نامزدهای اسکار
بچه ها خوبند The Kids are alright
کارگردان:لیزا کولودنکو
فیلمنامه: استوارت بلامبرگ، لیزا کولودنکو
مدیر فیلمبرداری: ایگور جادو لیلو
موسیقی: کارتر بورول
تدوین: جفری ورنر
بازیگران: آنت بنینگ، جولین مور، مارک رافا ئلو، میا واشیکوفسکا، جاش هاچرسون..
زمان: ۱۳۴ دقیقه
محصول: ۲۰۱۰ آمریکا
خلاصه داستان:
نیک (آنت بنینگ) و جولز (جولین مور) دو زن هم جنسگرا هستند که با هم ازدواج کرده اند و از طریق اسپرم اهدایی یک مرد ناشناس هر کدام یک فرزند به دنیا آورده اند. جونی ۱۸ ساله دختر نیک است و لیزر ۱۵ ساله پسر جولز. نیک پزشک است و جولز با تغییر چند شغل و عدم موفقیت در آنها در صدد فعالیت در حرفه جدیدش به عنوان طراح فضای سبز است. قبل از اینکه جونی برای ترک خانه و اقامت در خوابگاه یک کالج اقدام کند لیزر او را متقاعد می کند تا در صدد یافتن پدر بیولوژیک خود بر آیند. با کمی جستجو این دو با جوانی حدود چهل ساله به نام پاول (مارک رافائلو) که صاحب یک رستوران غذاهای ارگانیک است آشنا می شوند و در واقع با پدر بیولوژیکی خود ارتباط برقرار می کنند. نیک و جولز پس از آگاهی از این موضوع با وجودی که تمایلی به حضور پاول در روابط خانوادگی شان ندارند، با اشتیاقی که از بچه ها برای ارتباط با پدرشان می بینند راضی می شوند تا پای او به خانه آنها باز شود. اما ورود این جوان خوش قیافه و جذاب و شخصیت منحصر به فردش فضای آرام و ظاهرا شاد خانه و روابط آنها را دچار تغییر و تحولات غیر منتظره ای میکند.
***
چشم اندازی از یک خانواده پست مدرن
در یک جمله می توان گفت که بچه ها خوبند فیلمی ساده و دلنشین در باره یک خانواده و روابط آنها در دورانی پست مدرن است. برای پرداختن به فیلم ابتدا باید نیم نگاهی به کارکرد خانواده در دوران گذار قبل از پدیده پست مدرن داشت. اگرچه توضیح جامعه شناسانه و مفصل آن در حیطه یک جامعه شناس و یا متخصص در این زمینه است، اما به طور اجمالی می شود اشاره ای به آن کرد. در خانواده دوره سنتی تقسیم کار وجود دارد و زن نقش مهمی در امور مربوط به خانه و سرپرستی و تربیت بچه ها دارد. با تحولات اجتماعی و اقتصادی و ورود انسان به دنیای صنعتی شکل خانواده نیز تغییر می کند و زنان در بازار کار نقش های عمده ای به عهده می گیرند و به عبارتی تقسیم کار در خانواده نیز تغییر می یابد. در دنیای مدرن به واسطه عقل گرایی، علم گرایی و آزادی به دست آمده مفاهیمی چون خانواده، پدر، مادر ، فرزند و رابطه آنها تغییرات محسوسی کرد. با توجه به این تغییرات بحث برانگیز در مدرنیته و ساختار اجتماعی اش و پس از آن سرعت و پیشرفت روزافزون عصر دیجیتالی پدیده پست مدرن شکل می گیرد و با دگرگونی های چشمگیر این دوره مفهوم خانواده نیز تحول می یابد. در خانواده پست مدرن شاهد ازدواج هم جنسگرایان مرد و زن و زندگی مشترک دو نفر بدون اعتنا به قوانین و قراردادهای اجتماعی می باشیم.
با این توضیح مختصر به سراغ فیلم بچه ها خوبند می رویم. در خانواده پست مدرن داستان فیلم شاهد شخصیت هایی هستیم که هر کدام برای واکنش ها و رفتارهایشان دلایل خاص خودشان را دارند. قصه پنج شخصیت عمده دارد: نیک، پزشک است و دارای شخصیتی کنترل کننده و تقریبا فرمانده که در اصل نان آور خانواده نیز است. شریک زندگی اش جولز زنی است با اعتماد به نفس نه چندان بالا، به شغل های مختلفی دست زده که هیچکدام سرانجامی نداشته و حالا دارد حرفه دیگری را آزمایش می کند. او حتی در گرایشات خود نیز مردد است. در حالی که سال هاست به عنوان یک همجنسگرای زن با نیک زندگی مشترک دارد در مقابل خواسته های جنسی مرد جوانی که برای پروژه طراحی فضای سبز استخدام کرده تسلیم می شود و پس از برملا شدن این رابطه توسط نیک و بحران حاصل از آن نیز به سرعت پشیمان می شود. در واقع، جولز شخصیتی متزلزل دارد. جونی و لیزر متعلق به نسل امروز هستند. پرسشگر، کنجکاو و بی پروا و سرسخت در یافتن پاسخ سئوالاتشان. شخصیت مهم دیگر داستان که ماجراها عمدتا حول محور او می چرخد پاول است که زمانی اسپرم خود را به این دو زن بخشیده و حالا پس از سال ها به این خانواده راه پیدا کرده است. او شخصیتی آرام و بی قید و خوش گذران و برای عقایدش فلسفه خاصی دارد. اداره یک رستوران با غذاهای ارگانیک که پر رونق هم است در بستر قصه ای که تصویرگر جستجوی بچه ها برای پدر بیولوژیکشان می باشد، یکی از کنایه های هوشمندانه فیلمنامه نویسان فیلم است. کارگردان بدون هیچ پیش داوری تنها پرسشهایی را حول روابط این خانواده پست مدرن مطرح می کند و اینکه میزان آسیب پذیری این نوع خانواده ها در دنیای امروز تا چه حد است. اگر چه رابطه نیک و جولز به خاطر خیانتی که جولز می کند دچار بحران شده و تا آستانه قطع این رابطه دیرینه پیش می رود، اما در انتها با طرد پاول و طلب بخشش جولز از نیک رابطه شان از سر گرفته می شود و حتی لیزر پسرشان نیز با شوخی به آنها می فهماند که برای جدا شدن از یکدیگر خیلی پیر هستند و قصه با خوشی پایان می گیرد. داستانی با مضمونی اینچنین از لحاظ نقد و قضاوت دارای حساسیت های خاصی است، اما تصویر کردن این نوع روابط در لایه های زیرینش پرسش های مهمی را در ذهن بیننده مطرح کرده و یافتن پاسخ را به بیننده وا می گذارد. به هر حال جدای از محتوا و مضمون باید از کارگردانی خوب خانم کولودونکو به واسطه خلق فیلمی ساده با ساختاری دلنشین و روان و بازی هایی ماهرانه به خوبی یاد کرد.
قصه فیلم تاثیر گرفته از زندگی واقعی خود فیلمساز است که توسط یک اهدا کننده ناشناس اسپرم حامله می شود و پس از به دنیا آمدن فرزندش فیلم را به پایان می رساند. با توجه به اینکه طرح قصه در سال ۲۰۰۴ نوشته شده بوده به خاطر مضمون حساسش در جهت جذب سرمایه گذار فراز و نشیب های زیادی طی کرده تا اینکه در سال ۲۰۱۰ به کمک سرمایه گذار و یک پخش کننده فرانسوی راهی فستیوال ساندنس می شود و توجه منتقدان را به خود جلب می کند. “بچه ها خوبند” تاکنون توانسته سه جایزه جهانی کسب کند و علاوه بر ۵۱ بار نامزدی در فستیوال های کوناگون در چهار رشته اصلی مراسم اسکار نیز کاندیدا شود. فیلم با ۴ میلیون دلار بودجه ساخته شده و تا آخر اواسط فوریه حدود سی میلیون دلار فروش کرده است. پیش بینی من بر اینست که فیلم درکسب جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل و بهترین فیلمنامه بکر شانس بیشتری دارد، اما رقابت سختی با دیگر فیلم های خوب امسال مثل قوی سیاه در این رشته ها دارد.
* عارف محمدی فارغ التحصیل ادبیات فارسی و سینما از ایران و مددکاری اجتماعی از کالج جورج براون در کانادا است . به عنوان منقد فیلم با رسانه های ایرانی چون شهروند و رادیو زمانه همکاری داشته و مدت ده سال است که برنامه تلویزیونی فیلم و سینما را تهیه و اجرا می کند. مستندسازی از دیگر فعالیت های او در زمینه سینماست.