حقوق بشر، اشتباهات بشر

روزهای دوم تا ششم ماه فوریه شاهد نمایش فیلم هایی در شهر بودیم که به ندرت در جایی به نمایش در می آیند. سومین سال است که این جشنواره ی فیلم در شهر اسلو برگزار می شود و هر سال هم همراه است با بحث هایی در مورد حقوق بشر و آنچه به آن مربوط می شود. موضوع های اصلی فستیوال سال ۲۰۱۱، “عدالت و آشتی، آزادی بیان، انسان های فاقد حمایت و درگیری منابع انسانی” بودند. در حین پنج روز برگزاری فستیوال، علاوه بر نمایش فیلم هایی که مربوط بودند به حقوق بشر، کارشناسان مختلفی از کشورهای گوناگون برای بحث در مورد موضوع های اصلی فستیوال حضور داشتند که با حاضران به گفتگو می نشستند. از جمله دکتر “محمود امیری مقدم”، از فعالان حقوق بشر در اسلو پس از پایان نمایش فیلم “جنبش سبز” که کاری است از علی صمدی احدی، تفسیری بر فیلم داشت و به پرسش حاضران نیز در مورد حقوق بشر در ایران پاسخ داد. همچنین خانم “گری ویندرز” کارگردان فیلم “شیر زنان” از دیگر افراد حاضر در جلسات پرسش و پاسخ بود.

اگر بخواهیم به خلاصه ترین شکل جریان فیلم های نمایش داده شده را توضیح دهیم باید فقط به نام این فیلم ها بسنده کرد که در کنار هر فیلم گفتگو و بحثی برپا بود که امیدوارم در هفته های آینده مفصل تر به آنها بپردازم. پس فعلا بسنده کنیم به نام و موضوع هر روز این فستیوال فیلم مستند:

موضوع برنامه روز چهارشنبه، دوم فوریه، علاوه بر افتتاحیه فستیوال، “سومالی” بود که تکیه داشت بر دشواری های مردم سومالی. در این روز فیلم های مستند زیر به نمایش درآمد: “موگادیشو”، “دفتر خاطرات”، “گزارشگر” و “خون در موبایل” که فیلم افتتاحیه نیز بود. در همین روز سه بحث هم برپا شد که مشکلات مردم سومالی را در بر می گرفت.

موضوع اصلی روز پنج شنبه، سوم فوریه، “عدالت ملی” بود که برای برجسته کردن بیشتر این موضوع فیلم هایی که مربوط می شد به این موضوع به نمایش درآمد: “معافیت از مجازات”، “دادستان”، “جنگ دان دان” و “مواجهه با همه کشی”. در این روز هم دو سمینار در مورد عدالت ملی برگزار شد.

عنوانی که برای برنامه و فیلم های روز جمعه انتخاب شده بود، “بچه های جنگ” بود. برای نمود بیشتر این موضوع هم ضمن برگزاری دو بحث بعد از دو فیلم، چند فیلم هم به نمایش درآمد که به قرار زیر هستند: “بردگان”، “آبرو، امیلی، … و موقعیت سربازبچه”.

در بخش دوم برنامه های این روز موضوع “آزار اقلیت های جنسی” مورد بحث واقع شد و فیلم هایی در همین مورد نمایش داده شد: “کوچوس اوگاندا”، “گزاره ی مورمون” و بچه های جنگ.

برنامه ی روز شنبه که شلوغ ترین روز این فستیوال بود، “آزادی بیان” را بر پیشانی داشت. ضمن برگزاری جلسه های بحث و گفتگو در کنار فیلم ها، از ایران هم دو فیلم “موج (جنبش) سبز” و “شیر زنان” در کنار فیلم های “زندان آذربایجان”، “عدالت برای سرگئی” و “حزب خشونت بالکان” نیز به نمایش درآمدند.

عنوان برنامه های روز یکشنبه، ششم فوریه، “جنگ منابع انسانی” بود که باز هم مثل روزهای پیش در کنار فیلم ها، کارشناسان امور به بحث و تبادل نظر می پرداختند. در این روز فیلم های: “همکاری خشونت و مسئولیت”، “باتلاق” و فیلم “نفت آب  H2OIL” به نمایش در آمدند که این آخری فیلم اختتامیه برنامه نیز بود.

 

روز شنبه، پنجم فوریه، موضوع حقوق بشر در ایران نیز مطرح بود که در همین روز، دو فیلم؛ “جنبش سبز” و “شیر زنان” نیز به نمایش در آمد و در کنار آن نام برده شدگان در بالا نیز ضمن تفسیر بیشتر فیلم ها به پرسش حاضران پاسخ دادند.

 

خانم “گری ویندرز” روزنامه نگار و مستندساز نروژی است که فیلم “شیر زنان” را ساخته و تمرکز خاصی دارد بر جنبش یک میلیون امضا و نقش زنان در جنبش سبز که پس از خاموشی سال های متمادی دوباره امید در دل مردم جوانه زده بود. این جنبش اما با سرکوب وحشیانه مواجه شد و بارقه ی امید هم کمرنگ گردید.

 

دکتر محمود امیری مقدم و خانم گری ویندرز

هر دو فیلم “شیر زنان” و “جنبش سبز” درخششی خاص در برنامه های این فستیوال داشته اند. در این فیلم ها تلاش شده است که با فعالان حقوق بشر به گفتگو بنشینند و امید و آرزوهای آنها از یک طرف و یأس و ناامیدی شان را از طرف دیگر بررسی کنند. کارگردان فیلم “جنبش سبز” با استفاده از انیمیشن، خاطرات فعالانی که زندانی، شکنجه و آزار دیده اند را به نمایش می گذارد.

چنانچه یادآور شدم در حاشیه ی جشنواره ی فیلم “حقوق بشر، اشتباهات بشر”، کنفرانس ها و جلسه های بحث و گفتگو بعد از هر فیلم برگزار می شد. چنانچه گفته شد کارگردان فیلم “شیر زنان” خانم گری ویندرز” هم پس از نمایش فیلم اش با حاضران در سالن به گفتگو نشست و تجربه های خود از ایران را با آنها در میان گذاشت.

پیش از آغاز این جلسه ی گفتگو، مدیر اجرایی فستیوال به پرسش های حاضران پاسخ داد. از جمله از او پرسیده شد:

 

چرا نام جشنواره را حقوق و اشتباهات بشر گذاشته اید؟

ـ انسان تا بلند نشده و حرکت نکرده است، حتما اشتباهی هم انجام نمی دهد که در شرایط بی عملی است و خودبخود از هر اشتباهی هم مبرا است، اما اشتباه زمانی رخ می دهد که حرکتی و کارکردی به وجود بیاید. حرکت انسان موجب می شود که حق هم ایجاد شود. حق دستمزد بیشتر، حق مرخصی، حق اولاد و خیلی حقوق دیگر که بیشتر شما از آن خبر دارید. بنابراین اگر به حقوق بشر فکر کنیم که خیلی از نهادهای بین المللی برای دستیابی به آن در تلاش اند، نیاز به حرکت زیادی داریم که همین سرعت و کمیت بالای حرکت، موجب می شود که اشتباه هم بکنیم. اما از این اشتباهات درس می گیریم و جاده را برای نسل بعدی هموارتر می کنیم. این کاری است که پیشینیان ما انجام دادند و ما نیز برای نسل بعدی ارثیه با ارزشی از خود به جای خواهیم گذاشت. از اشتباهات نباید هراسید، اما همه ی سعی مان را هم خواهیم کرد که اولا مرتکب اشتباه نشویم و اگر چنین چیزی رخ دهد، میزان گستردگی آن کم باشد. همین اشتباه و درس آموزی از آن که تکرار نشود خود نیز موجب می شود که حق و حقوق جدیدی را پیش روی خود بگذاریم تا از جامعه طلب کنیم. می بینید، اشتباه موجب می شود که حقوق فراگیرتری را از جامعه طلب کنیم که آموخته ایم چگونه باید جاده را برای نسل بعد پهن تر کرد، اما سویه ی دوم این دو واژه “حقوق” و “اشتباه” بشر این است که همواره چالشی است بین آن که می خواهد و آن که نمی خواهد تن به خواسته های به حق گروه اول دهد. همین نخواستن و تن ندادن به حق دیگران مگر اشتباه نیست؟ پس هرجا که از حق صحبت می کنیم، ناحقی هم وجود دارد که به باور من اشتباه بخشی از بشریت است و چالشی بین انسان ها.

باید امیدوار بود و آرزو کرد که در این چالش که هماره بوده و در آینده نیز ادامه پیدا خواهد کرد، کفه ی ترازو به سوی حق سنگینی کند تا دموکراسی و آزادی و عدالت نیز برفرار شود.

 

خانم “گری ویندرز” ابتدا در مورد سفر خود به ایران و بررسی اوضاع مردم و به ویژه زنان صحبت کرد و گفت که پیش از انتخابات سال ۲۰۰۹، مردم ایران در هراسی خوفناک به سر می بردند. انگار که کوهی یخ بر روح و ذهن مردم سنگینی می کرد و زبان شان را بند آورده بود. این گنگی در شرایطی بود که  به وضوح می شد شاهد این باشی که مردم، از شرایط خود راضی نیستند، اما ترس از مرگ و شکنجه و زندان، به سکوت شان واداشته است. روزهای پیش از انتخابات، یعنی روزهای تبلیغات کاندیداها، یک بار دیگر نور امید توانست کوه سنگین یخ را ذوب کند و مردم و به ویژه جوانان را به خیابان بکشاند و از آرمان و آرزوهای شان بگویند؛ بگویند که به آزادی، به عدالت، به دموکراسی و به احترام متقابل نیازمندند. بگویند که دین را دوست دارند، اما نه در عرصه ی سیاسی و اجتماعی. بگویند که دین موضوعی است شخصی و هر کس را باید از منظر انسانی به او نگاه کرد و نه از دید مذهبی و دینی.

در ادامه این توضیح ها، می افزاید که روزهای پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ در ایران بوده و شاهد بوده که چگونه آن همه امید و شور و درخشش یک باره رخت بر بست. امید البته رخت بر بست، اما کوه سنگین یخ ترک برداشته بود و مردم دیگر آن هراس پیشین را در دل نداشتند و جرأت می کردند که در تظاهرات روزهای بعد شرکت کنند.

خانم “گری” می گوید که مردم به صورت میلیونی به خیابان ها آمده بودند و خواهان اعاده ی “رأی” خود که عملا “حیثیت شان” نیز بود می شدند، اما این تظاهرات که برای دین و مذهب نبود، که برای عدالت بود و آزادی، توسط کسانی که غیرمستقیم رهبری آن را در دست داشتند، مهار شد و آن شور و شعف جوانان پس از کشته شدن تنی چند، آرام به حاشیه رانده شد.

 

آیا اکنون باز هم این ترس مردم را در گردونه ی خود قرار داده است که علیرغم حرکت کشورهای عربی، از ایرانیان خبری نیست؟

ـ خوب شرایطی که مردم ایران در آن به سر می برند را نباید با آنچه در مصر یا تونس می گذرد یکی بدانیم. هم مصر و هم ایران از تاریخی پر افتخار برخوردارند و در صد ساله ی اخیر هم بیشتر مردم ایران بوده اند که موجب تحولاتی در جامعه ی ایران شده اند. مدار چرخش از پادشاهی به جمهوری و پس از آن این همه چالش و درگیری را نباید ندیده گرفت. اما مقامات دولتی که با تکیه بر دین سکان قدرت را در دست گرفته اند، برای سرکوب مردم از هیچ چیزی ابا ندارند. طبق آمار در سال جاری که فقط یک ماه از آن گذشته است، ایران بیشترین اعدام در جهان را داشته است. همین امر آیا چه تفسیری برای شما دارد؟ آیا همین کار زشت، پاشیدن بذر ترس دوباره در دل مردم ایران نیست؟ هر هشت ساعت یک اعدام، یعنی گستردن دام مرگ در هر کوچه و محله و کشیدن چادر سیاه ترس بر آسمان جامعه. بنابراین فکر می کنم که مردم ایران با درس گیری از آنچه خود کردند و آنچه در کشورهای عربی در حال روی دادن است، خود را برای خیزشی دیگر آماده می کنند. این بار اما دیگر در پی رأی گم شده و به غارت رفته خود نیستند که حتما به طور مستقیم از عدالت، آزادی و دموکراسی حرف خواهند زد. آن روز فکر نمی کنم که دیر باشد.

در مورد مقایسه ایران و مصر باید به این نکته هم توجه داشت که در ایران، به روشنی معلوم نیست که قدرت واقعی در اختیار کیست؟ احمدی نژاد، گویا نقش دست انداز دارد حاکم واقعی نیروهای نظامی اند که برای حفظ قدرت خویش که در پرده هم نگه می دارند، از هیچ کردار غیرانسانی پرهیز نمی کنند. در مصر اما دشوار نیست که بگوییم بازیگران اصلی صحنه ی سیاسی این کشور چه کسانی اند و انتقال قدرت با فشارهای خارجی چگونه رخ خواهد داد.

 

چرا شما فکر می کنید که حتما در انتخابات تقلب شده است؟

ـ در جامعه ای که شصت درصد جمعیت اش کمتر از سی سال سن دارند و از هفتاد میلیون جمعیت، حدود نیمی از آنها به سیستم اینترنت دسترسی دارد و خواهان آزادی های فردی و اجتماعی اند، آیا قابل باور است که دو سوم آنها به کسی رأی بدهند که پیش از انتخابات خواهان برکناری او از طریق انتخابات بوده اند. بر اساس همین آمار است که فکر می کنم نتیجه اعلام شده نمی تواند درست باشد و حتما تقلبی در کار بوده است. یادمان باشد که مردم ایران که یکی از جوان ترین کشورهای جهان است، اکثرا باسوادند و تحصیلات عالی دارند. همین جوانان تحصیل کرده اما در رنج بیکاری روزگار را سپری می کنند.

 

در فیلم شما که نام “شیر زنان” بر پیشانی دارد، اشاره دارید به جنبش زنان ایرانی برای رهایی از قید بی عدالتی و دست یافتن یه حقوق حقه خود. آیا این جنبش را فراگیر می دانید؟

ـ چنانچه مشاهده کردید، فیلم بیشتر حول محور جنبشی در ایران می چرخد که موسوم است به جنبش “یک میلیون امضا”. در این جنبش زنان ایران به دنبال جمع کردن یک میلیون امضا هستند تا از این طریق بتوانند قوانین شرعی و ضد زن را تغییر دهند. این زنان را اگر من “شیر زن” نامیده ام، به این خاطر است که سایه شوم دستگیری، افترا، زندان و شکنجه مدام بر زندگی آنها تأثیر می گذارد. در ایران غیر از زنان شهری، در روستاها و نقاط دورافتاده، کمتر زنی از حقوق خود آگاه است و این ناآگاهی هم به علت بی سوادی یا کم سوادی است. در چنین شرایطی است که خیلی از زنان زمانی متوجه می شوند که ارزش شان برابر با مردان نیست که فقط نصف یک مرد ارزش دارند که یا جدا می شوند یا مثلا در حادثه ی رانندگی دچار مشکل می شوند. آن موقع است که دستگاه عریض و طویل دادگستری به او می فهماند که حق و حقوق اش نیم یک مرد است.

هدف جنبش یک میلیون امضا، فقط جمع کردن امضا نیست که در این صورت می شد ظرف چند روز چنین کاری را به پایان برد و زحمت زندان و شکنجه را هم بر خود هموار نکرد. آنها به روستاها و شهرهای مختلف می روند و زنان را از آنچه در جامعه می گذرد آگاه می کنند. بنابراین هدف من از ساختن این فیلم دادن آگاهی و اطلاعات درست در مورد زنان ایران است به سیاست مداران غربی از یک سو و به مردم عادی که تماشاگر فیلم اند از طرف دیگر. توجه داشته باشید که خیلی ها در جوامع غربی فکر می کنند که در جامعه ای مثل ایران اگر حجاب اجباری است به خاطر نافعال بودن زنان آن جامعه است و ناپیگیری شان در مبارزه علیه زور، اما زنان ایران نه تنها فعال هستند که با قدرت نیز برای کسب حقوق خود در مبارزه ای نابرابر حضور دارند و پیشاهنگ مبارزات اجتماعی ایران هستند. زنان ایران گام به گام حرکتی منسجم را دنبال می کنند؛ در نافرمانی علیه حجاب به آن صورت که مقامات خواهان آن اند، خواهان آزادی نوع پوشش خود می باشند. با آرایش های تند و استفاده بی رویه از زیورآلات نیز خواهان حق انتخاب فردی خویش اند. دولت و روحانیت خواهان پوشش زنان در قالب چادر هستند، اما زنان با بالا بردن روسری های خود بر حق نوع پوشش نیز پافشاری می کنند. همین قدر هم برای دستگیر شدن، زندانی شدن و شکنجه و احتمالا تجاوز، کافی است.

جنبش زنان ایران، یکی از چالش های بزرگ دولت جمهوری اسلامی است و مثل لقمه ای است که سرانجام در گلوی حاکمان اسلامی گیر خواهد کرد. در ایران دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام هم چنان ادامه دارد، اما فکر نمی کنم که این رژیم با همین سیاست بتواند مدت زیادی دوام بیاورد.

 می گویید که در انتخابات تقلب شده و مورد تأیید رهبری مذهبی هم قرار گرفته است. چرا رهبر جمهوری اسلامی به جای مردم اقتدارگراها را انتخاب کرد؟

ـ رهبر روحانی در ایران اگر جانب مردم را می گرفت، انگار که سند مرگ خود را امضا کرده بود. جنبش سبز خیلی زود فراتر از “رأی من کجا است” می رفت. در حاکمیتی که رهبر مذهبی نمایندگی خدا را به عهده دارد، اگر کفه ی ترازو را به نفع خواسته های به حق مردم سنگین کند، معنای آن این است که قدرت خود را از دست داده است و در عوض این مردم اند که قدرت را در دست دارند. با سقوط رژیم با انتقال قدرت از رهبر مذهبی به مردم، فقط رهبر مذهبی نیست که قدرت بلامنازع خود را از دست می دهد که نهادهایی که او برپا کرده است و در همه ی عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز دخالت دارند زیان خواهند دید. نمونه این نهادها را سپاه پاسداران می توان نام برد که با نظامی کردن سیستم اداره کشور و جذب نیرو از مردم فقیر، همه ی امور را قبضه کرده و هر روز هم بر نفوذ خود می افزاید. این نهاد آیا اجازه می دهد که حقوق مردم چنان چه در منشور حقوق بشر آمده، رعایت شود؟ از طرف دیگر هم جوانان امروز ایران همان هایی نیستند که در جنگ ایران و عراق، برای رسیدن به بهشت، بی محابا به دل لشکر عراق حمله ور می شدند و که باور داشتند با مرگ شان در جهاد مقدس، راهی بهشت خواهند شد. امروز این باور و یقین مذهبی کمتر در بین جوانان که بیش از نیمی از جمعیت ایران را تشکیل داده اند، وجود دارد و روحانیت هم نسبت به دهه ی هشتاد از اهمیت کمتری برخوردارند که این بی اهمیتی شامل نسل نو و پیشین می شود.

 

اوضاع اقتصادی در ایران چگونه است؟ این را می پرسم چون یکی از عوامل حرکت انقلابی مردم مصر و تونس، فقر و بیکاری بوده است.

ـ شرایط دشوار اقتصادی امروز ایران بیش از دو سوم مردم را با زندگی سختی روبرو کرده است. یک راننده ی تاکسی برایم تعریف می کرد که اکنون و با توجه به گرانی روزافزون، مجبور است سه برابر یک سال پیش کار کند تا بتواند همان درآمد را داشته باشد که یک سال پیشتر. رفرم اقتصادی اخیر دولت هم فکر نمی کنم جز وخامت بیشتر اوضاع اقتصادی بیشتر مردم کار دیگری کند. یارانه ها را دولت قطع کرده و همه چیز، از مایحتاج ضروری و عمومی گرفته تا کالاهای تزیینی نیز چند برابر شده اند و مردم در فقر بیشتری فرو خواهند رفت. این در حالی است که نه حقوق کارکنان افزایش یافته و نه درآمد حاصل از مبلغی که ماهانه به هر فرد پرداخت می شود، کفاف این همه گرانی را می دهد. رژیم ایران حرکات انقلابی مردم آفریقای شمالی را اسلامی می خواند و به این ترتیب می خواهد هراس خود را از حرکت های احتمالی مشابه در ایران پنهان کند.

 

فکر می کنید که پس از سی سال ظلم و سانسور و جلوگیری از آزادی بیان، امکان دارد که ایران به یک کشور دموکرات و چند حزبی تبدیل شود؟

ـ چنین به نظر می آید که ایران کشوری است که می تواند از پس حتا یک انقلاب هم روزگار دموکراتیکی را آغاز کند. این را می گویم چون شاهد بوده ام که جوانان چقدر به سیستم های کامپیوتری مجهز شده اند. این جوانان با دست یابی به سیستم های اینترنت به خوبی می دانند که در جهان چه روی می دهد. این آگاهی مربوط می شود به حداقل نیمی از جمعیت کشور علیرغم این که دولت از سرعت اینترنت و دستیابی مردم به اطلاعات جلوگیری می کند.

من به حرکت رو به پیش مردم ایران باور دارم و می دانم که اگر حتا انقلابی هم در ایران رخ دهد، با آنچه در سال ۱۹۷۹ رخ داد، کاملا متفاوت است. این بار مردم به دنبال خواسته های اجتماعی خویش اند و کمتر به دنبال سیاست مدارانی می روند که خواسته های مردم را فدای مسایل سیاسی خود می کنند.

  

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.