ف. م. سخن

[موسیقی تیتراژ  فیلم بالاتر از خطر] دارارارا رام دام دام دام دام دام  دام دام دام… آقا داستان مهیج شد. بغل دست تان اگر هنوز آمریکایی نشده اید تخمه آفتاب‌گردان و اگر شده اید پاپکورن بگذارید و این آگهی را بخوانید:

والله ما در زندگی  مان همه جور خبرنگاری دیده بودیم، این جوری اش را ندیده بودیم. شاید هم اسم این خبرنگار نیست، یک چیز دیگر است. البته خبرنگارانی هستند که برای تهیه ی خبر از وسایل استراق سمع و دوربین مخفی و امثال این ها استفاده می کنند، ولی این که خبرنگاری آشنا با مفاهیمی مثل آی‌پی برای یافتن فرد یا افراد دخیل در انتشار دو خبر جعلی مورد نیاز باشد، کمی برای من تازگی داشت.  

عجالتاً یک توصیه ی کوچولو به صاحبان این آگهی می کنم که ایشان را بدون این آرتیست‌بازی‌ها از شرِّ اخبارِ جعلی در امان نگه می دارد و آن مراجعه به عقل سلیم است. ممکن است بفرمایید یعنی چه؟ مگر آدمی پیدا می شود که به عقل سلیم مراجعه نکند؟ پاسخ من این است که: والله چه عرض کنم. انگار بعضی وقت ها آدم یادش می رود که چنین چیز مفیدی در وجودش هست. چند تا مثال می زنم تا موضوع روشن تر شود. 

وقتی خبری از طریق کارمندان سابق بیت رهبری به دست ما می رسد و ما می خواهیم آن را به عنوان “رازهای زندگی خامنه ای” به نام شخص شخیصِ خودمان منتشر کنیم، بهتر است به این عقل سلیم مراجعه کنیم و ببینیم او چه می گوید. اگر گفت خبر با من ـ یعنی عقل سلیم ـ جور در می آید، منتشرش می کنیم. اگر گفت جور در نمی آید، دست نگه می داریم تا منابع دیگری درستی آن را بر ما معلوم کند. من خودم وقتی جملات زیر را خواندم و به عقل سلیم خودم مراجعه کردم به من گفت: “من جای تو باشم چنین حرف های ابلهانه ای را منتشر نمی کنم. اگر منتشر کردی و آبرویت رفت کاسه کوزه را سر من نشکنی. دیگر خود دانی”:

“به توصیه پزشکان خاویار و ماهی قزل آلای خال قرمز رودخانه لار به وی [آیت الله خامنه ای] توصیه شد، اما رفته رفته این دو غذا جز علائق شخصی ایشان شد. خاویار از رشت توسط امام جمعه رشت ارسال می شود. هم چنین گوشت قرقاول که از شیراز توسط آقای حائری ارسال می شود. و مصرف گوشت بلدرچین و شتر مرغ (برای پرهیز از کلسترول) برای کنترل غذای خامنه ای و اطمینان از سمی نبودن آن دستگاهی به مبلغ ۵۰۰ هزار دلار از آمریکا خریده شده که با افزودن یک ماده، غذا آزمایش می شود و آشپز خود بایستی در حضور محافظان قبل از دیگران غذا را بچشد… برای او توتون خاص پیپ تهیه می شود و در کلکسیون پیپ او تاکنون ۲۰۰ پیپ جمع آوری شده است. ارزش پیپ های او حدود ۲ میلیون دلار برآورد می شود. در کلکسیون عصای خامنه ای تا چند سال پیش ۱۷۰ عصای آنتیک وجود داشت که یک میلیون و دویست هزار دلار قیمت گذاری شده بود.گرانترین عصا ۲۰۰ هزار دلار قیمت دارد که متعلق به ۱۷۰ سال پیش است و جواهرنشان است…” [توضیح ف.م.سخن: به متن اصلی به رغم اشکالاتی که در نقطه گذاری و رعایت فواصل میان علائم و کلمات داشت دست نزدم که عیار دقت نویسنده در نوشتن چنین سند مهم و تاریخی هم دست مان بیاید.] 

یا وقتی از عقل  سلیم خودم درباره ی چنین خبری سئوال می کنم، یک نگاه چپ چپ به من می اندازد و با انگشت چند بار به گیجگاهش می زند و می گوید: “می خواهی کسانی که این خبر را می خوانند برگردند بگویند مرا نداری؟ [عقل نداری]. یا بگویند مقدار من در سر تو  کم است؟ [عقل ات کم است]:

“بر اساس شنیده های خبرنگار جرس در تهران، هفته گذشته شیخ صادق لاریجانی نامه بسیار مهمی به سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی نوشته است. مضمون این نامه تاریخی به خامنه ای – که حکایت از تکان خوردن وجدان شیخ صادق لاریجانی بعد از یک سال دارد – به این شرح است: «عمل به دستورات جنابعالی و ماموران نظامی مرتبط با شما از جمله آقایان طایب و نقدی بویژه در امور زندانیان سیاسی بالاخص شکنجه، انفرادی و پخش اطلاعات دروغ مسئولیت شرعی دارد. اینجانب از این به بعد تنها اگر حضرتعالی مسئولیت شرعی دستورات ایشان را می پذیرید در خدمتتان خواهم بود.»… گفته می شود دخالت وقت و بی وقت افرادی که مستقیم با رهبری وصلند و بی مهابا ضوابط قضائی را زیر پا می گذارند از قبیل طائب و نقدی هم امان لاریجانی را بریده است. شنیده ها حاکیست تذکرات و تحذیرهای مکرر پدر همسر لاریجانی یعنی آیت الله وحید خراسانی در نگارش این نامه موثر بوده است…”.  

این “بی مهابا”ی آقای خبرنگار جرس هم مرا کشته. حالا این صادق خان لاریجانی که مسئولیت قوه ای ظالم و ستمکار را بر عهده دارد هر چه نداشته باشد یک نیمچه سوادی دارد و نثرش را هم ما از دوران نقد قبض و بسط دکتر سروش در کیهان فرهنگی به یاد داریم.  

حالا هم که نوبت رسیده  به آقای هاشمی رفسنجانی و این سخنان سوپر انقلابی:

«شواهد امر حکایت از آن دارد که آیت الله خامنه ای نسبت به آینده نظام و رهبری پس از خود در حال برنامه ریزی و تمهید مقدمات هستند. به نظر می رسد معظم له پسرشان “آقا سید مجتبی خامنه ای” را برای این مهم صالح تشخیص داده اند. بر اساس گزارش جرس، هاشمی در سومین بخش از توضیحاتِ خود در بابِ نگرانی از آینده، گفته “با این شیوه غیرمدبرانه و ضد کارشناسی که کشور اداره می شود، نتیجه ای جز سقوط در طالع آن متصور نیست. مسئولان نظام به نام دین آنقدر بد عمل کرده اند که اگر گفته شود در آینده شاهد “نظام سکولار” خواهیم بود، دور از انتظار نخواهد بود.”»

عقل سلیم من که با شنیدن  این حرف ها از من قهر کرد. به من صریحاً گفت: “مسخره بازی درآوردی یا مرا احمق فرض کردی؟” هر چه به او گفتم به پیر به پیغمبر من تو را احمق فرض نکرده ام و این خبر را یک رسانه ی معتبر و آبرومند درج کرده، گفت: “خُبه خُبه! نمی خواد مرا رنگ کنی. به من می گن عقل سلیم نه خُل و دیوانه!” خلاصه از من اصرار بود از او انکار. نتیجه این شد که مرا ول کرد وسط زمین و هوا و گفت: “تو را به خیر و ما را به سلامت! برو مغزت را کمی پولیش بزن روشن شی!” 

ملاحظه می فرمایید  وقتی عقل سلیمِ همچون منی که تجربه ی کار خبری هم ندارم با من چنین برخورد می کند، عقل سلیم اهل خبر و نظر باید چگونه برخوردی با آن ها داشته باشد. 

باری توصیه من به آگهی دهنده ی محترم بالاترین این است که عزیز جان اگر به عقل سلیم ات مراجعه کنی نیازی به خبرنگار “محقق” نخواهی داشت. اگر هم نخواستی به عقل سلیم ات مراجعه کنی، به آن هنرمند مشهوری که رازهای زندگی آقای خامنه ای را فاش کرد یا آن خبرنگار جرس که ساکن تهران است و پته ی صادق لاریجانی را روی آب ریخت مراجعه کن، دیگر نیازی به این کارهای بالاتر از خطری و ادای باب وودوارد و کارل برن استین* درآوردن نخواهی داشت. اگر هم نه که برو پول خرج کن از طریق آی‌پی ببین کی خبر فوق احمقانه ی آزادی سکینه محمدی را داده، شاید سرنخی چیزی به دست آوردی. [موسیقی تیتراژ فیلم بالاتر از خطر] دارارارا رام  دام  دام دام  دام  دام  دام دام دام… 

 

 

* در انگلیسی برن استین تلفظ می شود. تلفظ آلمانی اش برن اشتاین است.