اختلافات باند خامنه ای و باند احمدی نژاد ـ مشایی بر سر چیست و به کجا می انجامد؟

خامنه ای، رئیس دفتر جیره خوارش و تمام دلسوزان نظام اسلامی، ظاهرا تمام تلاش خود را به کار بستند تا سال مرگ خمینی را به نماد و نمایشی از استواری نظام و عدم وجود اختلافاتی عمیق و ویران کننده در درونی ترین لایه های حکومت اسلامی، تبدیل کنند و با این وجود، کیست که نداند فساد، عدم تمرکز در تصمیم گیری ها، دزدی، دروغ و پرونده سازی در تمام امور مملکت و همچنین رقابتی نفس گیر و وحشیانه برای تصاحب هر چه بیشتر از ثروت های کلان و میلیارد میلیارد دلاری که از جیب مردم و کارگران دزدیده اند، تا چه میزان ریشه های این نظام را سوزانده و در انظار عمومی جهانیان بی اعتبارش ساخته است. به راستی کیست که نداند در پس چهره های به ظاهر خندان، اما مضطرب و نگران مقامات نظام (در تصاویری که رسانه ها از آن مراسم مخابره کردند) چه ترس ها و چه کینه ها و دشمنی هایی نهفته است. همه این تبهکاران به خوبی می دانند که به موسوی و کروبی رحم نکرده اند و فردا نوبت خودشان هم می رسد! جمله ای که احمدی نژاد در سخنرانی اش و در حالتی که به گفته ی ناظران کنترل اعصاب خود را از دست داده بود، بر زبان آورد و با این حال، ظاهرا هیچ یک از مخاطبان سخنان او را نفهمید یا شاید همگان خود را به نشنیدن زدند: “ما مخلص آقای رئیس هستیم… نوبت شما هم می رسد”! احمدی نژاد زمانی گفته بود اختلافات میان او و خامنه ای از جنس اختلافات پدر و پسری است و هم اکنون اختلافات این پدر و پسر به جایی رسیده که ریشه هر دوشان را و در نتیجه ریشه کلیت جمهوری اسلامی را زده است. جمهوری اسلامی با جنایت ها و دزدی ها و شکنجه های خامنه ای و احمدی نژاد در این چند سال اخیر، آن پوسته و ماهیت نکبت بار و مذهبی اش را بیش از پیش عیان ساخت. نشان داد که هر مقامی که در طول این سی و دو سال با خامنه ای و احمدی نژاد و همین دار و دسته کنونی و سابق حکومت همکار و همنشین بوده اند، تا چه میزان در جنایت و دزدی سهیمند و غیرقابل اعتماد! اختلافاتی که به دعوای باند خامنه ای با باند احمدی نژاد یا “جریان انحرافی” موسوم شده، آن ریشه و هسته ناکارآمدی، فساد و جنایت و دزدی این حکومت را هر چه بیشتر عیان ساخته است اما، این جنگ و دعوا به کجا خواهد انجامید و طرف پیروز این جنگ کیست؟ پرسشی که اینروزها بسیاری از نشریات و رسانه های جهان در صدد پاسخگویی به آن هستند.

جنگ و دعوا راستش باز هم مثل همیشه بر سر تصاحب هر چه بیشتر پول و ثروت جامعه، کارگران و مردم است. عده ای از اطرافیان خامنه ای، سرداران سپاه، نمایندگان مجلس و آخوندهای جیره خوار قم ناگهان دریافته اند که احمدی نژاد با هدف پیروزی در انتخابات آینده مجلس و بهره گیری از آن برای تأثیرگزاری در انتخابات سال ۲۰۱۳ که گفته می شود تلاش دارد “اسفندیار رحیم مشایی”، پدر زن پسرش را در آن به پیروزی برساند، چندین سال است که با همکاری گروهی از همفکرانش دار و ندار مملکت را به اسم حکومت و خامنه ای و سپاه و بسیج بالا کشیده اند بی آنکه سهمی برای خامنه ای و زیرمجموعه اش در نظر گرفته باشند. اختلاف البته به ظاهر زمانی شروع شد که احمدی نژاد دریافت وزارت اطلاعات اتاق رئیس دفترش را کنترل و مکالمات آن را شنود می کند. اتفاقی که به برکناری حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات به دستور احمدی نژاد و ابقای مجددش از سوی خامنه ای انجامید و دست حکومت را بیش از پیش در زدوبندها و رقابت های درونی اش رو کرد. اما دعوای اصلی ریشه دارتر بود. زدوبندهای احمدی نژاد و مشایی برای تصدی مدیریت و بالا کشیدن سهام کارخانه های خودروسازی “سایپا” و “ایران خودرو” (کارخانه هایی که تحت نظر نماینده های خامنه ای اداره می شوند و هر سال هزاران میلیارد تومان پول را نصیب حکومت می سازند) در کنار پول های کلانی که این جریان در امورات مختلفی همچون  فروش پروژه های نفت و گاز، امور ایرانیان خارج از کشور، فروش و تصاحب ملک و زمین، پروژه هایی مثل پروژه “تالارهای کیش” و صدها مورد دیگر بالا کشیده و یا تعهدی ایجاد کرده است و همچنین تخلفات عجیب و غریب احمدی نژاد از مصوبات مجلس و دست آخر هم تلاشش برای بی صاحب نگاه داشتن وزارتخانه ها و بویژه وزارتخانه مهم نفت با هدف گسترش تسلط هر چه بیشتر خودش و دار و دسته اش، همه و همه جریان به اصطلاح اصولگرا یا حامیان خامنه ای را متوجه این نکته کرده که جریانی به عرصه آمده که اساسا تمامی سهم غارت و چپاول را می خواهد و با نظریات خرافی و مذهبی اش هم درصدد تضعیف قدرت روحانیت شیعه و شخص خامنه ای است.

باید گفت دعوای باند خامنه ای و احمدی نژاد ــ مشایی دارد آخرین ضربه ها را  بر پیکر فرتوت و مدتها درهم ریخته حکومت اسلامی وارد می آورد. دم و دستگاهی که دیگر از حداقل چفت و بست های لازم برای سرپا ماندن و ادامه حیات محروم می شود. ساز و کاری سیاسی ــ اقتصادی مذهبی و عقب مانده که به سراشیب سقوط افتاده است و واقعیت این است که این جنگ و دعوای اخیر، با پیروزی هیچکدام از طرفین خاتمه نیافته و حتی ادامه نمی یابد. خامنه ای و احمدی نژاد و تمام مدافعان جمهوری اسلامی، بازنده اصلی مبارزه و جنگی عمیق تر و عظیم ترند که حداقل از دو سال پیش در خیابان ها، دانشگاه ها و کارخانه ها به اشکال مختلف شروع شده و هنوز علیرغم توحش حکومت در سرکوب و اعدام و کشتار، ادامه دارد و هست و نیست کل حکومت را به چالش کشیده است. هر افشاگری علیه احمدی نژاد، شخص خامنه ای را هر چه بیشتر رسوا می کند. همه می دانند که او چگونه عزیز دردانه اش را در انتخاباتی دست کاری شده و مسخره و با بهره گیری از سپاه و بسیج به کرسی نشاند. دیدند که وقتی جامعه و جوانان ایران به این مسخره بازی و نمایش اعتراض کردند، چگونه دستور کشتن مردم و جوانان را صادر کرد تا احمدی نژاد را در قدرت نگاه دارد و هم اکنون، این اوست که باز هم از هر نظر بی آبرو شده است. هم در نظر اطرافیانش که به گفته “محمدتقی مصباح یزدی”، دیگر در بالاترین سطوح حاکمیت کسی به ولی فقیه اعتقادی ندارد و هم هر چه بیشتر از گذشته در نظر مردمی که مدتهاست به درستی علیهش شعار داده اند.

هفته نامه “اکونومیست” در تحلیل این اختلافات نتیجه می گیرد که “رهبر ایران دیگر بر فراز محمود احمدی نژاد قرار ندارد، بلکه به بخشی از رقابت ها و جدال روزانه بر سر کسب قدرت بدل شده است”. رهبری که هر روز افشا می شود و با افشای دزدی ها و جنایت هایش، همه را و همه چیز را به زیر می کشد. کل جمهوری اسلامی باید برود. این حقیقتی است که روز بروز روشن تر می شود!