در چهلمین سالگرد حماسه سیاهکل، شنبه ۵ فوریه ۲۰۱۱، مراسمی در سالن مرکز کامیونیتی تورن هیل از سوی “چریک های فدایی خلق ایران ـ تورنتو” برگزار شد.
می توان گفت برای اولین بار بود که یک گروه چپ مراسمی را برگزار می کرد که در آن بیش از ۵۰۰ تن (و به گفته ی برگزارکنندگان ۷۰۰ تن) شرکت کرده بودند. شاید یک دلیل این حضور پر جمعیت، سخنرانی اشرف دهقانی یکی از اعضای اولیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود. او نویسنده کتاب معروف “حماسه مقاومت” است که در آن شرح شکنجه های وحشیانه ای که در سال ۱۳۵۰ در زندان های ساواک در حکومت شاه تحمل کرده و همچنین شرح فرار موفقیت آمیزش به عنوان یک زن چریک از زندان قصر آمده و در حال حاضر از رهبران “چریک های فدائی خلق ایران” است.
به محض ورود به سالن، با دیدن عکس های سیاه و سفید جانباختگان این سازمان بر دیوارهای بلند، فضای سال های ۵۷ و ۵۸ برایم زنده شد، نه انگار که ۳۲ سال بر ما گذشته و موی اکثر افراد حاضر در سالن به سپیدی گرائیده. در بین حاضران کمتر چهره ی جوانی دیده می شد. هم نسلان من آمده بودند تا اشرف دهقانی را ببینند، کسی که چهره اش را تا آن زمان ندیده بودند. مسلما فکر نمی کردم باز هم او را با یک عینک آفتابی بزرگ و چفیه ای بر سر و صورت خواهم دید.
البته شما هم که خواننده ی این گزارش هستید، باز چهره ی او را نخواهید دید، زیرا که اجازه عکس گرفتن از مراسم داده نشد، و من مجبور شدم از در و دیوار عکس بگیرم تا بتوانم برای گزارشم استفاده کنم.
پس از نمایش یک اسلایدشو که روایت تصویری بود از سیاهکل و رزمندگان جانباخته ی آن، و ترانه سرود آفتابکاران جنگل با صدای سیمین و ساز شهروز، اشرف دهقانی بر روی صحنه آمد. زنی به ظاهر در دهه ی پنجاه زندگی اش، با موهای مشکی صاف تا روی شانه، جثه ای ظریف، عینکی ذره بینی، کت و شلوار مشکی با بلوزی سفید و شال گردنی قرمز که با صدایی متین و آرام شروع کرد به سخن گفتن.
اعتراف می کنم انتظار داشتم که او با صدایی کوبنده، با مشت های گره کرده و چند شعار حرف هایش را شروع کند، ولی چنین نبود. گویی برای تبلیغ مبارزه ی مسلحانه نمی توان لحنی مهربان و مادرانه داشت.
جمعیت با کف زدن های پیاپی از او استقبال کرد و او در پاسخ گفت: من همواره اعتقاد داشته ام و گفته ام که این همه احساسات و ابراز محبت های شما، نه احترام به یک شخص بلکه احترام به نفس مقاومت انقلابی، به نفس پایداری در مبارزه بر علیه ظلم و ستم، و احترام به چریک های فدائی خلق و تمام مبارزانی ست که در راه آزادی جان باخته اند.
او صحبت هایش را با اهمیت سیاهکل شروع کرد و درس هایی که از آن می شود برای شرایط حال آموخت. “ما اگر می بینیم بعد از سیاهکل یک جنبش انقلابی پا گرفت و یکی از درخشان ترین دوران انقلابی را در جامعه ما به وجود آورد، به خاطر موفقیت رفقای اولیه سازمان در تدوین تئوری انقلابی بود که با شرایط جامعه ی ایران انطباق داشت.”
او به چگونگی شکل گیری چریک های فدائی خلق پرداخت که از دو گروه احمدزاده و گروه جنگل تشکیل شده بود.
اشرف دهقانی افزود، در سال ۱۳۵۰ مبانی تئوریک چریک های فدائی خلق در دو اثر رفقا پویان و احمدزاده آمده است. و تأکید کرد، اگر دیروز به نادرست رفیق بیژن جزنی را تئوریسین این سازمان خوانده اند، امروز کار تحریف تاریخ چریک های فدائی خلق به جایی رسیده که برای ایجاد اغتشاش فکری جوانان کنونی به شهید مصطفی شعاعیان هم نسبت نظریه پرداز دهه ی پنجاه را می دهند در حالی که جوانان دهه ی پنجاه از نظرات شعاعیان اصلا اطلاعی نداشتند.
دهقانی با ذکر اینکه “حمید اشرف به او گفته که موسس گروه جنگل رفیق گمنام غفور حسن پور است” در ادامه به مشخصات گروه جنگل پرداخت که آن را از گروه سورکی ـ جزنی ـ ظریفی متمایز می کرد.
دهقانی در ادامه، تأکید کرد که مهم است تاریخ خودمان را درست بشناسیم، تا فریبکاران نتوانند با خلط مسائل گمراهی ایجاد کنند. مثلا، در کتاب دشمن، کتابی که دو سال پیش وزارت اطلاعات علیه چریک های فدائی خلق منتشر کرد، نظراتی که رفیق جزنی چند سال بعد از تشکیل چریک های فدائی خلق در زندان نوشته را به گروه جنگل نسبت داده و بعد با ذکر مغایرت آن نظرات با نظرات احمدزاده، به خیال خودش کشفی کرده و گفته این دوگانگی نهفته در ساختار سازمان بود. در حالی که نظرات رفیق جزنی که در زندان نوشته بود قبلا در خود گروه جزنی هم مطرح نبوده.
دهقانی همچنین به تئوری و تحلیل های چریک های فدائی خلق پرداخت و گفت:
چریک های فدائی خلق تاکید دارند هیچ قیامی در ایران بدون رهبری طبقه ی کارگر آگاه و متشکل به پیروزی نمی رسد. با طرح چنین مسائلی چریک های فدائی خلق گفته اند که نه قیام، بلکه مبارزه مسلحانه توده ای و طولانی استراتژی منطبق با شرایط جامعه ی ایران است، چون این استراتژی فقط جنبه ی نظامی ندارد، بلکه در طی جنگ با دشمن محیطی به وجود می آید که طبقه ی کارگر می تواند متشکل شود همینطور طبقات و اقشار دیگر.
اشرف دهقانی به جنبش زنان در ایران اشاره کرد. از مبارزات زنان دلاور با لباس مردانه در جنبش مشروطه گفت تا زمانی که زنان برای اولین بار با حفظ هویت زنانه شان در قالب چریک های فدائی خلق برای مبارزه به میدان آمدند.
او سپس از چگونگی انحراف سازمان چریک ها از مسیر اصلی در سال های ۵۰ گفت.
او ضمن نقطه عطف خواندن واقعه سیاهکل، گفت که از سیاهکل نباید تنها حمله تعداد معدودی از انقلابیون به یک پاسگاه ژاندارمری در ذهن بیاید، زیرا حمله به پاسگاه در ۱۹ بهمن صورت گرفت، اما به دلیل اشتباه رفقای ما در به کار گیری سه اصلی که چه گوارا از آن به نام سه اصل طلایی نام برده، که یکی از آنها تحرک مداوم است، و آنها این اصل را رعایت نکردند، بین رفقای ما و نیروهای رژیم از ۱۹ بهمن تا اوایل اسفند درگیری به وجود آمد که باعث شد منطقه میلیتیریزه شود.
دهقانی افزود: بعد از سیاهکل جو و شرایط سیاسی در ایران تغییر می کند. سیاهکل، بن بست مبارزاتی را شکست. اعتصابات کارگری رشد کرد، دانشجویان قهرمانی های قابل تحسینی از خودشان نشان دادند و در میان دهقانان و سایر اقشار این مبارزات رشد کرد.
اشرف دهقانی سپس به ضربه هایی که در اوایل دهه پنجاه به سازمان خورد از جمله دستگیری ها و اعدام ها و همچنین از دستگیری خودش گفت.
سخنران افزود: در تداوم این روند سمبل های مبارزاتی مردم هم به وجود آمدند. انسانها محصول شرایط تاریخی خودشان هستند. دو تن از آن سمبل ها که در دل آن شرایط تاریخی پرورده شده بودند، زنده یادان کرامت دانشیان و خسرو گلسرخی بودند. برخورد انقلابی و شجاعانه ی آنها (در دادگاه ـ بهمن ۵۲) و عکس العمل مثبتی که مردم ایران به آنان نشان دادند، این را به طور کامل آشکار و غیرقابل انکار ثابت کرد که جنبش مسلحانه در دل مردم جا گرفته و مردم از آن حمایت می کنند و از اینجا به بعد ما شاهد بُعد دیگری از رشد مبارزات مردم هستیم.
اشرف دهقانی در جمع بندی کلی خود گفت: اولاً راز ماندگاری سیاهکل و چریک های فدائی خلق در این است که در یک دوره ای به نیازهای مبارزاتی جامعه پاسخ داده بود. و دوم اینکه بقا و رشد استراتژیک سازمان چریک های فدائی خلق می توانست با پراکنده کردن نیروی دشمن و کشاندن مبارزه به روستا تدوین شود، که متاسفانه اینطور نشد و به همین خاطر هم آن موقع که خود توده ها مسلح شدند که در کردستان و ترکمن صحرا می بینیم، که می خواستند انقلاب سال ۵۷ را تداوم دهند، متاسفانه دیگر سازمان چریک های فدائی خلق با رهبری انقلابی وجود نداشت که مبارزات مردم را در جهت خط استراتژیک چریک های فدائی خلق رهبری کند.
دهقانی در پایان در مورد شرایط کنونی گفت و آن را جنبش انقلابی خواند که قبل از هر چیز شدت تضادی را نشان داد که بین اکثریت مردم و مشتی سرمایه دار خارجی و داخلی وجود دارد. او گفت، قبل از خیزش، ماهواره ها مدام تبلیغ می کردند که جوان های الان مثل دهه ۵۰ و ۶۰ نیستند و عقاید لیبرالی دارند و دیگر انقلاب نمی خواهند، در حالی که این جنبش نشان داد که برعکس اولین حرف پیر و جوان در ایران انقلاب است و خواست سرنگونی جمهوری اسلامی و به وجود آوردن یک دنیای نوین خواست اکثریت مردم ایران است. پس هدف از آن تبلیغات فریب مردم بود که مردم به پا نخیزند. در جریان جنبش هم باز زیرکانه تبلیغات را به شکل دیگری به کار بردند و گفتند که ما نمی خواهیم خشونت را در جامعه تبلیغ کنیم. از مردم خواسته میشه که حداکثر به مبارزات مسالمت آمیز دست بزنند. سئوال اصلی این است که آیا جمهوری اسلامی راه و جایی برای مبارزات مسالمت آمیز گذاشته است؟
او نمونه هایی از رفتار سرکوبگرانه رژیم با کارگرانی که برای مزد خودشان تحصن کرده بودند، با دراویش، با مردم در آذربایجان و زنان مثال زد و گفت: اصل حرف کارزار ضدخشونت این است که وضع نکبت بار موجود را بپذیرید، دم برنیاورید، تمکین کنید، به هر خفت و خواری تن دهید، تا مشتی سرمایه دار داخلی و خارجی و وابستگان به رژیم به قیمت فقر و بدبختی و شکنجه و اعدام و جوی های خون در خیابان ها در ناز و نعمت غوطه بخورند.
دهقانی این پرسش را مطرح کرد: آیا جنگیدن برای سرنگونی این رژیم وابسته به امپریالیسم، کم هزینه ترین راه برای رهایی مردم از این جهنم جمهوری اسلامی نیست؟ اولین و مهمترین درس آفتابکاران جنگل این است که قهر ضدانقلابی را تنها می شود با قهر انقلابی پاسخ داد.
رهبر چریک های فدائی خلق در پایان سخنانش با اشاره به اینکه “باید با استفاده از تجربیات گرانبهای آن نسل دید که چه موانعی بر سر راه جنبش مردم قرار دارد” خود پاسخ داد و گفت: در شرایط کنونی مشکل اساسی مردم ما، فقدان رهبری ست. گام اول برای پاسخ دادن به این مسئله ایجاد یک تشکل کمونیستی ست که البته تجربه هم نشان داده که در شرایط دیکتاتوری در ایران یک تشکل انقلابی فقط با توسل به سلاح قادر به حفظ خودش هست و فقط با جنگیدن با رژیم سرکوبگر است که می تواند خودش را به پیشروی مردم تبدیل کند. وظیفه ی ما و همه ی نیروهای انقلابی این است که بکوشیم به ایجاد چنین تشکلی کمک کنیم تا این شعار تحقق پیدا کند”جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته، نابود باید گردد”.
اشرف دهقانی در میان تشویق های بسیار حاضران سخنانش را به پایان رساند.
پس از استراحتی کوتاه و پذیرایی، برنامه با دکلمه ای در وصف سیاهکل، پخش ویدیو کلیپ، برنامه های هنری و همچنین شعری از رحیمه توخی شاعر افغان به نام “اعدام” ادامه یافت.
سرکار خانم طاهری
برای من که در این مراسم شرکت کردم و خودم از نزدیک شاهد با شکوهی این مراسم بودم بسیار عجیب است که شما چنین مغرضانه گزارش نوشتید!!! واقعا جای بسی تاسف است که شما که در خارج از کشور دست بازی در بازگویی حقایق دارید خودتان خودتان را چنین سانسور می کنید . و با اینکار باعث میشوید که واقعییات را وارونه نشان دهید. اگر حتی شما مخالف نظرات برگزار کنندگان این مراسم هم هستید اما وظیفه ژورنالیستی در چهار چوب همین سیستم موجود حکم میکند که واقعییات را همانطور که بود بگویید . حتی رادیو فردا از شما بیطرفانه تر و منصفانه تر برخورد کرده . امید که این تنگ نظری ها جای خودش را به وسعت نظر بدهد تا ما مردمی که مطالب نشریه شما را می خوانیم حس نکنیم که ما را فریب میدهید
با احترام
پروانه