عباس شکری

تاریخچه کریسمس

مسیحیان جهان بر این یقین اند که ایام کریسمس بدون مسیح اولا مادی است و دو دیگر آن که روزهای خشک و بی روحی خواهند بود. اگر از دیدگاه کسانی که اصلا باور مذهبی ندارند و انسان گرایند، به همین فرایند نگاه کنیم، می بینیم که برگزاری جشن گردش خورشید و طولاتی تر شدن روز و آغاز پایان تاریکی و سرما، همان قدر گرامی است که برگزاری میلاد مسیح و جشن کریسمس پیش از میلاد این پیامبر. از این منظر، جشن کریسمس ریشه در سنت های مردم دارد و با میلاد مسیح هم بی ارتباط است.

پس از احوالپرسی های معمول به ناگاه از من می پرسد که کریسمس را جشن می گیری؟ با تعمل اندکی به او می گویم: “جشن کریسمس را اگر به مثابه ی جشنی مردمی و فراگیر در نظر بگیریم، خوب چرا که نه. اما به باور بعضی ها من و خیلی های دیگر که مذهبی نیستیم یا مثلا مسیحی، نمی توانیم یا نباید کریسمس را جشن بگیریم. به باور من اما کریسمس سنتی است دیرینه و همه چیز در این ایام همان گونه هست که سال های پیش از میلاد مسیح. هدف هم از همان کهن سالیان پیش، دور هم جمع شدن بوده است و فراموشی کینه ها و نزدیکی قلب ها. این روزها بیش از هر چیز شادی کودکانه ی هزاران سال پیش را در خود دارد و سرودهای زیبایی که به همین خاطر در ژانرهای گوناگون سروده و به صورت موسیقی نیز اجرا شده اند. هدیه دادن به ویژه به کودکان نیز بخشی از این سنت دیرینه است که هنوز هم پابرجاست. به نظرم آن چه در این روزها اهمیت دارد، فراموشی کینه ها و اندوه است و در عوض شاد بودن و مهرورزی کردن. در این روزها، دست کم برای لحظه ای انسان از شور و هیجان روزانه برحذر می شود و به خود و فامیل و دوستان می پردازد. به آنهایی پرداخته می شود که شاید به خاطر گرفتاری های روزمره، امکان اندیشیدن به آنها یا کم بوده یا اصلا نبوده.”

به اینجا که می رسم، حرف ام را قطع می کند و می پرسد:

با این وجود، بعضی ها فکر می کنند که نوع کریسمسی که تو و امثال تو جشن می گیرید، از اصالت خالی است و محتوای آن آنچنان که باید نیست. پیام کریسمسی که تو جشن می گیری چیست؟

 ـ برای من که ایرانی هستم و اگر نه کریسمس را که “شب یلدا” را جشن می گیریم، شیرینی این ایام ـ به قول مسیحیان جشن میلاد مسیح ـ در این است که نور بار دیگر می رود تا بر تاریکی غلبه کند. گردش خورشید به گونه ای می شود که به تدریج از سرما کاسته می شود و طبیعت که ما هم بخشی از چرخش عمومی آن هستیم، از خواب بیدار و سبزی و شادی به جهان برمی گردد. اگر دقت کنید، یکی از جشن های مسیحی ـ”عید پاک” ـ نماد اصلی اش، جوجه مرغ هایی ست که نشان از زندگی دوباره دارد. همین ایام در تاریخ ایرانی، تقریبا مصادف است با سال نو ایرانی که به یقین می شود گفت دقیق ترین گردش فصول را رقم می زند. اکنون هم که کریسمس است و “یلدا”ی بلند سال، چنانچه گفتم تاریکی رخت برمی بندد و جای خود را به روشنی می دهد. به باور من، تأمل کسانی مثل من بر روشنایی و نور بیش از کسانی است که کریسمس را به خاطر میلاد مسیح جشن می گیرند. سنت ها مگر غیر از آن چیزی اند که ما می سازیم؟ من می گویم جشن نور، آن یکی می گوید، میلاد مسیح. پس دو نوع سنت به طور موازی در خانواده ها پا می گیرد.

بنابراین نمی شود گفت که جشن کریسمسِ یکی از این دو سنت بهتر یا بدتر از دیگری است. هر یک با توجه به باورهای خود این روزها را جشن می گیرد و برخورد منطقی با این جشن ها و کسانی که آن را برگزار می کنند، نشان می دهد که هر یک تا چه اندازه تحمل باور دیگری را دارد. آزمایش خوبی که پیش روی همه ی مسیح باوران است و کسانی که به انسانیت فکر می کنند و نه این یا آن پیامبر. آزمونی که نورباوران را در برابر دین باوران قرار نمی دهد، اما میزان تحمل و بردباری شان در برابر باور دیگری را به بوته آزمایش می گذارد، اما در یک کلام، کریسمس من بدون مسیح است اما اگر نوه های من فرشته ای را درست می کنند یا نمادی از مسیحیت را برای تزیین به من می دهند، با طیب خاطر و به خاطر رضایت آنها به درختی که برای خشنودی آنها برپا شده است، می آویزم. در این مورد اصلا باور ندارم که کریسمس حق این یا آن باور یا دین است و برای هیچ کدام هم حق تقدم قایل نیستم.

برگزاری جشن کریسمس اکنون بیش از آن چه من می گویم در سطح جهان گره خورده است با فرهنگ مسیحیت. اما همه ی مسیحیان هم باید به فلسفه ی اصلی جشن کریسمس، در کنار میلاد مسیح که البته سال ها بعد از مرگ او به بخشی از تاریخ سالانه اضافه شده است، توجه کنند. میلاد نور و روشنایی و برون رفت تاریکی و شب های طولانی برای رسیدن به سبزی و شادی که در پیش است، موضوع اصلی جشن کریسمس بوده است و بعدها مسیحیان آن را با میلاد مسیح پیوند زده اند. این را می گویم چون ما ایرانی ها هم که درصد قلیلی از مردم مان مسیحی اند، روز بیست و یکم ماه دسامبر برابر با آخرین روز ماه آذر که واپسین روز پاییز است، را جشن می گیریم و اصلا هم کاری به میلاد مسیح نداریم. البته که به میلاد مسیح و باور مسیحیان احترام می گذاریم و هم گام با آنها حتا در جشن هایشان هم شرکت می کنیم اما تداخل این دو با هم را ضمن محترم شمردن، مدام به یاد داریم که فلسفه ی اصلی این شب که ما “یلدا” نام اش داده ایم، چیست.

به باور من که مذهبی هم نیستم، برای کریسمس تاریخ معینی وجود ندارد، اما برگزاری جشن کریسمس تاریخی کهن دارد و برمی گردد به پیش از میلاد مسیح. چگونگی جشن هم در ارتباط تنگاتنگی است با سنت های هر خانواده که پیش از این توضیح دادم. در آیین ما ایرانی ها که “یلدا” را جشن می گیریم، حتا در استان های گوناگون برگزاری این شب که درازترین شب سال است، با هم متفاوت است و آیین ثابت و فراگیری ندارد مگر دور هم جمع شدن و آمدن نور را جشن گرفتن. در آیین مسیحیت اما کلیسا اصرار دارد که میلاد مسیح در مهدکودک ها و مدرسه ها نیز آموزش داده شود و هر نظر دیگری در مورد این جشن را نیز مردود اعلام کنند. این نظر علیرغم این که بیش از هزار سال است ریشه دارد و میلاد مسیح را در روزهای پایانی ماه دسامبر در جهان جشن می گیرند، اما ریشه اصلی این جشن را کلیسا هم می داند که قدمتی بیش از ادعای  آنها دارد. با روشن کردن شمع که نماد نور است، شکست تاریکی را جشن می گیریم که قدمتی بیش از میلاد مسیح دارد.

در هر حال سایه روشن های زیادی در مورد جشن کریسمس وجود دارد. مسیحیان می گویند میلاد مسیح موجب شده است که ما این جشن بزرگ را درست در میان زمستان برگزار کنیم. و …

 تاریخ برگزاری جشن کریسمس به دوهزار و پانصد سال پیش می رسد. حدود پانصد سال پیش از میلاد مسیح دو تن به نام های Sempronius Atratinus و Minucius Augurinus برگزاری جشن Saturnalia که به “جشن خدای زحل” ترجمه شده است را پایه گذاری کردند که به خاطر یادمان زحل، که پدر مشتری و خدای بارآوری در صبح تاریخ بوده نیز، این جشن (بخوانش کریسمس) رسمیت یافت. با برگزاری این جشن گویا باز بنیان جشن های دوران طلایی تاریخ را به رخ می کشیدند. در روزهایی که این جشن ها برگزار می شده انگار که زندگی در آرمان شهر نیز می گذشته است.

ساختارهایی که در ایام جشن “خدای زحل” پیدا شده اند همان قدر با اهمیت بوده اند که امروز در برگزاری جشن کریسمس: شمع برافروختن، خوردن خوراکی های خوب، دادن و گرفتن هدیه، مصرف خشکبار خشک که انجیر و خرما از ملزومات آن بوده اند. همه ی این ها در شب یلدای ما هم مصداق دارند و مبین این است که این جشن ها در کشورهای گوناگون تا حدودی با هم نزدیک اند. البته در بعضی کشورها تغییراتی هم با توجه به  سنت ها و رسوم خود به آن داده اند. مثلا در کشورهای اسکاندیناوی، درست کردن نوعی بیسکویت که معروف است به کیک فلفل، یا درست کردن شیربرنج و انداختن گردو یا بادام با پوست در آن که در کاسه ی هر کس افتاد به او هدیه ای هم می دهند، چیزهایی است که جاهای دیگر وجود ندارد.

از این نمونه می شود حتا به برگزاری جشن میترا در آیین ایرانی ها در اواخر دوران طلایی رومی ها نام برد که آن ها هم نیز خورشید را مقدس می شمردند و چرخش آفتاب که منتهی به نور بیشتر و روزهای طولانی تر میشد را نیز ضمن ارج گذاشتن جشن می گرفتند.

او نیز می پرسد که پس انگار این گونه که تو می گویی، مسیح اصلا نقشی در برگزاری جشن کریسمس ندارد؟

براساس اسناد تاریخی، آنچه که مسلم است  اینکه مسیح در میانه ی زمستان زاده نشده است. این تاریخ از سوی کشیش، «استون دنیس» (Dionysius Exiguous)  در سال ۵۲۵ میلادی انتخاب شده است. بر این اساس هیچ مدرکی دال بر این که مسیح میان زمستان زاده شده است در آیین مسیحیت وجود ندارد.

تنها نشانی که موجود است این که گله ها و چوپان ها در بیابان ها و تپه ماهورهای اطراف محل زادگاه مسیح به چرا و کار خود مشغول بوده اند که اگر این فرض را درست بدانیم، این کار در زمستان صورت نمی گیرد. به همین خاطر هم اگر به تاریخ دقیق مسیحیت نگاه کنیم، مسیحیان اولیه در همان سال های بعد از مرگ مسیح، هیچ دلیلی برای برگزاری جشن میلاد مسیح در میان زمستان نمی دیدند و این کار را هم نمی کردند. اصلا گویا برگزاری جشن میلاد مسیح کفر و گناه به حساب می آمده که او نیز مثل فرعون نبوده است. آنجه با اهمیت بوده به حساب می آمده، حضور قریب الوقوع او و بازگشت اش بوده است و نیز تولد او. زمان که می گذشت و زمانی که دین مسیحیت تبدیل به دین دولت روم شد، باز هم به مردم گفته شد که مسیحی شدن شان دلیلی برای کنار گذاشتن جشن های سنتی شان نیست و مسیحیت مخالف برگزاری آن جشن و سرورها نیست هرچند که مردم دین شان را عوض کرده اند.

با نگاهی به مدارک اسقف های روم در سال ۳۵۴ میلادی می توان دریافت که مردم را ملزم به گرفتن جشن میلاد مسیح در روز بیست و پنجم دسامبر کرده اند آن هم از سال ۳۳۶ میلادی. روزی که آن روز بخشی از مردم جهان به خاطر تولد خورشید و گردش مجدد آن جشن می گرفته اند که از آن جمله است در ایران که سه روز پیش از این تاریخ را شب یلدا نام گذارده اند و هنوز هم جشن می گیرند. اعلام این روز به عنوان روز میلاد مسیح که مقارن بود با بیست و پنجم ماه دسامبر، در سال ۳۷۹ میلادی مورد اعتراض “گریگور مقدس” از بنیان گذاران سنت افراط گرایی در مسیحیت، قرار گرفت که رقص، پایکوبی و جشن و سرور، آن هم در تولد مسیح؟ به همین خاطر هم هنوز بعد از هفده قرن بخشی از مسیحیان متعصب بر این باورند که کریسمس با سنت پیشین خیلی بهتر بوده است. هم آنها معتقدند که جشن کریسمس به شیوه ای که امروز مرسوم است نیاز به اصلاح اخلاقی دارد. 

حالا با پرسش دیگری روبرو می شوم که چرا جشن نور؟

به او می گویم که اگر شما مردم شمال اروپا در روز بیست و یکم ماه جولای جشن می گیرید و بلندترین روز سال را به آن اختصاص داده اید آیا دلیلی مگر ارج نهادن به نور برایش دارید؟ بنابراین بزرگداشت نور و آفتاب و خورشید، در فرهنگ های گوناگون متفاوت است و هر یک زمانی را برای آن اختصاص داده اند که حتما با توجه به شرایط اقلیمی شان ارتباطی تنگاتنگ دارد. مثلا روشن کردن شمع در زمانی که تاریکی نیست، مگر می تواند جلوه ای که در تاریکی دارد، داشته باشد؟

جشن نور را مثلا مردم تایلند با گذاشتن هزاران شمع روشن بر سطح آب جاری برگزار می کنند که موسوم است به – Loy Krathong –  . یهودی ها هم در ماه دسامبر جشن نور برگزار می کنند که Hanukkah (Chanuka) نام اش داده اند. نماد اصلی این جشن نزد یهودیان نیز روشن کردن شمع یا چراغی است که به یاد شمع ها و چراغ هایی که در زیارتگاه ها یا معابد سوخته اند، روشن می شوند.

هندوها و سیک ها جشن نور و آفتاب را برگزار می کنند که شهره است به جشن “دیوالی”. جشن “دیوالی” در هند مقارن است با آغاز زمستان در هند. در این روزها مردم هند میلیاردها شمع و چراغ روشن می کنند تا هیچ جا تاریک و تیره نباشد.

در انتهای چهارده روز جشن و سرور سال نو چینی، مردم این دیار میلیون ها چراغ دست ساز(فانوس) یا حتا شمع های مصنوعی الکتریکی را به میمنت سال نو روشن می کنند و به این وسیله نور را ارج می گذارند.

در فرهنگ مسلمانان هم ماه رمضان زمانی به پایان می رسد که روز به پایان رسیده و ماه در آسمان دیده می شود. مردم در آن شب با روشن کردن شمع و چراغ جشن می گیرند و فردای آن روز ضمن خوردن و آشامیدن خوراکی های مناسب، تلاش می کنند به آنانی که از مکنت مالی کمتری برخوردارند نیز کمک کنند. می بینی که سنت شمع برافروختن در فرهنگ های گوناگون با توجه به آیین ها و سنت ها و باورهای شان متفاوت است. 

 

 

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.