نامه نسرین ستوده به پسرش، نیما
مدرسه فمینیستی: نسرین ستوده، حقوقدان و فعال جنبش زنان، که بیش از ۹ ماه است در زندان اوین به سر می برد، نامه ای به پسر خردسالش، نیما نوشته، که به دلیل عدم دسترسی به کاغذ در زندان، این نامه را بر روی دستمال کاغذی به نگارش درآورده است.
در اینجا متن تایپ شدۀ نامۀ نسرین ستوده و نیز تصویر اصل نامه او را که بر دستمال کاغذی به دو فرزندش، نیما و مهراوه نوشته مشاهده می کنید.
نسرین ستوده در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهامات تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، به ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و همچنین به اتهام بدحجابی در یک فیلم سخنرانی، به جریمه نقدی محکوم گردید.
نیمای عزیزم، سلام
نامه نوشتن برای تو سخت است، تو که آنقدر معصومی که نمیتوانم برایت بگویم از کجا برایت نامه مینویسم. تو که از مفاهیم زندان، بازداشت، حکم، دادگاه، ظلم، سانسور، خفقان یا رهایی، آزادی، عدالت، تساوی و … تصویری در ذهن نداری.
از چه با تو سخن بگویم که با «اکنون» تو حرف زده باشم و نه آینده ات. چگونه برایت توضیح دهم که آمدنم به خانه دست خودم نیست تا به سویت پر بکشم، تو که به پدرت گفته بودی به مامان بگو کارش را تمام کند و به خانه برگردد. چگونه برایت بگویم که هیچ «کاری» نمیتواند مرا از تو این همه دور کند، در واقع هیچ «کاری» حق ندارد مرا این همه از تو دور کند. هیچ «کاری» حق ندارد اینقدر حقوق کودکانم را نادیده بگیرد که طی ۶ ماه بازداشت به من یک ساعت ملاقات با تو را بدهد.
با تو چه بگویم که هفته ی گذشته از من پرسیدی مامان با ما به خانه می آیی؟ و من در مقابل چشم ماموران بازداشتگاه به تو گفتم: «کارم طول می کشد و دیرتر می آیم». آن وقت تو با سر تکان دادنت گفتی باشد و دستم را کشیدی و با لبهای کوچک ات بوسه ای کودکانه بر دست هایم زدی…
نیمای عزیزم!
در طول ۶ ماه گذشته دو بار به شدت گریستم. بار اول در سوگ پدرم بود که از عزاداری و سوگواری نیز محروم بودم و بار دوم همان روز بود که نتوانستم با تو به خانه برگردم و وقتی به سلولم برگشتم بی اختیار بلند بلند گریستم.
نیما جان!
بارها در پرونده های مربوط به حضانت کودکان، دادگاه ها چنین رای داده اند که نمی توانند ملاقات کودک ۳ ساله را برای ۲۴ ساعت متوالی به پدر بسپرند. در چنین آرایی مهمترین استناد دادگاه ها به سن چنین کودکانی است که نمیتوانند ۲۴ ساعت دور از مادر بمانند زیرا برای کودک آسیب روحی ـ روانی به همراه دارد.
اما همین دستگاه قضایی می تواند حقوق کودکی را نادیده بگیرد که تصور میکند مادرش در صدد اقدام علیه امنیت اوست!
البته که دلم نمیخواهد با تو از این که در صدد هیچ اقدامی علیه امنیت «آنها» نبوده ام و فقط به عنوان یک وکیل به آراء قضایی و آرایی که علیه موکلانم صادر شده بود، معترض بوده ام، اشاره کنم.
البته که مایل نیستم به تو ثابت کنم و مثلا بگویم متن مصاحبه هایم همگی عیان است و علنی، و اکنون به دلیل انتقاد از آراء قضایی که حرفه ی اصلی هر وکیلی است، شایسته ۱۱ سال حبس شناخته شده ام.
اما مایلم بگویم: اولا نخستین کسی نیستم که چنین حکم ناعادلانه ای را دریافت کرده ام. اما امیدوارم آخرین آنها باشم، هر چند بسیار بعید می دانم.
ثانیا از این که در کنار موکلانم در زندان هستم، موکلانی که دفاعیات من به دلایل غیرقضایی و غیرحقوقی موثر نیفتاد و آنها روانه زندان شدند، بسیار خشنودم و دست کم آرام ام.
ثالثا دوست دارم بگویم به عنوان یک زن از این که افتخار دفاع از بسیاری از فعالان مدنی و معترضان انتخاباتی را بر عهده داشته ام، به دلیل حکم سنگین ام به خود میبالم. زیرا دوستتر داشتم به عنوان وکیل آنها، حکمی سنگینتر از آنان دریافت کنم.
حالا دیگر تلاش زنان ثابت کرد که دیگران، اعم از مخالف و موافق نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند. اما نمیدانم آن را که از همه بیشتر دوست دارم، چگونه به تو بگویم؟ چگونه بگویم که برای قاضی یا بازجویم یا دستگاه قضایی دعا کن. دعا کن تا به عدالت قلبی و آرامش روح برسند تا شاید ما نیز در آرامش زندگی کنیم، مثل خیلی از کشورهای دنیا.
عزیزم، آنچه در چنین پرونده هایی برنده ی نهایی است، دفاع قضایی خوب یا بد نیست، که از این بابت وکلایم در دفاع بی نظیرشان سنگ تمام گذاشتند، بلکه معصومیت و مظلومیت انسان هایی است که در چرخ دندهی چنین آرای عجیب و غریبی له میشوند. آن معصومیت قطعا برندهی بازی است. برای همین از معصومیت کودکانه ات میخواهم برای آزادی همه زندانیان بیگناه، و نه فقط زندانیان سیاسی دعا کنی.
به امید روزهای بهتر
مامان نسرین
اسفند ۸۹