سرعت هجوم ملخ ها به استان های جنوبی کشورمان اعجاب انگیز است.

حمید دولتی، مدیر حفظ نباتات سازمان جهاد کشاورزی استان هرمزگان گفته است این ملخ ‌ها با توجه به قدرت پروازی بالا، ۲۰۰ تا ۲۵۰ کیلومتر در روز را طی می‌کنند که در صورت وزش باد موافق، می‌توانند روزانه ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ کیلومتر طی مسافت داشته باشند.

چه بوئی به دماغشان خورده و چه خبری به گوششان رسیده که با این سرعت برای غارت داروندار کشاورزان به ایران حمله کرده اند، خدا می داند.

 هزارکیلومترپریدن در یک روز، عشق می خواهد و شوق. ما یک بار با پیکانی که تازه خریده بودیم به شوق گذراندن تعطیلات نوروزی، هزارکیلومتر بین تهران تا اهواز را یک روزه پیمودیم  از خستگی پدرمان درآمد. آنوقت این ملخ های نیم وجبی هر روز تا هزار کیلومترمی توانند پروازکنند؟ واقعن که شوق رسیدن به مال مفت چه قدرتی به انسان! می دهد.

امتحانی که تمام شدنی نیست!

کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران درخطبه های نمازجمعه روز ۳۰ فروردین فرموده اند «خدا با فشار‌های بین المللی می‌خواهد» مردم ایران را «امتحان» کند .

نمی دانم چرا خدا این قدر به ما مردم ایران شک داره که دائم داره امتحانمون می کنه؟ توی همین سال جدید یک ماهی سیلی خانمان برانداز فرستاد و داروندار مردم را از بین برد که ببینه باز هم ما نماز و روزه مان ترک میشه یانه؟ دید خیر، شام و ناهارمان ترک بشود، نماز و روزه و دعا و ثنایمان ترک نمی شود.

سیل که تمام شد کمبود و نداری وگرسنگی وبی سرپناهی به دنبالش آمد و لابد خواست ببینه ما حرفی می زنیم یا خیر، دید نه بابا، ما بنده های خوبی هستیم و بازم داریم شکر می کنیم و خدایا خدایا می کنیم.

هنوز دولت و مسئولان فکری برای خوراک و لباس و سرپناه مردم نکرده بودند و نکرده اند که ملخ ها را به جانمان انداخت ببینه واقعن بچه های خوبی هستیم یا نه، دید باز هم داریم می گیم خدایا به ما رحم کن و این بلا را برطرف کن.

دوران بچه گی که می رفتیم مدرسه، امتحان ثلث سوم را که می دادیم، کارنامه می گرفتیم و راحت می شدیم ولی الان امتحانات خدا تمام شدنی نیست. امتحان پشت امتحان … پروردگارا ممنون که همه دنیا را ول کرده ای و به فکر ما هستی، ولی این امتحانات کی تمام میشه؟ کارنامه هامان را کی می دهی؟ سه ماه تعطیلی کی شروع میشه؟!

اقتصاد ایران ودکوراسیون منزل ما!

کمیسیون اقتصادی دولت دوباره تصمیم گرفته چهارتا صفر از روی اسکناس ها کم کند و واحد پول را از ریال به تومان تبدیل کند. این تغییر و خبرش که دوباره رسانه ای شده، من را یاد اتاق نشیمن خودمان انداخت چون تصور می کنم نظام پولی ایران درست از روی دکوراسیون منزل ما تنظیم می شود!

من و زنم هرچند وقت یکبار میز جلوی مبل مان را چند سانتیمتر می کشیم عقب تر که موقع نشستن پایمان به آن نخورد و بعد از این تغییر دکوراسیون کلی خوشحال می شویم.  

عیب این کار این است که چون اتاقمان باریک است، از این ورکه میز را هل می دهیم عقب، از آن طرف جا تنگ تر می شود و موقع رفت و آمد پایمان می خورد به میز!

شما یک تکه کاغذ رنگی را چه اسمش را بگذاری چک پول و چه اسکناس ۵۰هزارتومانی، برای قصاب محل فرقی نمی کند. می گوید گوشت خوب می خواهی کیلوئی ۱۵۰ هزارتومن. یا سه تا چک پول ۵۰ هزارتومنی ازت می گیرد و یک کیلوگوشت قابل خوردن تحویلت می دهد، یا دو تا از آن کاغذ رنگی ها را  می گیرد، ولی گوشتی تحویلت می دهد که نصف آن را باید بیندازی جلوی گربه!

و تازه این کار یک عیب دیگر هم پیدا می کند. وقتی یک معلم یا یک کارگر و یک کارمند چک پول ۵۰ هزارتومانی را می دهد  دست همسرش، ابهت و عظمت اون صفرها مثل قدرت و صلابت ستون های تخت جمشید که نظر بازدید کننده های خارجی ها را می گیرد، توجه او را جلب می کند و تا وقتی به قصابی نرفته و برنگشته، غر نمی زند. اما چک پول ۵۰۰۰۰ تومنی را که چهارتا صفرش را زده باشند و از آن همه قدرت و عظمت فقط یک پنج و یک صفر آن باقی مانده باشد نظربچه شش ساله و گدای محله را هم جلب نمی کند و چیزهائی می گویند که چهارستون بدن آدم ازخجالت به لرزه می افتد! 

پنجاه سال دیگر، دیگه کاری واسه خیلی ازآدم ها نمی ماند جز غیبت کردن پشت سرروبات ها :

– چقدر روبات ملوک  خانم اینا دله است. شله زرد دادن بهش برای ما بیاره، جای سنسورهای دستش وسط شله زرده مونده .

گمونم توی راه ناخنونک زده وخلال بادوماشم خورده!

****

جیب بره رفت پیش روضه خوان محل شان و گفت حاج آقا می خوام توبه کنم ودیگه دزدی نکنم. حاجی لبخند زد و خوشحال گفت پسرم چی باعث شد که دست ازاین کارشنیع برداری؟

دزده سرش را آورد بالا، نگاهی به قیافه حاجی کرد وگفت اولا که دست زیاد شده، ثانیأ پرخطره و ثالثأ بی فایده. 

توجیب هرکی دست می کنم ، ازجیب خودم خالی تره !

ایران هزارسال بعد

گوسفند های نابغه!

روزنامه معروف “خیلی نیوز” که در قرن سی ویکم بجای “دیلی نیوز” درآمریکا منتشرمی شد،  تحت عنوان”ازایرانیان بیاموزیم”، خبری منتشر کرد که ایران گوسفند های نابغه ای تولید کرده که زباله می خورند و شیر می دهند.

انتشار این خبر غیرعادی، به ناگهان چشم همه خارجی ها را  چپ کرد . البته، چپِ چپ نه، یه ذره. خوب که دقت  می کردی می دیدی یکی از چشم هاشون به طرف چپ راهنما می زند و چشم دیگر به طرف راست!

مقامات وزارت کشاورزی هلند که خبرهای دامداری وکشاورزی جهان را با دقت و سرعت دنبال می کردند و هنوز هم می کنند، به محض خواندن این خبرگفتند چه عالی، اگرچنین تکنولوژی وجود داشته باشد، به جای این که این همه خرج خوراک دام کنیم، زباله های کشور را می ریزیم جلوی گوسفندها بخورند و با یک تیر دو نشان می زنیم. زباله می دهیم و شیرتحویل می گیریم.

درجلسه ای که برای راستی آزمائی این خبر تشکیل شده بود، کار کشید به شوخی و بگو و بخند و مدیرکل شوخ طبع وزارت کشاورزی هلند با خنده گفت اگر این طور باشد می توانیم با تغیر نوع زباله ها، کاری کنیم که گوسفند ها علاوه برشیر، سرشیر، خامه و ماست پرچربی هم تولید کنند!

دلیل این شوخی این بود که روزنامه “خیلی نیوز” در ادامه خبری که منتشرکرده بود، نوشته بود گوسفند های زباله خوار ایران، شیری که تولید می کنند آنقدرغلیظ است که مردم کلی آب قاطیش می کنند تا ازگلویشان پائین برود. شیر نیست که لامصب، بگو سرشیر، بگو خامه!

شوخی مدیرکل درجلسه، باعث شد سرشوخی بازشود و یکی از سکرترها با ناز و غمزه گفت اگر خبر درست باشه شاید بشه با خوراندن مقداری کاکائو به گوسفند ها، برایمان شیرکاکائو هم تولید کنند؟!

و مدیرکل با خنده گفت در این صورت می شود پوست موزهایمان را هم جداگانه جمع آوری کنیم و به خوردشان بدهیم تا شیرموز تحویلمان بدهند!

غیر از مقامات هلند و برخی کشورهای تولید کننده لبنیات، توریست های فضولی هم که  همیشه سرشان درد می کند برای دیدن چیزهای عجیب و غریب، ضمن این که می گفتند به حق چیزهای ندیده و نشنیده، دسته دسته راهی ایران شدند تا این گوسفند های عجیب وغریب و نابغه را ببینند و با آنها سلفی بگیرند!

نکته قابل توجه دیگر در مورد گوسفندهای نابغه ایران این بود که یکی از دانشمندان شیرین گفتار ایرانی کشف کرد که بع بع چنین گوسفندانی یک نوع  موسیقی حلال است و شنیدنش عمر را زیاد می کند ! همینجا می تونین گوش کنین.

اولین گروه گردشگران خارجی که به ایران رسیدند در همان فرودگاه و با عجله جویای حال گوسفندهای نابغه شدند، اما متوجه یک اشتباه لپی شدند و مثل شیربرنج وا رفتند.

روزنامه خیلی نیوز اشتباهأ ننوشته بود که این خبر متعلق به هزارسال قبل بوده است وگوسفند های قرن بیست و یکم ایران زباله می خورده اند و شیرتحویل می داده اند، نه گوسفند های قرن سی ویکم .

بع بع حلالی هم که دانشمند محترم می گوید مثل موسیقی بوده و عمررا زیاد می کرده نیز مال گوسفند های هزارسال پیش و سال ۱۳۹۸ ایرانی  بوده نه سال ۲۳۹۸ .

سفر گردشگران خارجی برای دیدن گوسفند های زباله خوارایران با دلخوری و ناموفق در فرودگاه به پایان رسید و طفلکی ها پکر و دلخور و دست از پا درازتر به کشورشان بازگشتند!

ادامه دارد