از شیراز تماس می گیرم، آقوی همسایه ما پس از کلی دوندگی توانست دو سه کیلو پسته قسطی برای شب عید بخرد و چون می گویند همسایه از همسایه ارث می برد مقداری از پوست پسته ها را به ما بخشیدند تا با ریختن مقابل در منزل، جلو در و همسایه ها پز بدهیم، پسر و دختر بنده هم از پوست پسته ها عکس و فیلم گرفتند و در شبکه های اجتماعی منتشر کردند که باعث سرافرازی خانواده ما شد. اکنون که اقساط پسته های آقوی همسایه عقب افتاده ایشان با استناد به عکس پوست پسته ها در تلگرام، مدعی شده که پسته ها را ما خورده ایم و باید اقساطش را پرداخت کنیم. نماینده مدعی العموم هم دستور داده از خانواده ما آزمایش دی ان ای به عمل بیاید تا ثابت شود که پسته های آقوی همسایه را ما خورده ایم، و چون اجداد ما سالها کارگر باغ پسته بوده اند ممکن است جواب آزمایشات مثبت باشد، لطفا راهنمایی کنید چه خاکی به سرمان بریزیم.
ـ اخوی، خدا به شما رحم کند. مدتی قبل هزاران تن گیلاس قاچاق با همدستی آقازاده ها وارد کشور شده بود و چون گندش درآمد وارد کنندگان زدند زیرش و نهایتا کارمند مفلوکی را به جرم واردات گیلاس قاچاق دستگیر کردند و البته تنها مدرکی که در دادگاه به آن استناد شد هسته های گیلاسی بود که کارمند بیچاره به خاطر پز دادن به اهل محل، جلو در منزلش ریخته بود.
***
یک بار هم که مقام رهبری دندان روی جگر گذاشتند و به وزارت کشور گفتند: جهنم ضرر تقلب نباشد، و تا جایی پیش رفتند که علیرغم میل باطنی به انتخابات آزاد تن دادند، استعمار پیر مانع شد و با ارائه لیست انگلیسی و کیف انگلیسی، شیرینی انتخابات را به کام مقام شامخ ولایت و دوستان نجیب ایشان تلخ کرد.
ـ عرض به حضور سرکار می گویند، ملایی ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﻫﯽ ﺩﯾﮕﺮ می رفت. ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﺴﺖ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ بستند ﻭ ﺟﺎم ﺷﺮابی ﺑﻪ وی ﺗﻌﺎﺭﻑ کردند.
ملا ﺍﺳﺘﻐﻔﺮﺍﻟﻠﻪ ﮔﻮﯾﺎﻥ ﺳﺮ ﺑﺎﺯ ﺯﺩ، اما مستان ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩند ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺷﺮﺍﺏ ﻧﺨﻮﺭد ﮐﺸﺘﻪ خواهد شد. ملا برای حفظ جان، جام شراب را گرفته و رو به آسمان گفت: خدایا تو شاهدی که من به خاطر حفظ جانم این شراب را می خورم، اما همین که جام را به لب نزدیک کرد ناگهان خرش شروع کرد به جفتک انداختن و بالا پایین پریدن و سرش خورد به جام شراب و جام از دست ملا بر زمین افتاد. ملا ﺑﺎ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺷﺮﺍب حلالی بنوشیم ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺧﺮ نگذاشت.
***
در گردنه آوج پلیس راه به خاطر سبقت غیرمجاز بنده را ۱۰۰ هزار تومان جریمه کرد و شب عیدی ما را داغدار کرد. وقتی از پلیس پرسیدم خط ممتد جاده کجاست گفت به خاطر برف و نمک ریخته شده در کف جاده خط ممتد از بین رفته و این مشکل اداره راه است و ربطی به ما ندارد. فکر می کنم پلیسی که بنده را جریمه کرد نفوذی بود چون وقتی پرسیدم مگر ما جاده را حفظ هستیم؟ جواب داد چطور لیست سی نفره انتخابات با کد های چهار رقمی را می توانی حفظ کنی، اما صد متر خط ممتد جاده را خیر!؟ می خواستم بپرسم آیا راهی هست که بفرموده رهبر جلوی نفوذ افراد ناباب در ارگان های حساس را گرفت؟
ـ خواننده گرامی، اگر دندان گردی نمی کردید و یک چک بانک ده هزار تومانی می گذاشتی لای مدارک ماشین و شب عیدی حالی به پلیس بدبخت می دادی، هم جلو نفوذ دشمن را می گرفتی و هم خیال رهبر انقلاب را از لحاظ نفوذ راحت می کردید.
***
طرف بیست و اندی سال در رأس امور مملکت است و خدا امکانات و مشاور و معاون و مزاحم دارد، اما هر گاه لب به سخن می گشاید در خارج چهل تا کشور علیه ایران متحد می شوند و صد تا قطعنامه در سازمان ملل غیر متحد که فقط هنگام موضعگیری علیه جمهوری اسلامی با هم متحد می شوند، صادر می شود و در داخل با هر سخنرانی نام نبرده بیست تا اختلاس کلان و هزاران اختلاس خرد کشف می شود تا جایی که مجبور می شوند حکم اعدام صادر بکنند تا رازهای سر به مُهر دفن شود.
– اخوی از قدیم گفته اند امان از ذغال خوب و دوست نجیب، قدیم می گفتند ناباب. طرف گناهی ندارد بیچاره می خواسته سخنوری را از دوستان نجیبی مثل مصباح و محمد یزدی و جنتی و علم الهدا بیاموزد در حالی که اگر چند تا سگ و گربه و گاو و گوسفند در خانه نگه می داشت حداقل می توانست سکوت کردن را از این زبان بسته ها بیاموزد در نتیجه هم خودش عاقبت بخیر می شد و هم مملکت پیشرفت می کرد. می گویند یکی کلمات را در گوش الاغش هجی می کرد و می خواست به خرش سخن گفتن بیاموزد. حکیمی رد شد و گفت: برادر خرت سخن گفتن نمی آموزد، اما تو می توانی خاموشی را از الاغت بیاموزی.
می شود بگویید چرا و به چه دلیلی از خانم آتنا فرقدانی کاریکاتوریست زندانی تست باکره گی و حامله گی گرفته اند؟
ـ چون خانم فرقدانی با وکیلش دست داده و اخیرا دانشمندان نظام کشف کرده اند که به دلیل محدودیت های شدید در رابطه زن و مرد در جمهوری اسلامی اگر مردی روی صندلی بنشیند که قبلا خانمی رویش نشسته بوده، مرد حامله می شود اما اگر زنی دست مرد نامحرمی را بگیرد زن حامله می شود. البته تجربه هم این را ثابت کرده چون احمدی نژاد مادر چاوز را بغل کرد و مادر آن خدابیامرز چهارقلو زایید.
***
شنیده ایم آقای حسین شریعتمداری مدیرمسئول با بصیرت روزنامه کیهان در بیمارستان بستری شده، بعد از رحلت جانگداز مرحوم “سلاح شور” نگرانیم که نکند سرداران جبهه های جنگ نرم یکی یکی به سرداران جنگ سفت در سوریه بپیوندند و پشت رهبر عظیم الشان در نبرد با دشمن خالی بماند، خیلی نگرانیم و حضور ذهن نداریم لطفا پیشنهاد بدهید چه شعاری مناسب حال برادر حسین است؟
ـ بهترین شعار این است: خدایا خدایا از عمر مطبوعات بکاه و بر عمر شریعتمداری بیفزا.
***
قاضی پور نماینده ارومیه گفته که من شخصا بیست اسیر عراقی را سر بریدم چون بنده نوکر مقام رهبری هستم، این سخنان موجب وهن جامعه است چون باعث می شود عده ای فکر کنند الباقی برادران جان برکفی که در داخل و خارج سر مخالفان نظام را می برند از موساد و سازمان سیا دستور می گیرند و این شائبه القاء شود که فقط قاضی پور نوکر رهبری است و بقیه کسانی که سی و هفت سال است در این مملکت سر می بُرند، نوکر بیگانه اند!
***
مدتی قبل رسانهها از مد شدن یک جراحی پلاستیک جدید به نام گوش الاغی خبر دادند. هنوز تب و تاب گوش الاغی فروکش نکرده که یک مد جدید به نام «چشم گربهای» از راه رسیده که گویا ۱۲ میلیون تومان ناقابل آب می خورد. می شود بفرمایید گوش الاغی و چشم گربه ای دیگر چه صیغه ای هستند؟
ـ دوست عزیز، عده ای خیال می کنند اگر گوشِ درازی داشته باشند قادر به درک سخنان “دراز گوش” هایی خواهند بود که قدرت را در بیت رهبری و شورای نگهبان قبضه کرده اند. به همین دلیل آتش زده اند به مال شان و صاحب گوش الاغی شده اند. در مورد چشم گربه ای، چون شبرو در مملکت زیاد شده، برخی چشم هایشان را گربه ای می کنند، بلکه بتوانند به عضویت جامعه شبروهای مبارز در بیایند و به نان و نوایی برسند. ولی خودمانیم از قدیم گفته اند روغن که زیاد شد به فلان جایشان می مالند، ثروت بادآورده نیز یا نصیب جراحان پلاستیک خواهد شد یا توسط کازینو به یغما خواهد رفت.
* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.