جایگاه قهرمان پروری در تکوین شخصیت کودکان

 بخش دوم و پایانی

قصه های کودکان درباره ی انسان ها، حیوانات، موجودات خیالی و غیرواقعی، جن و پری و اشیا و چیزها می باشد. همه آنها در قصه های کودکان زنده و پویا بوده و دارای شخصیت، فکر، احساس و رفتار هستند. هنگامی که داستان و  قصه گفته می شود معانی و مفاهیم شکل می گیرند، رویدادها و اتفاقاتی رخ می نمایاند که قهرمانان، شخصیت ها و اشیای قصه با روش و اسلوب خود و همچنین با افکار و دنیای عاطفی روانی خود به طرز منحصر بفردی واکنش نشان می دهند. هنگامی که یک کودک به قصه گوش می کند ممکن است با یک قهرمان و کاراکتر و یا با موضوع یا یک رویداد خاص در قصه همانندسازی کند. الگوبرداری در فرایند رشد به زندگی واقعی کودک تعمیم داده شده و رفتارهایش را شکل می دهد. تمایل و نیاز به قهرمان خواهی منجر می شود که کودک با نقش، عملکرد، افکار و رفتارهای شخصیت های قصه کودک زندگی کرده  و در تجارب شخصیت های قصه سهیم بوده و باورها، افکار و تجارب هیجانی این شخصیت ها را درونی کرده و در زندگی روزمره خود بازی کند. چنین است که قصه ها به زندگی نظم و سازمان داده و وحدت می بخشند. آن زمان که شناخت درست و کاملی از جهان هستی نداشته و به  دنبال درک آن است. داستان و قصه گویی برای کودکان روش موثری برای ساختن جهان و مفاهیم آن می باشد. کارل گوستاو یونگ در کتاب “انسان و سمبل هایش” می نویسد که، هرچند انسان ها ممکن است تاریخ، پیشینه ی فرهنگی و مذهبی متفاوت و مختلفی داشته باشند، اما همه ما در ضمیر ناخودآگاه مشترکی سهیم هستیم. او معتقد بود که انسان ها از سمبل های یکسان یا مشابهی استفاده می کنند که نماینده هر دو جنبه متعالی و فرودست حیات روانی هستند. این جنبه ها که متعلق به نوع بشر است را می توان در اساطیر، افسانه ها و داستان ها درک و تجربه کرده و از آنها برای ساختن جهانی انسانی تر بهره جست.

هری پاتر قهرمان این روزهای کودکان و نوجوانان است

اعتبار و اهمیت  قصه گویی و بهره گیری از کنایات، استعاره ها، افسانه ها، اساطیر، تشبیهات، شخصیت و قهرمان پروری ها در قصه ها، روایات و حکایات برای کودکان علاوه بر اینکه می تواند در محیط خانه و مدرسه در راستای رشد ابعاد روانی – اجتماعی نقش تعیین کننده ای داشته باشد، در حوزه مشاوره و روان درمانی نیز به عنوان روشی بسیار موثر و سودمند قلمداد می شود که سالیان درازی تجربه می شود.

برونوبتلهایم، یکی مشهورترین روانشناسانی است که در این زمینه صاحب نظر است، وی از داستان به عنوان روش درمانی  برای مشکلات عاطفی – روانی کودکان استفاده می کرد. او مربی و روان درمانگر کودکان روان پریش بود. به عقیده بتلهایم، مشکل ترین کار در آموزش کودکان مساعدت به آنان در درک معنای زندگی است تا به بلوغ روانی دست یابند. او در کتاب “برجسته اش کاربردهای افسونگری” می نویسد: صرف نظر از نقش حیاتی و مهم سرپرستان کودکان، میراث فرهنگی که به شکل افسانه ها است به زندگی آنها معنا می بخشد. وی معتقد است که وقتی بچه ها را در برابر ادبیات قرار می دهیم، قصه ها بیشترین جاذبه را برای آنها دارند، موضوع این نیست که فضیلت در پایان پیروز و اخلاقیات ترویج می شوند، بلکه این است که قهرمان قصه، جذاب ترین مسئله برای کودک است و او در تمام مبارزات، قهرمان خود را در نقش قهرمان قصه می بیند. به خاطر این هم ذات پنداری، کودک تصور و باور دارد که همراه و همگام با قهرمان داستان از موانع، آزمون ها و بلایا بوده با آن درد می کشد، به زحمت می افتد و با او به پیروزی دست می یابد. تمام اتفاقات و حوادث این سفر کودک را آبدیده تر و محکمتر می کند. کودک با همانندسازی با کاراکترها و شخصیت های داستان و افسانه ها که به تنهایی انجام می دهد در نتیجه عملکرد و چالش های درونی و بیرونی قهرمان، اخلاقیات را بر وجود او حک می کند. شنل قرمزی نمونه ای از داستان های نمادین است. شنل قرمزی کوچک برای دیدن مادربزرگ به آن سوی جنگل می رود. او قلب مهربانی دارد، اما زود نصایح مادر را فراموش می کند و به گرگ اعتماد کرده و تمام جزییات خانه مادربزرگش را برای او افشا می کند. گرگ هم ابتدا مادربزرگ و سپس شنل قرمزی را می خورد و اگر دوستان او کمی دیرتر رسیده بودند ممکن بود پایان غم انگیزی در داستان داشته باشیم. شنل قرمزی یاد می گیرد که دوستی چیز بسیار خوبی است، اما اعتماد بی جا به هر کسی که از راه می رسد کار بسیار نابه جایی است.  داستان شنل قرمزی ممکن است در نظر اول خیلی پیش پا افتاده به نظر بیاید، اما تمثیل بسیار خوبی برای یاد دادن این موضوع است که هر کسی شایسته دوستی نیست نباید هرگز به غریبه ها اعتماد کرد. داستان و افسانه، پیام های روانشناختی مهمی در بر دارند. آن ها با آشنا کردن کودکان با آن چه در ضمیر ناخودآگاه شان می گذرد، به کودکان کمک می کنند تا در برابر مشکلات مقاوم و برای غلبه بر آن آماده تر باشند. داستان ها به کودکان می آموزند که مبارزه علیه مشکلات شدید در زندگی اجتناب ناپذیر بوده و جز لاینفک حیات بشری است و برای پیروزی بر آن مبارزه و چالشی دائمی و مستمری را می طلبد و این مهم با ثابت و استوار بودن در برابر سختی میسر است که امکان گذشتن از موانع و غلبه بر آنها را ممکن می سازد. 

به نظر رودلف اشتاین، بچه های پیش دبستانی عاشق حرکات بیانی با دست، تغییر حالت و احساس با صورت و صداهای زمینه و جلوه های صوتی هستند. برای این که شخصیت ها و حوادث را برای بچه ها زنده کنید می توانید از این عناصر استفاده کنید. به یاد داشته باشید که این عناصر را در یک داستان همیشه مثل هم استفاده کنید تا بچه ها آن ها را یاد بگیرند و به خاطر بیاورند. الگو و همانندسازی عنصر مهمی در قصه گویی است که به قصه ها نیروی نفوذ و تأثیر می بخشد. مدل برداری و منطبق ساختن در ذهن ناخودآگاه اتفاق می افتد. بدین معنی که وقتی که بچه ها به داستان گوش می دهند به طور مداوم آنچه را می شنوند با خاطرات خود پیوند می دهند. آن ها در ذهن خود جستجو می کنند تا تجربیات حاضر خود از داستان را با وقایعی از گذشته مرتبط کنند. اگر کودکی بشنود “موش و سوسک” شروع به منطبق کردن آن با تجربیات گذشته می کند تا به این دو کلمه معنی بدهد. بنابراین، عبارت “موش و سوسک” در هر کودک تصویر متفاوتی را در خاطر زنده می کند.  به دلیل تجارب منحصر بفرد و دنیای متفاوت، درک و شناخت متفاوتی از پدیده ها دارند که منجر به تجزیه و تحلیل و همچنین  برداشت متفاوتی که احساس و هیجانات خاصی را دامن می زند که همه آنها محصول تجربیات متفاوت  می باشد.

ارزش ها و عناصر موثر در بطن داستان گویی از گستردگی  بیشتری برخوردار است که به برخی از آنان اشاره می شود. مطرح ساختن و یا نشان دادن موضوعات و مسایلی که از اهمیت بیشتری برخوردار است که این مهم بیشتر به صورت غیرمستقیم اعمال شده تا از اثرگذاری بیشتری برخوردار باشد. ارائه مواد لازم در راستای شناخت خویشتن، که با پرداختن ظریف به قهرمانان و عملکرد آنها میسر می گردد. کودکان با نزدیک و دور شدن به کاراکترهای داستان و بررسی رفتار آنها به رفتار و عواطف خود پرداخته و درک عمیق تری از خود پیدا می کنند. ارائه روش های مختلف برای  حل  مسایل و مشکلات یکی دیگر از پیامدهای قصه گویی است، عناصر و شخصیت های داستان ها با مشکل و موانع مواجه می شوند و درصدد هستند که آنها را برطرف سازند و کودک یاد می گیرد که چگونه با مسایل چالش داشته و دست و پنجه نرم کند تا به موقع در مقابل اتفاقات کنش و یا واکنش سالم تری داشته باشد. داستان گویی موجب افزایش شدید نظر و رای گردیده و خلاقیت و ابتکار را رشد می دهد، داستان ها بهترین مواد را برای رشد ذهن انتزاعی فراهم آورده و کودک را قادر می سازد که راههای مختلفی را برای حل مسایل داشته باشد همچنین بر روی کیفیت و چگونگی استدلال، استنباط، تجزیه و تحلیل، ادراک و آگاهی و… تاثیر پایداری گذاشته  و خلاقیت را در وی رشد می دهد. فهم و درک روابط گروهی و نحوه پویایی آن، آگاهی از عوامل سدکننده روابط اجتماعی از جمله دیگر آثار مثبت داستان گویی است. تعدیل اضطراب و کاهش مقاومت های روانی در برابر تغییرات از ارزش های دیگر قهرمان سازی است که در قصه گویی شکل می گیرد و آن با درک تغییراتی که در کاراکترهای داستان اتفاق می افتد. درک واقع بینانه از مشکلات و ناکامی ها از آثار دیگری از داستان گویی است. الگو سازی، درک خیر و شر، درک وجود خط پایان برای هر چیزی، توجه به توانایی های خود، درک تفاوت های فردی، آگاهی از ارزش ها و قوانین و مقررات، احترام به تمامیت دیگری، توان مواجهه با ترسها، درک بهتر از جهان هستی، رشد مقابله با عوامل تهدید کننده، گسترش خزانه لغات، گسترش دیدگاه، رشد خیالپردازی های فعال، همانند سازی با قهرمانان مثبت، رشد ریسک پذیری، رشد سیستم ارزشی و غیره که رشد پیدا کرده و بعضی از صفات مرضی در فرایند داستان گویی تعدیل و یا از بین می رود.

 

*دکتر محمود صادقی موسس سازمان مشاوره و بهداشت روان “آتنا” است.