اخبار روز ـ این نامه در پاسخ به دروغگویی های خامنه ای نوشته شده و نسخه عربی آن به رسانه های معتبر و پرتیراژ عربی نظیر الزمان، ایلاف، العربیه و.. ارسال شده است. هم چنین برای تظاهر کنندگان میدان تحریر ارسال شده تا در روزنامه خیابانی ” صدای انقلاب مصر” منتشر شود.

درود به پیکارگران متحصن در میدان تحریر و میلیون ها نفری که علیه رژیم حسنی مبارک تظاهرات می کنند.
من به عنوان نویسنده و روزنامه نگار عرب اهوازی، عضو کانون نویسندگان ایران و دبیر کانون مبارزه با نژادپرستی و عرب ستیزی در ایران با شما سخن می گویم. ما در این روزها، اندوهگنانه سالگرد انقلاب مردمی عظیمی را به یاد می آوریم که با شعار استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی توسط خلق های ایران در فوریه ۱۹۷۹ به پیروزی رسید، اما شوربختانه طی سه دهه گذشته نه طعم آزادی را چشیدیم و نه عدالت اجتماعی را، مگر به ندرت. اصل استقلال نیز به انزوای شبه کامل کشورمان از جهان منجر شد.

در این انقلاب، انحصارطلبان از همان ماه های نخست به قلع و قمع ملیت های غیر فارس دست یازیدند؛ ملیت هایی که در انقلاب علیه رژیم شاه مخلوع شرکت کردند وخواهان حقوق ملی پایمال شده شان در چارچوب ایران یکپارچه بودند. سرکوب حاکمیت، زنان، اقلیت های دینی و مذهبی، فرقه های صوفیگری و به ویژه اهل سنت را نیز در بر گرفت. هم چنین روحانیان تندرو چیره بر حاکمیت به تدریج نیروهای ملی و لیبرال هم پیمان خود را نیز از حکومت بیرون راندند و نیروهای چپ و دموکراتیک شرکت کننده در انقلاب را زیر سرکوب قرار دادند.
کشتاری که توسط روانشاد آیت الله حسین علی منتظری قائم مقام پیشین بنیادگزار جمهوری اسلامی فاش گردید، اوج جنایت هایی است که در سال ۱۹٨٨ توسط اقتدارگرایان متظاهر به شریعت اسلام صورت گرفت. در این کشتار بیش از چهار هزار زندانی سیاسی، که محکومیت خودرا در زندان های ایران می گذراندند، اعدام شدند. رژیم مبتنی بر ولایت فقیه ـ که اساسا مورد قبول روحانیان مسلمان و حتا بخش بزرگی از روحانیان شیعه نیست ـ همچنان به نقض حقوق بشر ادامه می دهد؛ به گونه ای که ایران طی چند سال گذشته ـ با توجه به جمعیتش ـ رتبه اول اعدام را در جهان کسب کرده است. بخش عمده این اعدام ها از آن عرب های اهواز است که اکثریتشان، با وجود ثروت عظیم نفت در سرزمینشان، زیر خط فقر زندگی می کنند. گفتنی است که در سال ۲۰۰۹ پس از تهران بیشترین اعدام ها در این استان انجام گرفت.

ایران طی چند سال گذشته، گواه تظاهرات و اعتراضات چندی بود: عرب های اهواز در سال ۲۰۰۵ در اعتراض به سیاست های فارسیزاسیون و تغییر بافت جمعیتی این استان به زیان آنان، دست به تظاهرات گسترده ای زدند که پیامد آن تظاهرات وسیعی در مناطق کردستان و آذربایجان بود که خواهان حقوق ملی خود بودند. منطقه بلوچستان نیز عرصه عملیات خشونت و ضدخشونت بود. در اینجا، اکثریتی از بلوچان سنی مذهب زندگی می کنند که در معرض تبعیض های مختلف مذهبی هستند. پاسخ رژیم مذهبی – استبدادی ایران به خواسته های این ملیت ها، آهن و آتش بود.   

اما فاجعه بزرگتر هنگامی رخ داد که رژیم اقتدارگرایِ دشمنِ دموکراسی و حقوق بشر در ایران به نفع محمود احمدی نژاد وارد میدان شد و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ دست به تقلب گسترده ای زد. تهران و دیگر شهرهای ایران به عرصه تظاهرات میلیونی معترضان به تقلب و رای سازی تبدیل شدند. این امر یادآور تقلب رژیم حسنی مبارک در انتخابات پارلمانی مصر در نوامبر ۲۰۱۰ است. سپاه پاسداران و بسیج و نیروهای امنیتی نقش اساسی در قلع و قمع خیزش توده های مردم داشتند که به نام جنبش سبز معروف شد و خواهان پس گرفتن رای خود و انتخاباتی آزاد و سالم بودند. ده ها تن از تظاهرکنندگان مسالمت جو در خیابان ها یا در زندان ها زیر شکنجه کشته شدند. زندانبانان به برخی از زنان و مردان زندانی تجاوز کردند و زندان های ایران هم اکنون آکنده از روزنامه نگاران، سیاستمداران، دانشگاهیانی است که خواستار اصلاحات یا دموکراسی هستند. به اینها باید مبارزان زندانی عرب، کرد، بلوچ و آذربایجانی را بیافزاییم که خواهان حقوق ملی خود هستند. شما بی گمان، گاه به گاه خبر اعدام ده ها تن از زندانیان این رژیم دینی مسلط بر کشور را می شنوید. به گونه ای که سازمان گزارشگران بدون مرز برای دومین سال پیاپی ایران را به عنوان بزرگترین زندان روزنامه نگاران در جهان معرفی کرده است.

پیکارگران مصری رژیم مستبد مذهبی حاکم بر ایران در عملیات سرکوبگرانه خود فرقی با رژیم دیکتاتوری مبارک ندارد، اما اولی این کار را به نام ضدیت با آمریکا و اسراییل و دیگری با اتکای به این دو انجام می دهد. ما می گوییم که رژیم ایران در ادعاهای خود صادق نیست، زیرا مدتی است که با سیاست هدفمند سازی یارانه ها به اجرای سیاست های دیکته شده بانک جهانی می پردازد. ما شاهد افزایش سرسام آور بهای کالاها در ایران هستیم؛ به گونه ای که شهروندان عادی از تامین زندگی خود باز مانده اند و کشور، گواه برآمدن طبقه ای از سرمایه داران بزرگ است که از رانت نفتی بهره می برند. آنان وابسته به لایه های بوروکرات نظامی و اداری مسلط بر ایران اند. پرسش من این است که آیا یک نظام سیاسی ـ دینی یا سکولار ـ حق دارد با استبداد حکومت کند و به بهانه به اصطلاح رویارویی با آمریکا و اسراییل، کشور را به جهنمی برای شهروندانش تبدیل کند؟ آیا مردم مصر این امر را می پذیرند؟ رژیم ایران، تظاهرات حکومتی حمایت از مردم فلسطین را به مراسمی کلیشه ای تبدیل کرده که مورد نفرت ایرانیان است و در عین حال مانع از آن می شود تا نیروهای مستقل و دموکراتیک، دیدگاه حمایت آمیز خود را از حقوق ملت فلسطین ابراز دارند. به عنوان مثال، در ژانویه ۲۰۰۹ پس از یورش اسراییل به باریکه غزه، یک جوان عرب اهوازی در زندان زیر شکنجه کشته شد، زیرا جوانان اهوازی جرات کرده بودند به طور مستقل، خشم خود را نسبت به رژیم اسراییل ابراز دارند.   طی سه دهه گذشته، ایدئولوژیزه کردن دین به تضعیف آن در جامعه ایران انجامیده است و اکنون مردمان بیشتری خواهان جدایی دین از دولت هستند. لذا من نسبت به این موضوع و نیز توطئه های مستبدان تهران و کوشش آنان برای نفوذ در میان صفوف شما، یا کشیدن صبغه دینی بر انقلاب دموکراتیک تان هشدار می دهم، زیرا می دانم شما برای پلورالیسم و آزادی در جامعه مصر می کوشید. نیز می دانم که شما با سیاست های فرقه گرایانه و دخالت های رژیم ایران در امور کشورهای عربی  ـ از عراق تا مغرب و از لبنان تا یمن ـ آشنا هستید. ضمنا واکنش اخیر شما در مخالفت با دخالت این رژیم در امور انقلاب مصر مسرت انگیز است.  باید بگویم که رژیم تئوکراتیک ایران، الگوی بدی برای کشورهاست. این رژیم هم اکنون بیمار است و با انقلاب جوانان ایرانی ـ که بی شباهت با انقلاب شما نیست ـ رو به روست. این رژیم با سرکوب و قساوت بی نظیری با جوانان ایرانی برخورد می کند و به علت ماهیت استبدادی اش به هیچ کس اجازه تظاهرات یا اجتماعات نمی دهد. امیدوارم نسبت به همه دشمنان دموکراسی و حقوق بشر هشیاری بیشتری نشان دهید و بر میزان همبستگی و اتحاد میان خود بیفزایید ای فرزندان سرزمین “کِنانه”، والسلام علیکم.

یوسف عزیزی بنی طرف ۱۱/۲/۹