برای نسل کنونی، به نظر می رسد سخن از عشق های قدیمی گفتن، نوعی افسانه شیرین قدیمی است که می توان در داستانها خواند. امروزه عشق و تفاهم معنای دیگری پیدا کرده و روز به روز، چهره اش متغیر می شود. دیروز در حفظ عشق، نان و آب، جایی نداشت، در حالی که امروز میزان آن می تواند به دوام چیزی به نام عشق کمک کند. دیروز اختلافات زندگی عموما بر سر ماجراهایی غیر مالی بود در حالی که امروز بسیاری از دردهای زندگی مشترک را پول می پوشاند.
دیروز جان لیلی و مجنون در گرو کنار هم زیستن بود و امروز اگر لیلی بتواند سفری به دوردستها داشته باشد، ممنون مجنون زندگیش خواهد شد. دیروز فرهاد می توانست هفته ها تیشه بر کوه زند تا عشق را به تصویر دل شیرین حک نماید، در حالی که فرهاد امروز می تواند با آخرین تکنولوژی روز، text زده و با کوتاه سخنی دل شیرینش را به اوج برساند و اگر اشتباها تیشه ای بر دست گیرد آبروی شیرین زندگیش را قطعا برده است.
اینها بدی زندگی امروز محسوب نمی شود که باید گفت نامش فقط تغییر است و دگرگونی. بنابر این در صدد شکافتن تفاوت عشق دیروز و امروز نیستیم و فقط بنا بر حسب روز عشق بر آن شدیم که ارتباطی بیابیم بین آنچه انجام می دهیم با آنچه می تواند این احساس زیبا را حفظ نماید.
صبح امروز فکر می کردم زندگی مالی من بر کدام ستون استوار است؟ کارم؟ چقدر به حفظ کار ثابتم اعتماد دارم؟ بسیار بالا ؟ تا چه زمان قادر به کار کردن خواهم بود؟ ۶۰ سال؟ اگر واقع بین باشیم باید بگوییم در کانادا فردایی برای کار امروز وجود ندارد. مسائل مالی، تفاوت های فکری، عدم شناخت کافی افراد از کار داده شده و حتی میل شخصی صاحب بیزینس، می تواند ما را درست فردای روزی که بسیار عزیز و کارآمد به نظر می رسیم به خانه راهنمایی کند. در مورد سن و سال کار کردن نیز نمی توانیم روی هیچ زمانی حساب کنیم، چرا که سلامتی امری است که در آن موارد زیادی دخالت دارد و اطمینان حفظ آن تا سنی که خودمان فرض می کنیم امکان پذیر نیست.
از سوی دیگر همیشه به اطرافیانمان به عنوان سرمایه های زندگی مان می نگریم. خانواده ای که به زنجیره محبت و عشق آن گره خورده ایم و دوستانی که سالیان دراز مونسمان بوده اند. چیزی که معمولا عمیق تر به آن نمی نگریم این است که آیا این سرمایه ها همیشه در دسترس هستند؟ و آیا این سرمایه های گرانقدر، به نوبه خود درگیری های مختلفی ندارند؟ تجربه تفاوت ها، نیازها و وابستگی های دیروز و امروز باید به هر یک از ما بیاموزد که بر ستون های ثروت هر چند محدود و ناچیز خود تکیه زنیم. حساب پس انداز بازنشستگی می تواند روزهای سالمندی ما را به زمانی برای استقلال و آرامش مبدل سازد. شاید بهتر باشد عشق را از خودمان آغاز کنیم. از محلی که خودمان را ماهها و شاید سالهاست آن جا گذاشته ایم. از همان نقطه ای که برای دیگران زندگی کرده ایم. از آن مرحله ای که به عزیزانمان سخت وابسته ایم و از امروزی که فکر می کنیم تا بازنشستگی، راه درازی داریم.
اکنون که به روز عشق و محبت نزدیک می شویم با طرح و برنامه ریزی مالی و سرمایه گذاری، یکی از این دوستت دارم ها را نثار خودمان کنیم. انعکاس فریاد این عشق، شاید بتواند روزی دل لیلی های امروزی را گرم و مطمئن سازد در روزهای سالمندی و در بود و نبود فرهاد.
محمد رحیمیان کارشناس ارشد بیمه و سرمایه گذاری و عضو انجمن رسمی مشاورین متخصص بیمه و امور مالی کانادا است.
www.insufin.com
www.youtube.com/ sherkatbime