پیروز صادقی
مطلبی بسیار آموزنده به قلم حجت الاسلام نوروزعلی حمیدی، روحانی مرکز اسلامی ولیعصر در یکی از نشریات فارسی زبان تورنتو در هفته گذشته به چشم می خورد. امیدوارم که خود آقای حمیدی به مطالبی که نوشته اند اعتقاد کامل داشته باشند و به آنها عمل کنند. با خواندن مطلب مذکور، حداقل نتیجه ای که می توان در شناخت از ایشان گرفت اینست که آقای حمیدی به قرآن و دین (اسلام) تسلط کافی دارند و یک مسلمان معتقد و با انتخاب شخصی هستند، ولی معلوم نیست که ایشان شیعه هستند و یا سنی؟ قصد اینجانب از این نامه تفسیر بیانات و عقاید شخصی ایشان نیست. بحث این نامه در مورد سه بخش و یا سه محور اساسی مسایل و معارف دینی است که در صفحه دوم مطلب ایشان آمده است. ناگفته نماند که صفحه اولِ جزوه ایشان گواهی است و مهر تائیدی است بر عملکرد اینجانب و نامه هایی که اینجانب در طی یک سال و نیم گذشته به شهروند ارسال کرده ام. آنجا که می گوید “روح حقیقت طلبی انسانها”، “فرق بین انسانها و حیوانها” و یا می گوید “پرداختن به مبادی، مبانی و مسائل دینی از عمده ترین وظایف هر مسلمان است تا به اصول، ضوابط و دستورالعمل های خود آگاهی یافته دیوار امنیت و امان روحی خویش را استحکام بخشد. البته به ناچار باید اضافه کنم که دیگران را نیز باید آگاه کرد و موجب امنیت و امان روحی دیگران نیز شد. پس اگر پرداختن به مسائل دینی یک وظیفه دینی است چگونه است که همه روحانیون مقیم کانادا و مسئولان مراکز اسلامی در قبال نامه های اینجانب و سایر نویسندگان که در سایر نشریه ها به مسائل مذهبی می پردازند مدتها سکوت اختیار کرده اند؟!
ایشان در این گفتار آورده اند (که دین شناسان و پژوهشگران دینی، در یک نگاه کلی مسایل و معارف دینی را بر سه بخش و یا سه محور اساسی تقسیم بندی کرده اند. بخش اول مسایل دینی را، بخش باورها و عقاید دینی مانند اعتقاد به اصول پایه و ضابطه های فکری و عقیدتی، همچون عقیده به توحید و نبوت و …. تعریف کرده است) و یا به زبان ساده ی اینجانب، خالق هستی و جان آدمی کیست و پیام آوران او چه کسانی هستند و یک فرد به کدام از آنها معتقد است و همانطور که ایشان اشاره کرده اند این بخش جنبه نظری داشته و پرسش ها و پاسخ های خود را می طلبد. باتوجه به تعریف آقای حمیدی درباره این بخش در نهایت می توان گفت بخش باورها، متکی به عقل و فهم و شعور و بینش و خرد فردی و اطلاعات (دانش و سواد) هر فرد است و به همین دلیل است که در اجتماع کنونی و کشورهای متمدن می گویند که اعتقادات هر فردی به خودش مربوط است و به دیگری مربوط نیست (زیرا عقل، فهم، شعور و سواد افراد یکسان نیست) و در ادامه همین ادعا می گویند البته تا جایی که این اعتقادات به دیگران صدمه های مالی و جانی و معنوی وارد نکند. پس با این تعریف، تکلیف بسیاری از مردم با این بخش باورها و اعتقادات دینی و شخصی و خصوصی مشخص شده است.
آقای حمیدی بخش دوم را بخش احکام و دستورالعمل های اجرایی و عملی و تعریف خلاصه آن را بایدها و نبایدها و یا اعمال و رفتار مجاز و غیر مجاز بیان کرده است. البته ایشان یادآور نشده اند که در برخی ادیان از جمله اسلام بایدها و نبایدها مستحق پاداش و یا جزا و تنبیهات آخرتی و دنیوی است. این تنها آقای حمیدی نیست که چنین عمل کرده است حدود چند صد سال است که روحانیون (مبلغین دین اسلام در ایران) احکام جزایی دنیوی اسلام را پنهان نگه داشته و از بحث در مورد جزئیات آن اجتناب می کرده اند و از آنها سخنی کافی نمی گفته اند و یا بسیار کمتر از آن صحبت می کرده اند و گاهی در موارد بخصوص آنها را مطرح و خواهان اجرای آنها می شدند. در زمان حکومت اسلامی آقای خمینی بود که ایشان برای تدوام حکومت و رسیدن به اهداف اسلامی خود و پیاده کردن اسلام واقعی راه چاره را در این دیدند که به احکام جزایی اسلام تا حد ممکن عمل کنند. بدین واسطه بود که گروه بسیاری از مردم ایران با روی کار آمدن حکومت اسلامی شاهد احکام جزایی شدید و سختی شدند که تا قبل از ورود آقای خمینی به ایران با آنها آشنا نبودند و بسیاری غافلگیر شده و یا به واسطه ناآگاهی جان خود را از دست دادند و یا اسیر زندان های طولانی شدند.
آقای حمیدی کلیات احکام اسلامی و یا دستورات دینی را در واجبات، حرام و حلال، مستحب، مکروه و مباح جای داده است. اینجانب اضافه می کنم که جزئیات این احکام اسلامی را در اصول عبادی و دینی مثل حج، روزه و نماز، توبه، جنگ با خدا، جهاد (مبارزه با دشمنان دین)، شهادت، عدالت، تجارت، صدقه، انفاق، غنائم جنگی، جزیه، نحوه عبادت، ازدواج، طلاق، وراثت، مالکیت، صیغه دائم و موقت، ارتداد، برخورد با مرتدین، منافقین، مفسدین، فاسقان می توان نام برد و در ادامه بایدها و نبایدها به پرهیز از برخی امور مثل قتل نفس، زنا، دزدی، خیانت در امانت، بدحجابی، شایعه پراکنی، دروغگویی، عهد و پیمان، آزار و اذیت و غیره اضافه می کنم. که البته عدم پیروی از برخی از این احکام (به احتمال زیاد واجبات) مستحق مجازات های دنیوی بسیار سنگینی حتی تا حد مرگ نیز می باشد که متاسفانه آقای حمیدی به طور عمدی به آنها اشاره ای نکرده است و از اضافه کردن بخش جزایی برخی از ادیان از جمله اسلام که شامل جزای آخرت و دنیوی می شود خودداری کرده است و گویا قصد این را ندارند که در نوشته های آینده خویش به بخش احکام بپردازند! همه مجازات های آخرتی و دنیوی در قرآن آمده است از قبیل گرفتار شدن در آتش جهنم تا ابد و حتی نحوه مجازات ها با جزئیات آنها، به طور مثال استفاده از فلز مذاب و هیزم و آتش. از مجازات های دنیوی که در اسلام آمده از قبیل: قصاص، اعدام، سنگسار، قطع عضو (دست و پا و چشم)، حبس مجرم، شلاق و جزای نقدی و یا دیه و جزیه می توان نام برد که آقای حمیدی و همکاران او به خوبی از آنها اطلاع دارند ولی از بحث درباره آنها اجتناب می کنند! باتوجه به اینکه صرفِ دارا بودن اعتقادات مذهبی بدون عملکرد به دستورات و احکام آن بسیار بی معنا می شود، چطور می توان یک فرد معتقد به یک دین را بدون عملکرد به احکام و دستورات آن دین توصیف و توجیه کرد؟ این به مثابه اینست که بگوئیم پیامبران و پیروان آنها در طول تاریخ به دین و رسالت خود و توحید اعتقاد داشته اند، ولی به احکام آن عمل نمی کرده اند و آنها را نادیده می گرفتند، مگر چنین چیزی امکان پذیر است!؟ پس اگر مبنا را بر این بگذاریم که پیروان دین ملزم به پیروی کامل از احکام آن نیستند، دلیل جنگ های صدر اسلام با حضور پیامبر اسلام و یاران او همه بی معنا می شود! دین بدون اجرای همه احکام آن آیا معنایی دارد؟ آیا می توان به برخی از احکام دینی عمل کرد و برخی را به طور عمد و دلخواه نادیده گرفت؟ بی جهت نیست که آقای حمیدی و پژوهشگران دینی نیز احکام دینی را به عنوان دومین اصل و اساس مسایل دینی تعریف کرده اند. این احکام دینی هستند که بیشترین تاثیر را بر روی روابط فردی و خودسازی و روابط اجتماعی و خانوادگی هر انسان دیندار و بی دینی باقی می گذارند و به تازگی همین احکام دینی است که پایه های سیستم قضایی حکومت اسلامی ایران را بنا گذاشته است. بدون احکام یک دین، برخوردها و روابط شخصی و اجتماعی معتقدان به آن دین خارج از آموزه ها و اعتقادات و اهداف آن دین خواهد بود و پایه های آن دین و اعتقادات را سست و بی اساس خواهد کرد. به همین دلیل است که در برخی ادیان برای حفظ و دوام آن مذهب و اعتقادات مجازات های دنیوی بسیار سنگینی در صورت تخطی و تخلف از احکام دین مقرر شده است.
بحث در مورد بخش احکام در اسلامِ (شیعه اثنی اعشری دوازده امامی تابع ولایت فقیه) نیاز جامعه فعلی داخل و خارج از ایران است، نامه های ارسالی اینجانب به نشریه شهروند که از اواخر سال ۲۰۰۹ شروع شد سعی در شناخت و بررسی احکام اسلام ولی با نظر صاحب نظران داشته است. متن اولین نامه اینجانب به عنوان (آیا مجازات اعدام به اتهام جنگ با خدا بر طبق احکام اسلام است؟) به تاریخ ۱۹نوامبر ۲۰۰۹ و نامه های بعد از آن گواه اینجانب بر ادعایم است. جای بسی تعجب است که پرسش های مذهبی اینجانب مدتهاست (بیش از یک سال) به نشریه شهروند و برای خوانندگان آن مطرح شده ولی هیچ روحانی ساکن کانادا و از مدیران مراکز اسلامی قلم به دست نگرفته که جوابی به این پرسش های مربوط به احکام اسلام بدهد (و به وظیفه دینی خود عمل کند) و حال که یکی از این روحانیون قلم به دست گرفته، پنداری که ایشان اصلاً از سئوالات اینجانب در مورد احکام اسلام اطلاعی نداشته و ندارد و مطالب خود را برای خوانندگان نشریه دیگری غیر از شهروند ارسال می کند! آیا حق تقدم ارسال مطالب آقای حمیدی با خوانندگان نشریه شهروند نبوده است؟!
آقای حمیدی بخش سوم از مسایل دینی را بخش اخلاق تعریف کرده اند و برای نشان دادن اهمیت این بخش به آیه ای از قرآن (۶۸:قلم) اشاره می کند. در بخش پایانی نوشتار اشاره می کنند که خوشبختانه قصد دارند در آینده به بحث بیشتری در بخش اخلاق ادامه بدهند. آقای حمیدی اگر امکان دارد به بحث در مورد احکام در اسلام از طریق نشریه شهروند بپردازید و مطالب خود را در رابطه با احکام اسلامی برای نشریه شهروند ارسال کنید. من اطمینان دارم که این نشریه در چاپ مطالب شما دریغ نخواهد کرد و بیطرفی خود را در این مورد حفظ خواهد کرد. فراموش نکنیم که احکام (اسلام شیعه اثنی اعشری دوازده امامی تابع ولایت فقیه) حاکم بر بیش از ۷۰ میلیون ایرانی است.
در خاتمه، آقای حجت الاسلام حمیدی ممکن است بفرمایید کدام حکم اسلام شیعه به یک مسلمان اجازه می دهد که در قبال وقوع یک جنایت سکوت اختیار کند؟ حکم اسلام شیعه در مورد انتقاد از عملکرد خلاف دین یک مسلمان چیست؟ اگر نیاز به توضیح بیشتری دارید حتماً دریغ نخواهم کرد. همانطور که برای معرفی بخش ها و اصول ادیان و اسلام از قرآن مثال آورده اید محبت کنید و در تعریف بخش عرفان در دین اسلام (که شما از آن به عنوان بخش چهارم دین یاد کرده اید) اگر امکان دارد چند آیه از قرآن برای خوانندگان مثال بزنید و آنها را با بخش عرفانی اسلام شیعه (اثنی اعشری دوازده امامی تابع ولایت فقیه) آشنا کنید. استفاده از گفته های مولانا کمی مطلب را از بحث مذهبی و قرآنی در مورد عرفان بدور می کند. مولانا متاسفانه در قید حیات نیست و نمی توان از او پرسید که هنگامی که از عشق سخن می گفته چند پیاله می و شراب (باده) نوشیده بوده و در چه محفل بزمی حضور داشته و ناظر بر چه رقص و آواز و موسیقی بوده و از عشق به چه معشوقی یاد می کرده است؟ و عده ای معتقدند که مولانا معتقد به شیعه نبوده و گویا در اوائل زندگی سنی مذهب بوده. پس محبت بفرمایید بخش عرفان در اسلام شیعه را با اشاره به آیات قرآن به خوانندگان هر دو نشریه معرفی کنید.
آیا این شعر مولانا او را مرتد (کسی که دین را ترک کرده) به حساب نمی آورد؟
زاهد بودم ترانه گویم کردی سرحلقه بزم و باده جویم کردی
سجاده نشین باوقاری بودم بازیچه کودکان کویم کردی
از خداوند توفیق بیشتر همه انسانها را می طلبم.