اکبر ذوالقرنین
آه ای موسیقی عرشی سرود/ از کجای عرش می آیی فرود/ چون فرو می آیی از آفاق عرش/می بری بالا مرا تا ساقِ عرش/ جان فزا می آیی ای زود آشنا/ ای بدین زود آشنایی دیرپا
امیری فیروز کوهی
شاید انسان، تنها جانداری است که همواره برای بیان ِ هنرمندانه اندیشه و احساسات خود، پی یافتن ابزارهای صدا دهی (سازها) بوده و از این راه به ساختن سازهای گوناگون برخاسته است.
صداهایی که همواره و از آغاز در ژرفای هستی ی طبیعت، حضور داشته و با انسان در ارتباط بوده است؛ مانند صدای پرندگان، نوای خوش نسیم، زمزمه ی جاری رود، بازتاب امواج دریا برهم و بر سینه ی ساحل، ترنمِ نم نم باران و بسیار نواهای شورانگیز و دلنشین دیگر طبیعت.
انسانِ ابزار ساز که بر اثر شنیدن چنین نواهای احساس و اندیشه برانگیزی دگرگون می شد و از لذت شنیدن چنین صداهایی به شور و شادی و اندوه در می آمد، بر آن شد تا خود به تولید دستگاههای ایجاد صدا برآید. پس به پیرامون خود خیره و به کشف چنین وسایلی چیره گشت.
شاید “نی” را که در نیزارها، با پیچیدن باد در آن، به صدا در می آمد، برای آزمایش بیان ناله های خود، پیش از ابزارهای دیگر، در نواحی مناسبی، پیدا کرده است!
شاید پوست کنده شده و خالی ی درختان را برای درآوردن صدای طبل و تنبک و دیگر سازهای کوبه ای امروزی، به اختیار و آزمایش گرفته است و شایدهای بسیار دیگر.
موسیقی دان برجسته ی ایرانی، “روح الله خالقی”، در کتاب با ارزش خود “نظری به موسیقی” چنین آورده است:
“انسان پس از آن که آواز پرندگان خوش الحان را شنید و از آن محظوظ گردید و مفتون نازک کاری شاهکارهای طبیعت شد، خواست از آن اصوات تقلید کند، زیرا شنیدن آن نغمات همیشه برای او میسر نبود. پس قبل از آن که به خیال اختراع و ایجاد آلت موسیقی برآید، مانند طیور از حنجره ی خود که آلت طبیعی موسیقی است، استفاده کرد و شاید زمزمه و صوتِ او که در ابتدا ناهنجار و بی تناسب ولی برای خودش مطبوع و سبب حظ خاطر بود، به تدریج خوشایندتر گردید، سپس برای آن که همه کس خوش صوت نبوده، برای هر که خوب می خوانده، امتیازی پیدا شده و شاید آنهایی که از صوت طبیعی دلپسندی محروم مانده اند در نتیجه ی کنجکاوی یا در اثر تصادف به اختراع سازی نایل آمده اند. مثلا وزش باد در چوب مجوفی به انسان تعلیم داد که اگر قطعه چوبی را سوراخ کند و با نفس خود در آن بدمد، صدایی از آن شنیده خواهد شد. پس رفته رفته سازی شبیه به نی که آن را قدیمی ترین آلتِ موسیقی بشر دانسته اند، ایجاد شد. همچنین وزش باد در تار عنکبوتی که بر درختی تنیده شده بود، انسان را راهنمایی کرد که اگر ریسمانی را از دو طرف محکم ببندد و آن را به حرکت درآورد، صدایی از آن شنیده می شود و شاید این اولین قدمی بود که در ساختن سازهای زهی به کار رفت . . .” (نظری به موسیقی ـ روح الله خالقی ص ۲ )
پی گرفتن تاریخچه ی آفرینش سازها، از آن میان، سازِ “قانون” از آغاز تا به امروز، جذاب و خواندنی است. کتابهایی مانند “فرهنگ سازها” اثر حسین علی ملاح و “تاریخ موسیقی ایران” نوشته حسن مشحون در این زمینه با ارزش و راه گشاست. ملیحه سعیدی در کتابِ خود به نام “آموزش قانون” با نظر و همکاری استاد حسین دهلوی به پیدایش و تاریخ تکامل این ساز پرداخته و در بخشی از پیش نوشتار کتاب چنین آمده است:
قانون یکی از قدیمی ترین سازهای ایرانی است که توانایی ی بیان گوشه های موسیقی ایرانی را دارد، ولی متاسفانه مدت مدیدی است که در سرزمین ما ناشناخته مانده، در حالی که در کشورهای همجوار سالهاست که از این ساز استفاده شده است. تقریبا از نیم قرن پیش تاکنون، موسیقی دانان ایرانی به اجرای این ساز روی آورده اند، اما با وجود این که زمینه ی کار اینان بر نغمه های موسیقی ایرانی مبتنی بوده است، به دلیل تقلید ناآگاهانه از روش و سبک نوازندگی موسیقی عربی، این پندار اشتباه به وجود آمده که ساز قانون عربی است و آن را باید به شیوه های عربی نواخت، حال آن که این سبک در قانون نوازی، علاقمندان به موسیقی ایرانی را فرسنگ ها از شناخت اصول و ظرایف این ساز که کاملا با موسیقی ایران منطبق است، دور می سازد. ایشان در همین کتاب به نکته های دقیق و بحث انگیزی می پردازند که ذهن هنرمندان خلاق و آفرینش گر را از ژرفا برمی انگیزد. از این گونه: از آن جا که نوازندگی بر روی هر ساز و بیرون کشیدن “نغمه”های گوناگون از آن، گذشته از توانایی و مهارتِ نوازنده بستگی به امکانات و موانعی دارد که در خود ساز و ساختمان آن نهاده شده است، اینک باید اندیشید در ساز قانون که قرن ها خارج از سرزمین ایران، در کشورهای عربی زبان، ترک زبان و ارمنی زبان، بیرون از مسیر موسیقی ایرانی به رشد و تکامل خود ادامه داده و “بیانی” غیرایرانی یافته است، آیا می توان آن را به سازی با بیان موسیقی ایرانی تبدیل نمود؟ به این پرسش حساس خانم ملیحه سعیدی در کتاب آموزشی خود، به دقت پاسخ گفته و برای کسانی که می خواهند نگاهی تخصصی به شکل امروزی این ساز داشته باشند، مرور چنین کتابی راه گشاست.
ارتباط دیگر ایشان با سازِ قانون، آهنگسازی و بازآفرینی است. وقتی اثر تازه تر او را، خانم مینو دانش پوی، از دانش آموخته گانِ کُر و اپرای پیشینِ ایران، در اختیارم گذاشت که مجموعه ای است از بازسازی آهنگ های محلی ایران، با هم خوانی خانم پری زنگنه، دیگر نتوانستم در برابرِ این کوشش پیگیر و هنرمندانه، آن هم در زمان و مکانی که از گرفتاری های دست و پاگیرش، برای پرداختن به موسیقی باخبریم، تاب بیاورم و ساکت بمانم.
برای درک گرایش ملیحه سعیدی به آفرینش و بازسازی موسیقی محلی ایران، در مجموعه ای متنوع و جذاب و شنیدنی، جا دارد به این پرسش بیاندیشیم: تقسیم بندی موسیقی ی امروز ایران از چه قرار است؟
موسیقی سنتی (کلاسیک)، موسیقی روز (مردم پسند)، موسیقی محلی (فولکلور)، که درباره ی هر کدام از این بخش ها سخن ها گفته و نوشته شده است، و هر یک از اینها، هواخواهان خود را دارد.
گفته می شود که موسیقی سنتی ما در بند اجرای ردیف و تکرار گوشه ها، از اسارت هفت دستگاه و پنج آواز همیشگی اش در نیامده و پاسخگوی ذوق و سلیقه ی موسیقی دوستان زمانه اش نیست، اگرچه تجربه های تازه ای را پیش برده و می خواهد و می داند که باید از پافشاری در تعصب های دیرینه اش درآید.
“موسیقی مردم پسند” که گسترده ترین نوع موسیقی امروز را نه تنها در ایران، که در سراسر جهان، پیش می برد، تاریخ ویژه ای دارد که تا به امروز فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشته و شناسنامه ای که می شود به آن نگاهی موشکافانه انداخت. شکل بازاری آن را که براساس یک سیستم “ستاره” سازی پیش می برند، رسانه های شنیداری و دیداری، به روشنی نشان می دهند.
آغاز و پیدایش این نوع موسیقی در ایران را به زمان راه اندازی رادیو در سال ۱۳۱۹ نسبت می دهند که نامهای نامناسبِ “جاز”، “پاپ” و . . . را به آن سنجاق کرده اند.
نوع مشخصی از موسیقی در ایران به اجرا در می آید که به آن “موسیقی محلی” می گویند. این موسیقی، دیرینه ترین و پایدارترین موسیقی ی سرزمین ما است. که بی توجه به بازار مصرف، راه خودش را رفته و رشد خودش را داشته است. برخی از موسیقیدانان خلاق هم، هر از گاه از ریشه های آن برای آفرینش آثاری متفاوت بهره گرفته و آهنگ های جذاب و دلنشینی آفریده اند.
درباره ی این موسیقی یکی دو اظهارنظر را مرور می کنیم تا به جایگاه تاریخی و ارزش هنری آن نزدیک تر شویم. زنده یاد روح الله خالقی نوشته است: یکی از منابع ذیقیمت موسیقی هر کشور، آهنگ ها و نغمات و ترانه هایی است که در نقاط مختلف آن مملکت، خاصه در دهات و قصبات دور از شهرها به وسیله مردم روستایی و ده نشین خوانده می شود و چون این موسیقی کمتر تحت تاثیر افکار مردم شهرنشین واقع شده است، طبیعی تر و به موسیقی حقیقی و اصلی و قدیمی آن کشور نزدیک تر است.”
محقق و موسیقی شناس فرانسوی “ژان دورینگ” که در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۶۰ در دانشگاه تهران به بررسی و پژوهش درباره موسیقی ایرانی پرداخته، چنین می نویسد:
“میراثی در دست شماست که فی نفسه ارزشمند است، برای موسیقی محلی ایران می توان سابقه ای چهارهزار ساله یافت . ..”
از نشانه های برجسته “موسیقی محلی” یکی هم این است که به دلیل برخورداری از عوامل ساده طبیعت، بسته به این که از کدام ناحیه می آید، رنگ و بو و حال و هوای ویژه ی خودش را دارد که متناسب با جغرافیا و تاریخ همان محیط است.
ریتم که در یک مجموعه یا قطعه موسیقی، تعیین کننده ترین نقش را دارد در “موسیقی محلی” بسیار پرتنوع و رنگارنگ است. ملودی ها هم، اگرچه تکرار می شوند، اما به دلیل صمیمیتی که دارند، شفاف و دلنشین اند، و به همین خاطر هم به سادگی در ذهن مخاطب می مانند.
بی شک با توجه به چنین ویژگی هایی باید باشد که ملیحه سعیدی سراغ “موسیقی محلی” را گرفته تا بازنویسی و بازنگری تازه اش، نغمه های خوش نوایی را به گوش ما برساند.
“آهوی وحشی”، “غوغای جان”، “نوای قریه” و “هزار آوا” به صورت نوار و سی دی با کیفیتی مناسب اجرا و ضبط شده است.
پیش از آن که به مرور یکی دو نمونه از ارکستراسیون این آلبوم ها بپردازیم، بد نیست به نکته ی بسیار ظریفی درباره ی کارکرد چنین آثاری اشاره کرده باشیم.
امروز در همه جای جهان، دست اندرکاران هنرِ موسیقی توجه ویژه ای برای راه اندازی گروههای کر دارند. به مثل در سوئد گفته می شود نزدیک به بیست و پنج هزار خواننده کر حضور فعال دارند.
اهمیت و ارزش ویژه ی این گروهها، در همصدایی بخشیدن به کار گروه کر است. افراد گروه کر یاد می گیرند صدای خودشان را بشناسند. جای صدای خودشان را پیدا کنند تا بتوانند صداهای دیگران را بفهمند و دریابند و با آنها، هم آوایی کنند. یادگیری در کنترل صدا، نوعی تجربه ی عملی در تمرین دمکراسی است.
همه ی ما می دانیم در هیچ جمع و گروه ایرانی ـ هم صدایی در سخن و آواز تجربه نشده است. آیا برایتان پیش آمده جمعی را دیده باشیم که بتوانند یک تصنیف ایرانی را، موزون و ملودیک با هم سر داده باشند؟ در این باره بسیار باید گفت و نوشت.
از کارکردهای آثار ملیحه سعیدی می نوشتم. تمام قطعه های با کلام این آلبوم ها ظرفیت و جذبه ی همخوانی و هم نوایی را دارند. حتا می شود در کلاسهای درس زبان مادری به جای متن های خسته کننده و ناآشنا با زندگی دانش آموزان، این تصنیف ها و ترانه ها را شنید و شاگردان را به همخوانی برانگیخت و از جغرافیا، تاریخ و فرهنگ آن مناطقی که این آثار برآمده، سخن گفت.
به آلبوم “هزار آوا” گوش کنیم با همخوانی گروه کر و همراهی صدای پرطنین و دلنشین پری زنگنه و نوازندگان: حسن ناهید، نی مجید اخشایی، سنتور، جمال جهانشاد، عود، سیامک نعمت ناصر، تار و تار باس رسول بهبهانی، کمانچه و ویلن، کریم قربانی ویلنسل، ناصر رحیمی، فلوت، محمود فرهمند، تنبک، کامبیز گنجه ای، تنبک، مسعود حبیبی، دف، و دایره، سامان احتشامی، پیانو، ملیحه سعیدی قانون.
تصنیف هایی که در این آلبوم آمده اند از این قرار است: رشیدخان، شکار آهو، مستم مستم، آی سرکتل، لیلی باوانم، شیرینم سوزه، توبیو، در نه جان، عزیز جون، شکار آهو، دختر بویراحمدی. با شنیدن هر یک از این تصنیف ها، مخاطب حس و حال و فضای گوشه ای از ایران را به یاد می آورد و خودش را در آن ناحیه می بیند.
آلبوم “آهوی وحشی” با هم خوانی حوروش خلیلی تصنیف های: “شوآیم”، “دایی دایی”، “شکوفه بهار”، “آهوی دشت”، “جیران”، “دل چی آسمون”، “بالا ورزان”، “پاچ لیلی، جون جونی”، و “عروس شوشتری” را به اجرا درآورده است.
گرد آوردن فرهنگهای رنگارنگ یک سرزمین، با سازها و ترانه های خاطره انگیز، برای هم آوا کردن مخاطب، در چنین زمانه ای که هنر موسیقی و ترانه سرایی و خوانندگی، به صنعت موذیانه ی مردم فریبی و “ستاره” سازی های هنرگریز و فرهنگ ستیز درآمده، درخور احترام است.
آلبوم “آهوی وحشی” را بشنویم و به ملیحه سعیدی، نوازندگان همراه و خواننده ی جوان پر استعدادی مانند حوروش خلیلی تبریک بگوییم. و باور کنیم چهره ای با نگاهی ژرف و پراعتماد و صدایی صمیمی، می تواند نفسی بهارانه به فضای مینیاتوری سراسر ایران بدهد و مخاطب را به ترنم درآورد. در پایان ناگفته نگذارم که خانم ملیحه سعیدی، نوازنده قانون و آهنگساز، فارغ التحصیل از هنرستان موسیقی ملی در رشته ویلن کلاسیک و ایرانی در زمان ریاست استاد حسین دهلوی هستند و نواختن سازهای ویلن آلتو، پیانو، قیچک (غژک) و تنبک را نیز در دانشگاه آموخته اند و اکنون با درجه دکترا، مدرس دانشگاه و هنرستان های موسیقی دختران و پسران هستند.
۷ اکتبر ۲۰۰۷