از ابتدای عصر روشنگری در غرب و جنبش آزادیخواهی که با رهایی از استبداد سیاسی و استقرار آزادی‌های فردی همراه بوده این سؤال مطرح گشته که چگونه می‌توان آزادی را با اخلاق همراه ساخت و به عدالت اجتماعی دست یافت.

هیچ یک از مکتب‌های فکری تردیدی در مورد حیاتی بودن مسئله اخلاق نداشته و ندارند ولی مشکل اساسی در وضع قوانینی بوده که به عنوان اخلاق برای همگان قابل قبول باشد. جامعه‌های معتدل که در جستجوی حقیقت و کوشش برای ایجاد نظامی که جانشین دین باشد در این مسئله به توافق نرسیده و مسئله را به این صورت بیان نموده‌اند که چون ادیان مختلف و ایدئولوژی‌ها در بسیاری از مسائل اخلاقی اختلافی بنیادین و غیرقابل حل دارند و در جهان تفسیرهای مختلفی از اخلاق موجود است، در نتیجه اصول اخلاقی که کامل و عالمگیر باشد وجود خارجی نداشته و ایجاد یک نظم جهانگیر اخلاقی غیر قابل حل است.

اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز با تمام اهمیتش قادر به حل این مشکل نبوده زیرا قوه قضایی کشورها که ضامن اجرایی حقوق بشر می‌باشند در بسیاری از کشورها حق مداخله در مسائل وجدانی و آنچه که به باور انسان‌ها تعلق می‌گیرد را ندارند.

بنابراین این سؤال پیش می‌آید که آیا می‌توان به اخلاق جامعه قانون پوشاند و با وجود آزادی وجدان چه الزام اجرایی برای آن می‌توان تصور نمود. در همین راستا باید متذکر شد که اگر حقوق سیاسی و اقتصادی از نفوذ و ارزش‌‌های اخلاقی بی‌بهره ماند، آیا می‌توان آن را حقوق اساسی بشری شمرد زیرا ممکن است که بنا بر مصلحت و منفعت گروه معینی از مردم وضع شده باشد.

یکی از اهداف آئین بهایی تربیت انسان‌هایی است که به درجه بالاتری از تکامل فکری و اخلاقی برسند و آن را در فعالیت روزمره خود مجسم سازند و از این راه مدنیتی پیشرفته‌تر از آنچه تا به حال جهان شاهد آن بوده مستقر نمایند. دو اصل مهم این مدنیت جدید نظم و عدل است که مربوط به اخلاق جامعه بوده و با توجه به مشکلات موجود مانند قلعه محکمی موجب حفظ و بقای جامعه بشری می‌باشد.

در تعالیم آئین بهایی اجرای عدالت و انصاف ضرورتی وجدانیست که با تعلیم و تربیت می‌تواند در خوی انسان جای گیرد.

در این باره حضرت بهاء‌الله می‌فرمایند: “جوهر انسانیت در شخص انسان مستور (پوشیده)، باید به صیقل تربیت ظاهر شود، این است شأن انسان…”

از سوی دیگر عدل به معنی اجرای قانون و نظم در اجتماع است.

حضرت بهاءالله می‌فرمایند:” مربی عالم عدل است چه که دارای دو رکن است، مجازات و مکافات و این دو رکن دو چشمه‌اند از برای حیات اهل عالم….”

لازمه عدالت وجود اصول اخلاقی است و ضامن اجرای آن اعتقاد به وجود خداوندی است که بر وجدان انسان‌ها آگاهی دارد.

عدالت از دیدگاه آئین بهایی دادن حق هر انسان به او بدون هیچ گونه تبعیض است و شرط اجرای عدالت رفتاری مطابق اصول اخلاقی انسان‌ها در روابط روزمره می‌باشد.

با قبول این واقعیت که اجتماع از طبقات، گروهها و اصناف مختلفی تشکیل گردیده که دارای احتیاجات متفاوتند و در بعضی اوقات این احتیاجات متضاد و مخالف یکدیگرند، باید نتیجه کار تصمیمات عادلانه باشد که منجر به توافق، سازش و آشتی در جامعه گردد و در روابط بین‌المللی به صلح  و امنیت انجامد.

نظام تشکیلاتی آئین بهایی به عنوان مدلی نشانگر آنست که ترکیب دموکراسی با اصول اخلاقی و عدالتی گسترده‌تر از آنچه تا حال دموکراسی لیبرال ایجاد نموده امکان‌پذیر است. بهائیان در هر گونه فعالیتی که به پیشبرد اعلامیه جهانی حقوق بشر و صلح در جهان یاری دهد شرکت می‌نمایند.

خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه‌ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به  تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید:     پیامگیر :     7400-882-905         ،      ایمیل:  anyquestionsplease@gmail.com

وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی  :      www.reference.bahai.org/fa