برجسته ساخته شود و پاسخ موشگافانه و بی‌طرفانه ارایه شود.

از راست: عبدااله عبداله- حنیف اتمر- اشرف غنی

در حال حاضر سه تیم سیاسی مطرح و قابل ملاحظه به نظر می‌رسد. این سه تیم در محور:اشرف غنی، عبدالله عبدالله و حنیف اتمر شکل گرفته است. ناظران به این باوراند که این سه تیم مطرح اند و رقابت‌های انتخاباتی بین همین سه تیم شکل خواهد گرفت. شهروندان افغانستان منحیث تصمیم‌گیرنده‌گان اصلی، باید سوال چگونه‌گی سرنوشت دموکراسی در افغانستان را در برابر هر سه تیم قرار دهند و رای خود را براساس پاسخی که دریافت می‌کنند به کار ببرند. البته بدون شک که خارجی‌ها نقش بسیار تعیین کننده دارند، اما این موضوع نباید سبب شود، تا مردم نسبت به نقش خود بی‌باور شوند. آن‌چه به تجربه ثابت شده این است که خارجی‌ها نیز از تیمی حمایت می‌کنند که حمایت و رای مردم را دارد. یک تیمی که یک فیصد بالا از رای مردم را نداشته باشد، خارجی‌ها بالای آن سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. دست‌کم ۳۰درصد رای مردمی به یک تیم نیاز است، تا مورد توجه خارجی‌ها قرار گیرد.

اما در مورد سه تیم مطرح: در یک نگاه کلی و کلان می‌توان گفت که هیچ یک از اعضای این سه تیم مطرح، چهره‌های طرفدار جدی دموکراسی را در خود ندارد.

اشرف غنی، در نزدیک به پنج سال گذشته، رفتارهایی از خود بروز داده که بسیاری از ناظران آن را در تضاد با اصول و ارزش‌های دموکراتیک می‌دانند. تمایل شدید به تمرکز قدرت، انحصار صلاحیت‌ ها در یک حلقه کوچک تصمیم‌گیری و اعتقاد به اعمال سیاست‌های قومی شاخص‌ترین بخش‌های کارنامه چندساله اشرف غنی را تشکیل می‌دهد. رفتارهای دیکتاتورمآبانه و رویکرد‌های استخباراتی- امنیتی در مواجهه با مخالفین سیاسی نشانه‌های دیگراند. این‌ها نشانه‌ های خطراند. چنین رفتارهایی دموکراسی را به شدت ضربه می‌ زند. با این وجود سیاست عرصه آزمون و خطاست و برخی از ناظرین به این باوراند که غنی اخیرن متوجه رفتارهای انحرافی خود شده و تلاش دارد که جبران کند. یکی از محاسن نظام ‌های دموکراتیک این است که هم به سیاست‌گران و هم به شهروندان فرصت اصلاح رفتار را در یک فرایند دیالکتیک فراهم می‌ سازد.
حنیف اتمر نیز کارنامه شبیه غنی دارد. او، در بخش زیادی از تصامیم غنی شریک بود و زمانی از حکومت فاصله گرفت که انتخابات نزدیک شد. هرچند آقای اتمر بعد از استعفایش از حکومت پیوسته بیان داشته که به دلیل اشتباهات و مشخصن به دلیل مخالفت با سیاست انحصار اشرف غنی از حکومت فاصله گرفته، اما دشوار است که در این زمینه بین واقعیت و شعار انتخاباتی قایل به تفکیک شد. آقای اتمر با سابقه چپی‌ای که دارد گاه گاهی متهم به رفتارها و گرایش‌های سرکوبگرانه و دیکتاتورمآبانه دارد که این‌ها با اصول دموکراتیک و اعتقاد به دولت و جامعه باز همسویی ندارد.

هرچند با توجه به سابقه جهادی عبدالله عبدالله بسیاری‌ها مایل‌اند او را در زمره مخالفین نظام واقعن دموکراتیک قرار دهند، اما از او تاکنون رفتار و گرایش ضد دموکراتیک دیده نشده است. این گفته به معنای طرف‌داری از آقای عبدالله نیست و مردم خود می‌توانند با نگاه ژرف‌نگر مراقب رفتارهای نامزدان مهم و مطرح باشند و قضاوت درست کنند.

در جمع سایر نامزدان انتخابات نیز کسانی هستند که می‌شود مردم آنان را با محک اعتقاد و عدم اعتقاد به دموکراسی سبک و سنگین کنند، اما از آن‌جایی که از سه تیم یاد شده غالبن به عنوان تیم‌های اصلی و احتمالن برنده یاد می‌شود، یک نگاه اجمالی به آنان انداخته شد. البته قابل ذکر است که در این زمینه به کار فکری زیادی نیاز است.

برای مردم این مهم است که بیشتر به رفتار، برنامه‌ها و تصامیم تیم‌ها نظر بیافگنند و قضاوت خود را شکل دهند. همان‌گونه که از هر طرز فکر و پدیده دیگری امکان سوء استفاده وجود دارد، از دموکراسی نیز وجود دارد. تعدادی از احزاب و اشخاص سیاسی، فقط گفتار و ظاهر دموکراتیک دارند، اما رفتار و تصمیم‌ شان غیر دموکراتیک است. بهتر است مردم به کسی رای دهند که هم اعتقاد به دموکراسی داشته باشد و هم تعهد به آن. تصمیم مردم مهم و سرنوشت‌ساز است و این اصل را نباید کم‌ اهمیت دانست؛ حتا اگر فیصدی نقش مردم در تعیین سرنوشت سیاسی کشور، کم‌رنگ باشد، با آنه هم باید آن را جدی گرفت و مهم انگاشت.

چرا طالبان به گفت‌وگو با کابل علاقه ندارند؟/منبع: وبسایت روزنامه هشت صبح

تاکنون دقیق روشن نیست که مذاکره‌ ی طالبان و امریکا کـَی و در کجا انجام می‌شود؟ پیش از این امریکایی‌ها با نماینده‌گان طالبان در دوحه و ابوظبی مذاکره کردند. اما وقت و محل جلسه‌ ی بعدی مشخص نشده است. واقعیت این است که امریکا و طالبان اهداف متعدد را در این مذاکرات دنبال می‌کنند. به نوشته‌ی نویسنده‌گان گزارش اخیر مؤسسه‌ ی رند، طالبان در تلاش تحمیل یک جدول زمانی خروج به جانب امریکا هستند. اما امریکایی ‌ها می‌خواهند که یک روند واقعی آشتی شروع شود و طالبان در قدم اول به آتش‌بس و مذاکره با حکومت افغانستان توافق کنند. از نظر امریکایی‌ها وقتی مذاکره با طالبان می‌تواند یک پیش‌رفت عمده حساب شود که نماینده‌گان طالبان با حکومت افغانستان روی میز مذاکره بنشینند. در حال حاضر طالبان نمی‌خواهند با کابل گفت‌وگو کنند. با آن که تمام دولت‌های دنیا حکومت افغانستان را به عنوان یک دولت مشروع به رسمیت می‌شناسند، اما طالبان نمی‌خواهند با آن مذاکره کنند.

وقتی امریکایی‌ها می‌گویند که بیرون کردن افراد از فهرست سیاه، ‌آزادی زندانیان و حتا تصمیم در کاهش نیروهای بین‌المللی در صلاحیت دولت افغانستان است، ‌طالبان نمی‌خواهند باور کنند. به گروه طالبان تصوری دست داده است که از بین بردن آن دشوار است. این گروه تصور می‌کند که آن‌چه در کابل وجود دارد نه یک حکومت بلکه تشکیلات امریکایی است. آنان را همین توهم به این نتیجه رسانده است که نباید با کابل مذاکره کنند. امریکایی‌ها در حال حاضر تلاش می‌کنند که از طریق کانال‌های منطقه‌ ای طالبان را قانع بسازند تا به مذاکره با حکومت افغانستان روی خوش نشان دهند.

سفرهای خلیل‌زاد به چین، پاکستان، ‌آسیای میانه و پایتخت‌ های کشورهای منطقه به همین منظور صورت می‌گیرد. در این سفرها خلیل‌ زاد از کشورهای منطقه می‌خواهد که طالبان را به مذاکره با حکومت افغانستان تشویق کنند. کشورهای منطقه هم می‌دانند که برای پایان جنگ و شکل‌گیری افغانستان با ثبات هیچ راه دیگری نیست غیر از این که طالبان با حکومت افغانستان گفت ‌وگو کنند. رسیدن به ثبات هیچ راه دیگری ندارد. اگر طالبان به واقع می‌خواهند که جنگ به پایان برسد، راهی نیست غیر از این که با کابل روی میز گفت ‌وگو بنشینند. اما آنچه سبب شده است طالبان هیچ علاقه‌ای به مذاکره با کابل نشان ندهند، موضع‌گیری اخیر رییس‌جمهور امریکا در مورد سرنوشت نیروهای امریکایی در افغانستان است.

پس از آخرین مذاکره‌ ی آقای خلیل‌زاد با نماینده‌گان طالبان در ابوظبی رسانه‌های غربی به نقل از منابع ‌شان در وزارت دفاع امریکا اعلام کردند که ترامپ قصد دارد، بخشی از نیروهای امریکایی را از افغانستان خارج کند. رند پال یکی از سناتورهای امریکایی هم اخیراً خبر داد که ترامپ می‌خواهد به تمام مأموریت‌ های نظامی امریکا در کشورهای آسیایی خاتمه دهد و سربازان ایالات متحده را به خانه‌های‌شان برگرداند. این گزارش‌ها روی محاسبه‌ی استراتژیک طالبان اثر گذاشته است. طالبان وقتی به این نتیجه برسند که ایالات متحده نظامیان خود را خارج می‌کند، ‌لزومی نمی‌ بینند که با امریکا و حکومت افغانستان مذاکره کنند و امتیاز بدهند. نیروهای امریکایی مستقر در افغانستان ابزار مهم چانه‌زنی آقای خلیل‌زاد است. خلیل‌زاد شاید ابزارهای دیگر چانه ‌زنی هم در اختیار داشته باشد، ‌اما نظامیان امریکایی مستقر در افغانستان مهم‌‎ترین ابزار او است. نشر گزارش‌های مبنی بر خروج نیروهای امریکایی یا خروج بخشی از این نیروها از افغانستان، شاید طالبان را به این نتیجه برسانَد که با خروج نیروهای امریکایی بیلانس قدرت نظامی تغییر می‌کند و آنان به ساده‌گی می‌توانند به پیروزی نظامی برسند.

نماینده‌گان طالبان وقتی ببینند که هیات مذاکره‌کننده‌ ی امریکایی در میز مذاکره یک چیز می‌گوید و ترامپ یک چیز دیگر، روشن است که محاسبه ‌ی‌شان را تغییر می‌دهند. اگر طالبان حس کنند که حتا در صورت خروج بخشی از نیروهای امریکایی بقیه‌ی نیروهای این کشور در کنار دولت افغانستان می‌مانند، آن زمان محاسبه‌ ی استراتژیک‌شان تغییر می‌کند و برای به دست آوردن بخشی از اهداف‌شان وارد مذاکره با جانب دولت افغانستان می‌شوند. اما گزارش‌های اخیری که از امریکا مخابره می‌شود به این معنا است که نظامیان امریکایی خارج می‌شوند. این امر طالبان را به مذاکره با حکومت افغانستان بی ‌علاقه ساخته است.

نویسنده‌گان گزارش مؤسسه‌ ی رند در مورد افغانستان به صراحت آورده اند که هزینه‌ی مالی عملیات‌های نظامی امریکا در افغانستان بسیار زیاد، ‌اما قابل تحمل است. تلفات نیروهای امریکایی در افغانستان هم در حدی نیست که بتواند مایه‌ ی نگرانی وزارت دفاع امریکا باشد. این اعتراف صریح نویسنده‌گان گزارش رند نشان می‌دهد که هدف کاهش احتمالی شمار نظامیان امریکایی در افغانستان، بیش‌تر انگیزه‌ ی سیاسی دارد. ترامپ می‌خواهد به رأی‌ دهنده‌گان امریکایی نشان دهد که برای تحقق وعده‌هایش قاطع است و هرچه زودتر به مأموریت‌های نظامی امریکا در خارج از قلمرو این کشور پایان می‌دهد. برای رأی ‌دهنده‌گان عادی امریکایی به ویژه برای بخشی از طرف‌داران ترامپ که به قول رسانه‌ های امریکایی اکثراً مردان تحصیل نکرده‌ی روستایی‌اند، ‌قطعاً قابل درک نیست که جهادیسم جهانی چگونه می‌تواند از این بخش جهان ایالات متحده را آماج قرار دهد. آنان تصور می‌کنند که فایده ‌ی ماموریت نظامی امریکا در افغانستان را کشورهای دیگر می‌برند و امریکا صرف هزینه‌ ی آن را می‌پردازد. به همین دلیل است که آنان از صحبت‌های ترامپ به هیجان می‌آیند. تیم ترامپ هم می‌خواهد که در انتخابات ریاست جمهوری آتی امریکا همان رأی‌ دهنده‌گان را بیش‌تر به هیجان بیاورد.

از آن‌جایی که مخالفان ترامپ هم به رأی نیاز دارند، ‌شاید مخالفت جدی با موضع‌گیری او در مورد کاهش حضور نظامی امریکا در افغانستان نکنند. این امر اثرات بسیار منفی روی مذاکره‌ ی امریکا و طالبان دارد. در این‌جا نقش کشورهای منطقه بسیار برجسته است. کشورهای منطقه بیش از ایالات متحده از بی‌ثباتی بیش‌تر در افغانستان زیان می‌کنند. وقتی نیروهای امریکایی خارج شوند و جهادیسم جهانی علَم پیروزی بلند کند، گروه‌های مسلح اسلام‌گرای کشورهای منطقه حتماً به فکر راه ‌اندازی حمله‌های تروریستی به این کشورها می‌شوند تا پای ارتش‌های این کشور‌ها را به افغانستان بکشانند. در صورتی که نیروهای امریکایی در نبود یک توافق جامع سیاسی و پایان جنگ خارج شوند، روایت شکست قدرت‌های خارجی در افغانستان بیش‌تر طرف‌دار پیدا می‌کند و جهادیست ‌های منطقه ‌ای هم تلاش خواهند کرد تا پای کشورهای منطقه را به میدان افغانستان بکشانند. در چنین وضعیتی کل منطقه دچار بحران و گرفتاری می‌شود. حتا پاکستان هم از آن وضعیت سودی نمی‌برَد. پاکستانی که می‌خواهد اقتصادش را بسازد، نیاز به مسیر امن و قابل اعتماد به سمت آسیای میانه دارد. به همین دلیل کشورهای منطقه دلایل کافی برای اعمال فشار بر طالبان دارند. کشورهای منطقه ناگزیر اند که بیش‌تر از قدرت‌های بزرگ، برای یافتن یک راه‌ حل سیاسی معقول در افغانستان تلاش کنند.