ایرانیها خیلی کمکم کردهاند
ترجمه: آرش عزیزی
«بیا اینجا، دخترم، بیا اینجا، بیا….».این کلمات با صدای مرد کاملا بالغی به گوش میرسد، و ناگهان جای خود را به سکوت کامل میدهد.
ماز جبرانی با پوزش میگوید: «ببخشید دخترم زد روی دکمهی خاموش.»
دختری که از او سخن میرود فرزند دوم او است. میلای یازده ماهه که مرتب با اداهای بچگانهی خود برای جلب توجه پدر، صحبتمان را قطع میکند.
خیالم راحت میشود که ماز (مازیار) جبرانی کیلومترها با آدم معروفهای معمولی فاصله دارد (با اینکه ستارهای واقعی است) و از هرگونه ادا و اصولِ خودپسندانه بری است و راحت حرفش را میزند. معلوم است که این کمدین و بازیگر ایرانی-آمریکایی نگذاشته شهرت او را از خود بیخود کند. در واقع علیرغم زندگی در لس آنجلس و بازی در چندین و چند سریال تلویزیونی و فیلم سینمایی و البته نمایشهای استندآپ، حرفهایش مثل پدری معمولی و اهل خانواده میماند که البته نامی آشنا برای تمام هواداران کمدی است.
غافلگیری دوم وقتی از راه رسید که واقف شدم جبرانیِ واقعی اصلا شبیه شخصیتش روی صحنه نیست. خبری از طنزِ خودزن و شلوغبازی و لوسبازی و این جور چیزها نبود. در عوض صحبتی داشتیم صاف و ساده پر از گفتههای اندیشمندانه.
وقتی از او پرسیدم شخصیتش سوی تاریکی هم دارد یا نه، پاسخ داد که: «خیلی کمدینها چنین سویی دارند. یکی از دلایلی که خیلی کمدینها میروند روی صحنه این است که دنبال پذیرش هستند. همش سرشان توی کتاب بوده، کسی دوستشان نداشته. خیلی کمدینها هستند که سویی تاریک دارند یا کلی دردسر و مساله.»
«و اما من… احساس میکنم مزیت بزرگی است که میتوانم کاری را کنم که دارم میکنم. اینطور نیست که صد در صد همه چیزم روبراه باشد، منم دردسر و مشکل و اینها دارم اما بالاخره نمیروم خانه، هروئین بزنم توی رگ و از این داستانها.»
جبرانی میگوید آنچه به او ثبات میبخشد ارتباطش با جهان وسیعتر است. «چیزهایی هست که آدم را یاد واقعیت زندگی میاندازد. روزنامه زیاد میخوانم، مردم در جنگ هستند و زجر میبینند. من احساس امتیاز میکنم که میتوانم کاری را کنم که دارم میکنم.»
اینجا است که جبرانی توجهش را بار دیگر به فرزندش، میلا، جلب میکند. به طعنه با صدای «پدر به بچه» میگوید: «دخترم، من سوی تاریک دارم یا نه؟» و بعد چند تا صدای عجیب و غریب در میآورد که هدفشان خنداندن بچه است. میلا انگار علامت را گرفته و خوش و خرم از عملکردِ پدرش، میزند زیر قهقهه.
جبرانی پیش بچهها حسابی محبوب است اما اعتراف میکند که موقع بزرگ شدن لزوما بچهی بامزهای نبود. میگوید: «قضیه خیلی سر بامزه بودنم نبود، بیشتر این بود که حسابی هوادار کمدی بودم.»
او به یاد میآورد: «بچه که بودم حسابی هوادار ادی مورفی بودم. موقع نوجوانی ام او روی بورس بود. بیشتر که وارد استند آپ شدم طرفدار ریچارد پرایور شدم چون راجع به مسائل اجتماعی حرف میزد. بیل کازبی همیشه منبع الهامم بوده.»
هواداران آثار جبرانی ریشههای ایرانیاش را به عنوان منبع بیشتر کمدیاش میشناسند. او متولد تهران است و شش سالش بود که با والدینش به منطقهی سان فرانسیسکو مهاجرت کردند. پدر و مادرِ جبرانی مثل خیلی ایرانی- آمریکاییها آیندهاش را در حرفهای مثل حقوق میدیدند اما این کمدین فکر دیگری در سر داشت.
جبرانی با صراحت از کنار گذاشتن حرفهی حقوق و بیرون آمدن از برنامهی دکترایش در یو.سی.ال.ای (دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس) و دنبال کردن رویای بچگیاش، بازیگر شدن، میگوید. «فکر کنم اولش کمی جا خوردند. مادرم میخواست وکیل بشوم.»
او میافزاید: «این کار را در دو مرحله انجام دادم. مرحلهی اولم این بود که بهش بگویم نمیخواهم وکیل بشوم و میخواهم استاد دانشگاه شوم و این بود که برنامهی دکترا در علوم سیاسی را آغاز کردم (و همین هم او را نگران میکرد) و بعد که از برنامهی دکترا زدم بیرون دیگر حسابی نگران شد. گفت حداقل یادبگیر مکانیکی چیزی بشی. یک کار عملی که مردم بهش احتیاج داشته باشند و نیازمندت بشوند. کلی مذاکره کردیم اما وقتی شور و شوقم را دیدند، ازم حمایت کردند.»
جبرانی به دکترایش در علوم سیاسی ادامه نداد اما همچنان برای آگاهی در کارِ کمدیاش به سیاست اتکا میکرد.
جبرانی توضیح میدهد: «فکر میکنم ارتباط بزرگی بین سیاست و خنده هست. بعضی از محبوبترین کمدینهای من کمدینهای سیاسی هستند مثل دیلی شو یا ریچارد پرایر. کمدی راه خوبی برای حرف زدن راجع به موضوعات جدی است، اما به شیوهای انحرافی که مردم حتی نفهمند داری راجع به موضوعی جدی حرف میزنی. زیبایی کمدی همین است که میتوانی مردم را بخندانی. به نظرم یکی از وظایف کمدین این است که به ریاکاری در سیاست اشاره کند. آنها در همدستی عمل میکنند، تیم خوبی هستند، خیلی مواقع همدیگر را تکمیل میکنند.»
قابلیت جبرانی برای شوخی راجع به سیاست بود که راهش به سوی شهرت را از طریق تور کمدی «محور شرارت» هموار کرد.
جبرانی به یاد میآورد: «داستان از این قرار بود که میتزی شور، مادر پلی شور، باشگاهی کمدی دارد که در آن خیلی از کله گندهها مثل دیوید لترمن، جی لنو و رابین ویلیامز اجرا کردهاند… او همیشه نگاه به جلویی داشته و این شد که در سال ۲۰۰۰ به این فکر افتاد که به صدایی برای کمدینهای خاورمیانه نیاز داریم. این بود که من و چند کمدین خاورمیانهای دیگر را برداشت و ما را با هم در نمایشی گذاشت که هر چند وقت یکبار اجرا میکرد. اسمش بود «شبهای عربی» (عنوان انگلیسی داستانهای هزار و یکشب -م).»
در دورهی پس از ۱۱ سپتامبر، چشمانداز میتزی شور در مورد نیاز به صدایی برای کمدینهای خاورمیانه راهی برای جبرانی و همکارانش باز کرد تا توری کمدی سر هم کنند و دولت دورهی بوش و جو ترس و خصومت حاکم در آمریکا و بخش اعظم جهان در آن زمان را دست بیاندازند.
جبرانی توضیح میدهد که این تور چطور سر هم شده. «چند سال بعد، من و احمد احمد که آمریکایی- مصری بود و آرون قادر که فلسطینی-آمریکایی بود تصمیم گرفتیم «شبهای عربی» را تبدیل بکنیم به چیزی که شد تور کمدی «محور شرارت.» احساس کردیم زمان درستی برای این کار است و میخواستیم حرفمان را بزنیم. حالا که ما را به عنوان «محور شرارت» نامگذاری کرده بودند به نظرمان راه مفرحی بود که این عنوان را دست بیاندازیم. اینگونه که آنرا بگیریم و برعکسش کنیم. خیلی خوب جواب داد. اولین شوی کمدی تاریخ بود که همه در آن آمریکاییهای خاورمیانهای بودند و در شبکهای آمریکایی (کمدی سنترال) پخش شد. یکی از چیزهایی بود که باعث شد در جهان کمدی و فراسوی آن شناخته شویم. تور انفجار بزرگی ایجاد کرد و از آن کلی کسب شهرت کردیم.»
آثار جبرانی البته همیشه جنجالی بودهاند، اما او احساس نمیکند که سانسور نقش مهمی در دنیای استند آپ کمدی دارد.
جبرانی تاکید میکند: «داد و بیداد خیلی بد و منفی سرم راه نمیاندازند. آدمهای دیوانه خیلی به اجراهایم نمیآیند. هر چند وقتیکبار، مثلا در زمان دولت بوش، کسی در میان جماعت پیدا میشد که بلند شود و چرت و پرتی بپراند و من هم سرشان داد میزدم و آنها هم سر من داد میزدند.»
جبرانی توضیح میدهد: «در استند آپ کمدی، آدم نویسنده و تهیهکننده است، همه چیز است، صاحب باشگاه شاید بیاید و بگوید فلان حرف را نزن چون مردم رفتند بیرون اما بیشترش انتخاب آدم است که هر چه خواست بگوید و هر کاری خواست بکند.»
جبرانی میافزاید: «به نظرم ما کمدینها با حرفهایمان روی صحنه زندگی میکنیم و میمیریم. نکتهی اصلی این است که باید بامزه باشی. بعضی مواقع کمدینها میخواهند تحریک کنند و حرفی روی صحنه میزنند. ولی نمیشود آدم فقط تحریک کند که تحریک کرده باشد و توهین کرده باشد. اگر مردم نمی خندند یعنی انتخاب کردی جایی بروی که به خاطرش پاداش نگرفتهای.»
جبرانی اعتراف میکند: «به نظرم یکی از کارهای کمدین این است که دست بیاندازد اما من هیچوقت آسیبپذیرها را دست نمیاندازم. هیچ وقت کسی که معلول است و اینجور چیزها را دست نمیاندازم. به نظرم این کار خوبی نیست.»
جبرانی میگوید: «بعضی مواقع که روی صحنه هستم با کلیشههای نژادی مختلف بازی میکنم اما این کار را با بدجنسی انجام نمیدهم. یکجوری میگویم که «بیایید همه با هم بخندیم.» بعضی کارهای خودزنی هم میکنم و از آنجا میرسم به نوعی شیوهی کلیشهی نژادی اما این کار را برای توهین نمیکنم.»
بازی با کلیشهها، بخصوص ایرانی- آمریکایی یا خاورمیانهای که به آن معروف است، از شهرتهای جبرانی است. وقتی از او پرسیدم که به نظرش کمدی کلیشهها را به چالش میکشد یا تثبیت میکند، پاسخ داد:
«آدم کلیشهها را دست میاندازد اما هر کلیشهای واقعیتی در خود دارد. مردم میفهمند که نمیشود آنها را خیلی جدی گرفت. در عین حال با دست انداختن آنها، آنها را به نوعی میشکنی. مثلا اگر بگویی ما خاورمیانهایها قرار است همهمان تروریست باشیم، در سالن نمایش کمدی همهمان میخندیم چون یک نفر تروریست هم آنجا نیست. دکتر هست، مهندس هست، آدمهای موفق هستند و مردم اینرا میبینند و با خودشان میگویند خوب پس فلان کلیشه حقیقت ندارد.»
جبرانی اشاره میکند: «جالب است که اگر به جمعیت تروریستهای واقعی در خاورمیانه نگاه کنی و با جمعیت واقعی خاورمیانه مقایسهاش کنی میبینی که رقم اندکی است و با این همه ما را به این عنوان میشناسند – این هم از دلایلی است که مردم میآیند و میخندند.»
جبرانی در میآید که: «راستی حرف کلیشهها که شد… در اجرایی در پاسادنا جوکی گفتم راجع به اینکه ایرانیها چطور نصف لس آنجلس را خریدهاند و چطور ما عاشق خریدن ساختمان هستیم. آخرهای اجرا یک خانم ایرانی- ارمنی با جدیت تمام داد زد که : «بیا این باشگاه را بخریم!» – گفتم، بله؟ گفت: «باید این باشگاه را بخریم.» این خانم داشت برای خودش حساب و کتاب میکرد و فکر میکرد سرمایهگذاری خوبی خواهد بود.»
جبرانی در صحبت از مخاطبانش میگوید: «سعی میکنم مخاطبانم مخلوط باشند تا تجربهی خنده با مردم خاورمیانه را داشته باشند و فکر کنند که تمام کلیشههای من حقیقت ندارد.»
جبرانی میگوید: «مخاطبانم – خیلیهایشان ایرانی هستند. ایرانیها خیلی از من حمایت کردند و این خیلی کمکم کرده. خیلی عربها هم هستند. در خیلی کشورهای عربی اجرا داشتهام. آمریکاییهای میانهحالی هم پیدا میشوند و این رو به گسترش است اما فکر میکنم هنوز ۶۰ درصد مخاطبانم خاورمیانهای باشند.»
جبرانی اعتراف میکند که مخاطبانش غالبا از خاورمیانه هستند اما فکر میکند این جهانبینی مردم و نه میراثشان است که آنها را به آثار او متصل میکند.
جبرانی میگوید: «به نظرم دیدگاهی جهانی دارند. اگر اخبار و اینجور چیزها را تماشا کنند میتوانند آثار مرا بفهمند. سعی میکنم انحصاری عمل نکنم. فارسی کار نمیکنم چون نمیخواهم انحصاری باشم و در ضمن چون در آمریکا بزرگ شدهام، ضرباهنگ شوخیهایم همه به انگلیسی است.»
او میافزاید: «اگر آدم اجرایی در کالیفرنیا کار کند، مثلا به جای نیویورک، بعضی ارجاعات متفاوت خواهند بود. باید کمی بیشتر توضیح دهی و آماده کنی. مثلا اگر دارم اجرایی خیریهای انجام میدهم و همه ایرانی هستند و میخواهم شوخیای راجع به مادران ایرانی بکنم نیازی به آمادهسازی نیست اما اگر این اجرا در نیویورک باشد که مخاطب مخلوطتر است شاید بگویم که مادران ایرانی مثل مادران یهودی یا ایتالیایی هستند تا آمادهسازی کرده باشم. قضیه این است که یاد بگیری هر شوخی را چگونه اجرا کنی که بقیه متوجه شوند.»
جبرانی از حرفهی طول و درازش با تواضع میگوید. این حرفه از نقشهای درام در فیلمهایی مثل «مترجم» در کنار نیکول کیدمن و شان پن تا شخصیتهایی در سریالهای کمدی تلوزیونی مثل «Better Off Ted» تا حضور در درامهای تلویزیونی مثل «وست وینگ» و «۲۴» تا اجراهای اخیرترش در «چراغ راهنمایی» شبکهی فاکس و «زوجهای بینقص» شبکهی ان بی سی را شامل میشود.
میگوید: «همیشه گفتهام که کمدینها مثل کارآفرینان هستند چون ما روی خیلی چیزها کار میکنیم. چند سالی است روی فیلمی کار میکنم به نام «جیمی وستوود: قهرمان آمریکککایی» (www.jimmyvestvood.com). اخیرا اپیزود امتحانی سریالی اینترنتی را کار کردم که روی شبکهی «عرب، برو خانه» در یوتیوب در دسترس است
(http://www.youtube.com/watch?v=5wDqmdRl4yk). میخواهم یک سری کامل حول آن درست کنم. همچنان تور را دارم، «Minivan Men» را هم ادامه میدهم که پادکستی هفتگی برای آدمهای معمولی و فرزندانشان است (minivanmen.com). برای فیلمهای مختلف تست میدهم – پارسال در فیلمی به نام «داوود» (david-themovie.com) بازی کردم. در نقش آخوندی بودم که پسرش مسلمانی است که با پسری یهودی دوست میشود. نقشهای تیپیکی که به من پیشنهاد میشود همه خاورمیانهای هستند اما سعی کردم در مقابلشان مقاومت کنم.»
نصیحت جبرانی برای جوانانی که علاقمند دنبال کردن حرفهی بازیگری هستند این است که: «همیشه به مشتاقان میگویم اگر میخواهی وارد این کارها شوی، برو تئاتر بخوان، برو روی صحنه. خیلی مواقع مردم میگویند میخواهند بازیگر شوند اما در واقع نمیخواهند زحمتش را بکشند. فقط میگویند میخواهند معروف شوند. اگر این کارها را بکنی و خودت را به عنوان بازیگر بسازی و آماده شوی، وقتی نوبت نقشآفرینی شود، چه کمدی چه درام، آماده هستی.»
جبرانی در آخر مصاحبه اسم شماری از کمدینهای ایرانی را میبرد که باید حواسمان بهشان باشد.
میگوید: «چند کمدین ایرانی هستند که این روزها مطرح هستند: امید جلیلی که سابقهاش از من هم بیشتر است، چند نفری در لس آنجلس هستند، امیر کی (amircomedy.com)، کی-وان (k-voncomedy.com)، مکس امینی (maxamini.com)، در ونکوور رضا پیک (rezapeyk.com) هست و دیگر «پیتر ایرانی» (Peter the Persian) هست و در واشنگتن دی سی هم کسی هست به نام تهران قصری سوپرواز (iamtehran.com)».
به اینجا که میرسیم میلا بیصبرانه توجه پدر را میخواهد و من علیرغم میلم مصاحبه را تمام میکنم و احساس میکنم از دیدار خانهی دوستی خانوادگی میآیم.
با جبرانی که گپ زدهام حتی بیشتر مشتاق دیدن اجرایش در تورنتو هستم و سعی میکنم تصویر مرد متفکری را که با او صحبت کردم، با کمدین پرشوری که اجرایش را دیدهام تطبیق دهم.
جبرانی ۱۴ ژانویه در سالن لهپارک در تورنتوی بزرگ اجرا دارد. این نمایش تشریفاتی برای جمعآوری کمک مالی برای برنامه ها و خدمات مختلف بنیاد پریا است و شامل اجرایی با گروه آبجیز و حضور ژیان قمشی، مجری برنامهی رادیویی «کیو» (Q) در سی بی سی، و همچنین رامین جهانبگلو، استاد دانشگاه، خواهد بود. برای اطلاعات بیشتر به parya.org مراجعه کنید.