ترجمه: فرنگیس زاهد
آن را درون کیسه ی محکمی پیچیده ام ـ از آن دست کیسه هایی که هنگام خرید پالتویی گران قیمت از فروشگاهی بزرگ به شما می دهند ـ و در گوشه کمد پشت جعبه وسائلی مثل کیسه خواب و ملافه مهمان که به ندرت از آنها استفاده می کنم، گذاشته ام.
پارچه آن ابریشم لطیف و نازکی ست چون برگ گل و به رنگ سبز زمردی، رنگی درخشان بسان قطعه ای جواهر .روی آن بویژه در حاشیه دامن و سرآستین سه ربع آن با ظرافت تمام با رشته های طلا با دست گلدوزی شده است.
بوی آن یادآور صحرای خشک و سوزانی ست که خاطره آنرا در اعماق ذهن خود چون گنجینه ای حفظ کرده ام، سرزمین دوران کودکیم. این لباس متعلق به مادربزرگ پدریم بود، زنی که تصویر محوی از او در پیش چشمانم است همچون تصویری سیاه و سفید و برفکی از فیلمی قدیمی، زنی که خطوط چهره اش را اینک در سیمای خواهرم می بینم.
این جامه ی زیبا را مادربزرگم در بستر مرگ در روستایی کوچک در حاشیه دریای عمان برای من باقی گذاشت، تنها پیوند من در این سوی دنیا با زنی که تنها از ورای خاطرات کودکی خود او را به یاد می آورم.
تا این لباس به تورنتو برسد راه درازی را پیموده و بسیار دست به دست گشته است، از اقوام گرفته تا دوست و آشنا، از ایران به امارات متحده عربی، و از آنجا به دست های لرزان من در تهرانتو.
این پیراهن جواهرنشان سبز لباس محلی من است، لباس همیشگی زنانی به ظرافت ساقه نی، اما به سرسختی آهن، زنانی که برای حق خود برای پوشیدن لباس سنتی شان حتی با حکومت مستبد مذهبی ایران هم جنگیدند و پیروز شدند.
هفته گذشته در پی تهیه مقدمات گردهمایی انتخاباتی آقای هارپر در شماره ۶۵۵خیابان دیکسون تورنتو، طراحان برنامه برای گرفتن عکس های انتخاباتی به جستجوی کسانی برآمدند که با لباس سنتی خود در ردیف اول قرارگیرند.
شگفت اینکه دعوت نامه ها در “شبکه رنگ فقر” و فدراسیون عرب ـ کانادایی ها، سازمانی که بودجه آن اخیرا توسط دولت هارپر قطع شده بود، پخش گردید.
آقای هارپر و تیمش می خواهند که ما با لباس های محلی خود رژه برویم تا آنها بتوانند آرای جوامع قومی را کسب کنند. آنها می خواهند ما را با دستاری بر سر یا ساری بر دست در حضور دستگاه هماهنگ شده رسانه ها به نمایش بگذارند. آنها می خواهند ثابت کنند که شما می توانید بدون داشتن سیاست های مترقی مهاجرت، بدون تاًمین بودجه برای خدمات اسکان، و بدون طرح و نقشه ای برای نیازهای تازه واردان، آرای جوامع قومی را جمع کنید.
آقای هارپر می خواهد نشان دهد که با وعده های پوچ و توخالی هم می توان منطقه ی۹۰۵ [مناطق اطراف تورنتو] را در کنترل خود درآورد. او بر این باور است که با فشردن دست چند نگهبان و دربان در اجتماعات ما و یا تأمین بودجه ای ناچیز برای چند پروژه دستچین شده از حامیان پرو پا قرص خود، کسب اکثریت در مجلس عوام را تضمین کرده است.
رهبران فدرال عزیز، من لباس سنتی مادربزرگم را برای عکس های تبلیغاتی شما بر تن نمی کنم در حالی که برنامه های مهاجرتی شما مانع از به هم پیوستن دوستانم با پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هایشان می شود. من با کاسه ای برنج در دست به شما لبخند نمی زنم وقتی که مدارک پزشکی و مهندسی دوستانم به رسمیت شناخته نمی شوند. من دست شما را به نشانه توافق نمی فشارم هنگامی که شما بودجه خدمات اسکان را که به همسایگان من برای تهیه سرپناه، شغل و امور شهروندی کمک می کرد، قطع کردید.
لباس سنتی من باارزشتر از آن است که آنرا در کمپین کم مایه و ظاهری شما به نمایش بگذارم و رأی قومی من برای آن حزبی ست که دغدغه ها و نیازهای مرا منعکس سازد.