نویسنده و کارگردان: عباس کیارستمی
تدوین: بهمن کیارستمی
فیلمبردار: لوکا بیگازی
بازیگران: ژولیت بینوش، ویلیلم شیمل، ژان کلود کریر…
خلاصه داستان:
جیمز میلر، نویسنده ای انگلیسی (ویلیام شیمل) برای معرفی کتاب خود به منطقه آفتابی و زیبای توسکانی در ایتالیا سفر می کند. خانمی که صاحب یک گالری هنری است (ژولیت بینوش) و فرزند کوچکی هم دارد از این مرد دعوت می کند در چند ساعت باقیمانده از سفرش سری به گالری او بزند. مرد قبول می کند، اما دیدار آنها در گالری کوتاه است و مرد ترجیح می دهد که این ساعت ها را به گردش در منطقه و دیدن زیبایی های آنجا بگذرانند و از زن می خواهد راهنمای او باشد. این دو سفر کوتاهشان را آغاز می کنند و درباره موضوعات مختلف بحث می کنند. در بین راه به رستورانی می روند. صاحب رستوران پیرزنی است که با تصور اینکه این دو زن و شوهر هستند و با هم اختلاف دارند، بحثی را آغاز و تجربیاتی را به زن منتقل می کند. زن مسئله را انکار نکرده و وقتی بیرون می آیند قرار می شود که به این بازی نمادین زن و شوهری ادامه دهند…
درباره فیلم
آخرین اثر عباس کیارستمی کارگردان نامدار ایرانی را باید اولین فیلم بلند داستانی غیر ایرانی او نامید. همانطور که از اسم فیلم پیداست، موضوع فیلم پیرامون ارزش کپی در برابر اصل است. نویسنده در ابتدای فیلم و به هنگام معرفی کتابش به این نکته اشاره دارد که وجود یک کپی خوب به اندازه اصل آن ارزش دارد و گویا در جایی از کتاب هم نوشته است که اگر یک کپی خوب گیر آوردید، اصل را رها کنید و به همان کپی تکیه کنید! او اشاره می کند که کپی آثاری مثل مونالیزا و یا داود (میکل آنژ) به همان زیبایی آثار اوریجینال یا اصلشان هستند. فیلم با این مقدمه و با شروع ارتباط فکری بین زن و مرد و گفتگوهای روشنفکرانه بین این دو یک تم فلسفی را در بستر رابطه و عشق دنبال می کند. در واقع زمانی که این دو قرار می شود که نقش زن و شوهری واقعی را بازی کنند یک ارتباط کپی شده را به معرض نمایش می گذارند و داستان از اینجا به بعد سعی در وارسی این موضوع فلسفی دارد که چقدر این رابطه دونفره نمایشی کم کم جای رابطه اصلی را می گیرد و حتی واقعی تر از خود آن جلوه می کند، طوری که تماشاگر نمایشی بودن یا کپی بودن این رابطه را فراموش کرده و باور می کند که این دو، زن و شوهری هستند که مدتی از هم دور بودند و حالا مرد بازگشته تا در مورد مشکلاتشان با هم گفتگو کنند. این تغییر کپی به اصل در رابطه اینقدر واقعی جلوه می کند که ژولیت بینوش که در این فیلم بی نام است، در سکانسی از فیلم و درکلیسایی که مراسم ازدواج یک زوج جوان در جریان است وانمود می کند که این همان کلیسایی است که او و همسرش مراسم ازدواجشان را در آنجا برگزار کردند و از نویسنده می خواهد که با زوج جوان عکسی به یادگار بگیرند. در واقع این اشتیاق بیش از حد زن نشان دهنده احساس شادی بخشی است که این رابطه به اصطلاح نمایشی به او منتقل کرده و آنقدر قوی تر از واقعیت در جریان است که خود او نیز شیفته این رابطه شده است. حال می شود این موضوع را به جنبه های دیگر نیز تعمیم داد. مثلا در سینما خیلی از کارگردانها آثار دیگران را اینقدر ماهرانه کپی می کنند که گاهی بهتر از نسخه اصلی در می آید! در سینما وقتی موضوع یک فیلم مشابه موضوع فیلمی است که قبلا ساخته شده می گویند که کپی کرده است.
شخصیت های فیلم به سه زبان انگلیسی، ایتالیایی و فرانسوی در شرایط مختلف صحبت می کنند. برای فیلمسازی که به هیچیک از این زبانها تسلط ندارد، مسلماً هدایت بازیگران در فیلمی که اساسا بر دیالوگ استوار است، ساده نیست، اما کیارستمی به واسطه حضور دستیاری که نقش مترجم را برایش داشته به خوبی از عهده این کار برآمده است. بازی ژولیت بینوش مثل اغلب کارهایش خوب بوده و عده ای نقش او در این فیلم را بهترین کار او در کارنامه بازیگری اش می دانند. ویلیام شیمل که در اصل خواننده اپراست نیز جلوی دوربین راحت ظاهر شده و نکته جالب دیگر هم حضور ژان کلود کریر فیلمنامه نویس معروف فرانسوی در تازه ترین اثر کیارستمی است که قبلا هم در چند فیلم سینمایی بازی کرده بود.
کیارستمی قبل از کپی برابر اصل هم کارگردانی فیلم غیر ایرانی را تجربه کرده بود. یک اپیزود از
a propose de nice, la suite (1995) به همراه پرویز کیمیاوی، کوستا گاوراس و کلر دنیس. اپیزودی از فیلمی به نام “هرکسی سینمای خودش” (۲۰۰۵) با نام “رومئوی من کجاست؟”که چند تن از نامدارترین کارگردانان سینمای جهان یک اپیزود از فیلم را به سبک خودشان کار کرده بودند. یک اپیزود از فیلم سه اپیزودی “بلیت ها“(۲۰۰۷)که همراه با کن لوچ و اورمانو اولمی ساخت. و فیلم بلند “شیرین” (۲۰۰۹)که ژولیت بینوش نیز نقش کوتاهی در آن داشت. اگر چه شخصا کیارستمی را با فیلم های قصه گویش مثل مسافر بیشتر از آثار تجربی اش چون : ای، بی، سی آفریقا و پنج و ده و غیره دوست دارم، اما وقتی کارهای او را در خارج از کشور ایران و به عنوان یک فیلم خارجی نگاه می کنم مهارت او را در به تصویر کشیدن یک داستان خارجی به صورت اوریجینال ستایش می کنم. با وجودی که فیلم کپی برابر اصل خیلی باب میل من نیست، اما باز هم فرم و ساختار سینمایی او که با بزرگان سینمای اروپا پهلو می زند را قابل تقدیر می دانم. بسیاری از منتقدان خارجی فیلم را با سفر به ایتالیا ساخته روبرتو روسلینی مقایسه کرده اند.
بنابر اخباری که به تازگی از فروش جهانی فیلم کپی برابر اصل منتشر شده است، نمایش فیلم در سینماهای اروپا تاکنون از مرز سه میلیارد دلار گذشته است. این موفقیت می تواند نشان دهنده محبوبیت بین المللی کیارستمی باشد. اگرچه نباید اهمیت حضور ژولیت بینوش و اهدای جایزه فستیوال کن ۲۰۰۹ به عنوان بهترین بازیگر زن در این فیلم را در فروش جهانی آن به خصوص در فرانسه نادیده گرفت.