رادیو آلمان: لیلی پورزند فرزند سیامک پورزند میگوید پدرش خود را از طبقه ۶ ساختمان محل سکونتاش به پایین پرتاب کرده است. به گفته لیلی پورزند، پدرش ۱۱ سال زیر «فشار و ناعدالتی جانکاه» قرار داشت.
یک روز پس از انتشار خبر درگذشت سیامک پورزند، روزنامهنگار و همسر دکتر مهرانگیز کار، لیلی پورزند یکی از دختران او مرگ پدرش را “خودکشی” اعلام کرد. لیلی پورزند به دویچه وله گفت، پدرش دو سال تلاش میکرد راهی برای دیدار با همسر و فرزندانش که در خارج از کشور زندگی میکنند، پیدا کند، «اما در نهایت، وقتی اطمینان پیدا کرد که این روند، برای خودش و همه ی خانواده اش روندی جانکاه شده است، تصمیم گرفت به زندگی خود که زیر بار فشار و ناعدالتی ۱۱ سال است ادامه پیدا کرده، پایان دهد.»
لیلی پورزند در گفت وگو با دویچه وله در مورد آخرین تماس با پدرش گفت: اعضای خانواده روزانه، چندین بار با ایشان صحبت میکردند. آخرین مکالمه من با ایشان، حدود سه تا چهار ساعت پیش از این اتفاق بود. حالشان خوب نبود و قرار بود به بیمارستان منتقل شوند و چند هفته ای بستری بشوند. به من گفتند: «برای چه بیمارستان بروم؟». گفتم برای اینکه حالتان بهتر بشود. گفت: «برای چی حالم بهتر بشود؟! برای اینکه دوباره برگردم خانه و همینطور ادامه دهم؟». گفتم، «برای اینکه به خانه برگردی و اینبار اجازه ی خروج ات را بگیریم و بیرون بیایی». گفت: «باشد؛ اگر این طور است، من به بیمارستان می روم، ولی شما اجازه بدهید به جای امروز (جمعه)، فردا به بیمارستان بروم!» گفتم، بسیار خوب شما شنبه یا یکشنبه، هر موقع که راحتی به بیمارستان برو.
وقتی ایشان پرسید که دوباره کی به او زنگ می زنم، گفتم، من می خوابم و دو تا سه ساعت دیگر دوباره زنگ می زنم. ولی تلفن بالای سر من است و شما اگر کاری داشتید، به من زنگ بزنید. سه ساعت بعد که زنگ زدم، کسی گوشی را برنداشت. فکر کردم که یا خوابیده و یا مانند وقتهای دیگر که گاهی با پرستارش بیرون میرفت و قدم میزد، بیرون رفته است. یکبار دیگر ساعت هفت صبح زنگ زدم که کسی گوشی را برنداشت، هشت صبح زنگ زدم که ماموران امنیتی در خانه بودند و بعد از آنکه از من پرسیدند که آیا دختر ایشان هستم، گفتند: «آقای پورزند به رحمت خدا رفت!»
لی لی پورزند در مورد چگونگی خودکشی پدرش گفت: ایشان در اتاق خوابشان دراز کشیده بودند و در تمام مدت پرستارشان در کنارشان بوده است. از پرستار خواسته اند که برود میوه های داخل یخچال را جمع کند و به سرایدار ساختمان تحویل دهد، مثلا چون می خواهند به بیمارستان بروند، میوه ها در داخل یخچال خراب نشود. وقتی پرستار میوه ها را برداشته و می خواسته از در خارج شود، صدای فریاد شنیده است. با عجله برگشته است. پدر روی تخت نبوده، در بالکن باز بوده، پدر خود را از طبقه ی ششم به پایین پرت کرده است.
دختر سیامک پورزند در مورد دلایل خودکشی پدرش گفت: همانطور که همه به خوبی به خاطر دارند، پدر از ۱۰ سال پیش گرفتار فشارهای امنیتی بود. پدر جزو اولین قربانیان دستگاه اطلاعات موازی و زندان های غیررسمی و مخفی جمهوری اسلامی ایران در دهه ی گذشته بود. ایشان یک سال و نیم تحت شکنجه های بسیار غیرانسانی در سلول انفرادی و زندان های مخفی بود. بعد در یک شوی تلویزیونی فرمایشی، علیه خود و اطرافیان اش سنگین ترین اتهامات را پذیرفت و به آن اعتراف کرد.
پس از آن، پیرمرد ۷۳ ساله را مجدد به زندان اوین بردند و در آنجا یک سال و نیم در بند عمومی در حبس بود. در سن ۷۴ سالگی، او را تقریبا بیهوش و در حالت کما، با دستبند و پابند به بیمارستان مدرس منتقل کردند. از آن به بعد، پس از آنکه چندین عمل جراحی روی ایشان انجام شد، هرلحظه منتظر بودند که بیایند و او را به زندان برگردانند. چرا که حکم ۱۱ ساله برای ایشان بریده بودند و همچنین یک پرونده ی باز محاربه هم برای او تدارک دیده بودند.
ایشان را به زندان برنگردانند. چرا که برای شان هزینه بر بود. پیرمرد مریضی را که توان راه رفتن ندارد، به زندان برگردانند. ایشان منزل بودند، در زندانی بزرگ تر، در حالیکه خانواده ی ایشان در خارج از ایران زندگی میکنند.
طی این مدت، هرچه تلاش کردیم امان نامه ای دریافت کنیم، برای اینکه حتی برای مدت کوتاهی هم که شده، بدون خطر، به ایران برگردیم و به ایشان رسیدگی کنیم، چنین چیزی دریافت نشد. هرچقدر هم تلاش کردیم که اجازه ی خروج ایشان را ولو موقت از سران حکومتی و قوه ی قضاییه و مجریه بگیریم، آن هم عملی نشد.
نامه های رسمی و غیررسمی که در این سالها برای بالاترین مقامات حکومتی، اجرایی، قضایی و یا حتی پایین ترین رده های سفارتی ارسال کرده ایم، همگی را آرشیو داریم که همه بی پاسخ بوده اند.
لی لی پورزند با اشاره به اینکه پدرش به حبس خانگی محکوم نبود، بلکه به حبس محکوم بود، افزود: تصور ما این است که قاعدتا ایشان در مرخصی استعلاجی به سر میبردند و معنای آن این نیست که ایشان را رها کرده بودند. ایشان به هرحال زندانی بود و حق خروج از کشور را نداشت.
پدر از دو سال پیش در تنهایی مطلق حال اش بدتر شد و چندین بار در بیمارستان بستری شد. چندین بار دکترها از حیات او دست شستند، ولی او استقامت میکرد، چون فکر میکرد ممکن است روزنه ای وجود داشته باشد که بتواند یکبار دیگر خانواده اش را ببیند.
اما در نهایت، وقتی اطمینان پیدا کرد که این روند، برای خودش و همه ی خانواده اش روندی جانکاه شده است، تصمیم گرفت به زندگی خود که زیر بار فشار و ناعدالتی ۱۱ سال است ادامه پیدا کرده، پایان دهد و با شهامت در سن ۸۰ سالگی، جسم اش را از این زندگی خفت بار و سخت نجات داد و روح اش را آزاد کرد. به پدرم افتخار میکنم و به انتخاب او احترام میگذارم. امروز بعد از ۱۰ سال بابا آزاد شد و من از این موضوع خوشحالم.
***
سیامک پورزند متولد سال ۱۳۱۰ بود و فعالیت های روزنامه نگاری خود را در سال ۱۳۳۱ با روزنامه “باختر امروز” به مدیریت دکتر حسین فاطمی آغاز کرد.
وی در دوران پس از انقلاب چندین سال از ادامه فعالیت های مطبوعاتی محروم ماند، اما بعدها ضمن همکاری با مجله “گزارش سینما” سردبیری نشریاتی مثل “شفا”، “فضیلت” و “پیام آبادگران” را به عهده گرفت.
آقای پورزند اواخر پاییز۱۳۸۰ بازداشت شد و پس از یک سال، تلویزیون دولتی ایران فیلمی را پخش کرد که “اعترافات” او نامیده شد. سیامک پورزند در یک سال بازداشت از حق داشتن وکیل و ملاقات با خانواده محروم بود. براساس گزارش نهادهای حقوقبشری، پورزند در جریان بازجوئی مورد شکنجه و فشارهای روحی قرار گرفته و مجبور شده بود به گناهان ناکرده اعتراف کند.
سیامک پورزند پس از پخش فیلم “اعترافهای اجباری” به ۱۱ سال زندان محکوم شد. وی سال گذشته در اوج وخامت جسمی از زندان آزاد شد. به گفته نهادهای حقوق بشری، مقامهای امنیتی به دلیل وخامت حال وی در آخرین لحظات تصمیم گرفتند او را به خواهرش تحویل دهند تا درگذشت وی در زندان به گردن آنها نیفتد.
سیامک پورزند در شمار زندانیانی بود که نهادهای بین المللی، از جمله اتحادیه اروپا، بارها خواستار آزادی او شده بودند. در سالهای اخیر تلاش خانواده پورزند و همسرش، خانم مهرانگیز کار، برای رفع ممنوعیت خروج او نتیجه ای نداد.
Va Mehrangizeh Kar ham hamsareh ishan ast ke dar mamoroyateh aslatelabaneh khod ba dotor Ganji natavanastan Jomboriyeh Islami ra dar del hamvatananeh kharaj az kashvar khob jelveh dahan va hanooz dar Amerika mikhahan be omid khoda va islameh az Noeh Malaki dar irqk ra be irani ha taghdim konan.hamantor ke doraneh Osamaha tamam shodeh doraneh Ganji ha va Mehrangiz kar ha ham tamam shodeh.