شب یلدا از آخرین روز پاییز (۳۰ آذر) تا اولین روز زمستان (اول دی) در نیمکره ی شمالی (منطقه ی معتدله شمالی) بلندترین شب سال است. این شب از ۵ بعدازظهر شروع تا هفت صبح فردا به مدت ۱۴ ساعت ادامه دارد. بسیاری از ایرانیان و سایر اقوام این شب را جشن می گیرند، نه تنها به خاطر اینکه بلندترین شب سال است، بلکه همچنین به خاطر اینکه از فردای آن شب خورشید روز به روز تابناک تر و مهربان تر می شود.
در این شب ایرانیان دور هم جمع می شوند، اطراف کرسی می نشینند، به متکاهای گرد استوانه ای تکیه می دهند، خوش و بش می کنند، شعر می خوانند، آجیل و انار و سیب و شیرینی می خورند و خوش هستند.
کلمه ی یلدا ریشه ی سریانی دارد به معنی تولد (ولادت) که منظور ولادت خورشید (مهر ـ میترا) است. رومیان آن را شب تولد مهر شکست ناپذیر می دانند. ابوریحان بیرونی آن را میلاد اکبر (میلاد خورشید) می نامد.
شب یلدا بی ارتباط با جشن کریسمس نیست که شب تولد عیسی مسیح (به معنی نجات دهنده ی مسح شده) است.
در میترائیسم تاریکی نشانه ی اهرمن و روشنایی نشانه ی اهورا است.
شب یلدا شب سیب و انارست
شب روبوسی و دیدار یار است
شب یلدا شب عشق است و امید
تو را امشب دگر با غم چکار است؟
شب یلدا شب شعر است و آواز
شب یلدا شب تنبور و تار است
میان باد و برف و سوز سرما
چه سوری امشب اینجا برقرار است
سری امشب بزن بر محفل ما
بهشت اینجا تو را در انتظار است
بخوانم شعری از حافظ برایت
که دیوانش پر از نقشِ نگار است
در اینجا شربت و شیرینی و چای
شراب دور و شادی برقرار است
صدایِ دلنشین ساز سنتور
نوای دلکشی از آن دیار است
اگر خواهی بیایی کلبه ی ما
که با کویِ نگارت همجوار است
بیاور با خودت یک نان سنگک
به کلبه دیزی سنگی به بار است
همه جمعند اندر پای کرسی
بساط چای مشتی برقرار است
به دیزی پخته یک آبگوشت بُزباش
که عطر و بویش از گوشت شکار است
به روی کرسی ما توی دوری
پر از گردو و انجیر و انار است
بگوییم و بخندیم و بنوشیم
که خنده داروی هر درد زار است
بیا یکدم بکن غم را فراموش
بکن شادی که یلدای نگار است