گفت وگو با استاد علیجان علیجان پور: عاشق همه ی ایرانی ها و هنرمندان هستم
کوئینزپارک، پارلمانِ انتاریو، هفته ی گذشته حسابی شلوغ بود. هر چند بعضی ها می خواهند این واقعیت را انکار کنند، اما همه می دانند که تمام کارمندان پارلمان استانی موقع انتخابات فدرال که می شود به نحوی از انحا به کمپین های انتخاباتی همتایان حزبی فدرال خود کمک می کنند. خلاصه در میان این شلوغی بود که دوشنبه ۲۸ مارچ شاهد رویدادی تاریخی بود؛ تاریخی هم برای خودِ پارلمان و هم برای جامعه ی ایرانی تورنتو.
استیو پیترز، سخنگوی پارلمان انتاریو، پرده از نقاشی زیبایی برداشت که سوژه ی آن چیزی نبود به جز خودِ قصرِ صورتی، یعنی ساختمان قدیمی و تاریخی مجلس استانی انتاریو. از سال ۱۸۹۳ تا کنون این برای اولین بار بود که طرحی از ساختمان پارلمان به موزه ی کوئینزپارک راه پیدا می کرد. و خالق این اثر کسی نبود به جز علیجان علیجان پور، هنرمند ایرانی که حدود ۱۱ سال است در تورنتو زندگی می کند.
استاد علیجان پور در گفت وگوی تلفنی با شهروند می گوید:”قضیه به سه سال پیش برمیگردد که در یک مهمانی در خدمت آقای دکتر رضا مریدی بودیم که من با دوست خوبم جناب آقای مهندس صالحی آشنا شدم.” علیجان پور تعریف می کند که در همین ماجرا کارت ویزیت رد و بدل شده است و با همدیگر آشنا شده اند “تا اینکه پارسال ایشان تصمیم گرفتند هدیه ای به خودِ پارلمان اهدا کنند و ما احساس کردیم چه چیزی بهتر از اینکه تصویر خود پارلمان کشیده شود.”
مهندس احمد صالحی مدیر شرکت اطلس است که پروژه خطیرِ ترمیم روبنای پارلمان انتاریو را به عهده داشته است و ظرف سه سال آن را به پایان رسانده است. در پایان کار که تصمیم به اهدای نقاشی بوده اول روندِ رایزنی با نقاش های مختلف کانادایی آغاز شده، اما در نهایت به این فکر رسیده اند که “بهترین شخصی که می توانیم دور و برِ خودمان پیدا کنیم” کسی نیست جز استاد علیجان پور.
علیجان پور که متولد فریدونکنارِ ایران است و زیر دست استادانی همچون محمد علی زاویه و محمود فرشچیان درس نقاشی و مینیاتور خوانده می گوید:”تمام تجربه و توانم را به کار گرفتم برای این که چیزی بسازیم که آقای مریدی که آن را معرفی می کنند به قول خود ما ایرانی ها سربلند بیرون بیایند. حدود ۳ ماه شب و روز روی آن کار کردم، جوری که انگار دارم کار مینیاتور می کنم.”
علیجان پور کار را تمام کرده و تحویل داده و مزد را گرفته و از نظر خودش همه چیز تمام شده تا اینکه چشم مریدی به تابلو افتاده. استاد به ما می گوید که دکتر مریدی گفته:”این شاهکار است و باید با احترام و مراسمی خاص اهدا شود.”
این است که کار به استیو پیترز، سخنگوی پارلمان و مراسم ویژه ی معرفی تابلو در دوشنبه ی هفته ی قبل می کشد و معلوم می شود که این نه تنها اولین نقاشی است که از سال ۱۸۹۳ تا کنون از پارلمان کشیده شده که برای اولین بار در سراسر مجالس کانادا است که اثر نقاشی ایرانی به ساختمان مجلسی کانادایی راه پیدا می کند. در این مراسم علاوه بر پیترز، مریدی و علیجان پور، مهندس صالحی نیز صحبت کرد و جمعی از نمایندگان لیبرال و نیودموکرات (ان دی پی) حضور داشتند و البته خبری از محافظهکاران نبود.
“قیچی دست من نبود”
به بهانه ی این موفقیت بزرگ، که بی شک آرزوی بسیاری از نقاشان کانادایی است، از علیجان پور از آمدنش به اینجا و کارهایش می پرسم. می گوید سال ۲۰۰۰ به تورنتو آمده و فورا اضافه می کند:”البته از وقتی از ایران آمدم همیشه یک رشته ی محکمی با خودم داشتم که به این جا کشیدم و خوشبختانه قیچی دست من نبود که قطعش کنم. خیلی خوشحالم که از روز اول خدمتگذار مردم بودم، با بچه های مردم کار کردم و کلاس آموزشی داشتم، نمایشگاه های متعددی داشتم، کتاب من در اولین جشن نوروز به نخست وزیر انتاریو، جناب آقای مک گینتی، اهدا شد، در پارلمان کانادا در اتاوا نمایشگاه داشتم.”
علیجان پور با اشاره به محدودیت های موجود در ایران در مورد تجربه اش در کانادا می گوید:”اینجا دانشگاه بزرگی برای من بود. انگار از رود به اقیانوس وارد شدم و شنا در این اقیانوس خیلی سخت است. البته من از فرهنگی می آیم که بسیار غنی است و جایگاه ویژه ای در تاریخ بشریت دارد.”
“هنر شده طراحی داخلی”
از هنرِ کانادایی که می پرسم از آن چیزی که “قسمت بیزینسی” می نامد انتقاد می کند و می گوید نزد بعضی ها “هنر تبدیل شده به طراحی داخلی”. تعریف می کند که چطور دغدغه ی بعضی هنرمندان فقط این شده که اثرشان چطور به میز و پرده و مبلِ فلان نفر بخورد یا نه. می گوید:”این آثار فاقد ارزش های هنری هستند” اما فورا اضافه می کند:”در مجموع در این جا هم نقاشان ایرانی و هم نقاشان کانادایی بسیار بسیار ورزیده و خوبی وجود دارند.” از بین ایرانی ها به استاد محمود معراجی، که از شما چه پنهان همسایه ی ما در شهروند است و استاد احمد سخاورز اشاره می کند.
صحبت به گالری های ایرانی که می رسد، سخاوتمندانه صحبت از گالری ایرنای خودش در نورت یورک نمی کند و به آن دو گالری مرکز شهر (آرتا گالری و کویین گالری) که من به آن ها اشاره می کنم می پردازد و می گوید:”دو جای بسیار موفق هستند و کارشان بسیار عالی است. به عقیده من همه جوره باید از این عزیزان حمایت کرد و من به هر دوی آنها خیلی ارادت دارم.”
علیجان پور با کلمات و زبانی صحبت می کند که به یک معنی رنگ و بوی سنتی دارد و این جذابیت های خاص خودش را دارد. مثلا مدام از نقش “مردم” در هنرش می گوید:”بعد از خدا و خانواده ام، مردم بزرگترین حامی من در کانادا بوده اند. واقعا نمی دانم چطور جواب مردم را بدهم.”
در پایان، چنانکه از نقاشی ایرانی انتظار می رود، شعری از حافظ برایم می خواند:”دعای صبح و آبِ شب کلید گنج مقصود است، بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی.” و اضافه می کند:”اگر عشق را سر لوحه قرار دهیم هم هنر نقاشی و هم معنای عشق را یاد می گیریم. من عاشق همه ی ایرانی ها و همه ی هنرمندان هستم. امیدوارم بتوانم تا روزی که زنده ام خدمتگذار مردم و فرهنگ خوبم باشم.”