گزارش از ونکوور

۱۴۰ مصدوم در شورش ونکوور

“زنده باد ونکوور”.

این جمله، به همین صورت و به زبان فارسی، از جمله عبارات متعددی بود که از روز پنجشنبه به این طرف در و دیوار شهر را پر کرده بود. جمله ‌های متعددی که بیشتر حاکی از پوزش مردم و اعلام عشق ‌شان به شهر خود بود.

از پنجشنبه صبح به این طرف می‌شد دید که انگار کل شهر ونکوور پس از یک شب مستی و غوغا با به اصطلاح “هنگ‌اوور” بدی از خواب پا شده است و مشغول درمان خود است.

اسکات جونز ۲۹ ساله پس از اینکه دوست دخترش الکساندرا توماس با ضربه ای به زمین افتاد و گریه می کرد در کنارش دراز کشید و با بوسه ای او را آرام کرد. این لحظه در دوربین عکاس ها ثبت شد و بوسه ای تاریخی لقب گرفت

قضیه به شب چهارشنبه بر می‌گردد که پس از شکست تیم هاکی کناکزِ ونکوور در مقابل بروینزِ بوستون در فینال جام استنلی، بزرگترین افتخار هاکی در آمریکای شمالی،‌ شورشی غریب در شهر درگرفت که به مصدومیت ۱۴۰ نفر و تا ۵ میلیون دلار خسارت مالی انجامید.

خبرنگار شهروند که برای شرکت در کنوانسیون حزب نیودموکرات در این شهر به سر می‌برد به همراه دوستان خود پس از شرکت در صفِ پیکت کارگران پست، حوالی ساعت ۵ بعدازظهر شروع به قدم زدن در خیابان‌های مرکزی شهر و دنبال کردن بازی هاکی که تازه شروع شده بود،‌ کرد. به رستورانی در چند کیلومتری مرکز شهر رفتیم تا از وسط شلوغی‌ها دور باشیم، اما خیلی هم از دنیا بی‌ خبر نباشیم. بوستون که گل اول را زد دیدن منقلب شدن مردم واضح بود، اما همه همچنان در حال شادی کردن بودند. گل دوم کمی مردم را آرام کرد و با گل سوم دیگر سکوت تمام برقرار شد.

نباید فراموش کنید که عشق به هاکی در ونکوور شوخی ‌بردار نیست. از همان لحظه ‌ی اول رسیدن به شهر می‌ دیدیم که بسیاری مردم لباس‌های تیم کناکز را به تن کرده بودند. این باشگاه البته عقل به خرج داده بود و همین چند وقت پیش لباس‌هایی مخصوص زنان هم ساخته بود که بر خلاف یونیفرم‌های هاکی گل و گشاد نیستند و به بدن می‌چسبند و این‌گونه فروشش بین زنان بسیار بالا رفته بود. راننده‌ ی تاکسی که ما را از فرودگاه به مرکز شهر برد خود اهل پنجابِ هند بود و برایمان می‌گفت که جوامع به اصطلاح “قومی” هم کمتر از بقیه طرفدار هاکی نیستند.

بروینزِ بوستون در نهایت اما بازی را با نتیجه‌ی ۴-۰ پیروز شد تا فاتح جام استنلی شود و ما که به امید پیروزی تیمِ کانادا آماده‌ ی شادی و شور بودیم، کمی کسل شدیم، اما علیرغم توصیه‌ ی دوستان ونکووری ‌مان،‌ در آخرین دقایق بازی آن‌ها را ترک کردیم و زدیم به وسط میدان بزرگی که مردم در آن جمع شده بودند و از تلویزیونی غول‌ آسا بازی را تماشا می‌کردند. چشمتان روز بد نبیند که چیزی از حضور ما نگذشته بود که یکی از جنجالی ‌ترین رویدادهای تاریخ شهر ونکوور در گرفت.

آشوبگران ماشین پلیس را آتش زدند

من و چند نماینده‌ ی دیگر ان دی پی از تورنتو شاهد بودیم که چطور وقتی چند نفر از مردم در شلوغی‌ها از روی توالت‌های سیاری که در میدان بود پایین افتادند دعوا در گرفت و بعدها فهمیدیم که همین آغاز شورش بزرگ شهر بوده است. در طول آن شب چهار نفر چاقو خوردند، ۹ افسر پلیس آسیب دیدند و ۱۰۱ نفر آن شب و ۱۶ نفر پس از آن دستگیر شدند. شورشیان مست ۱۷ ماشین (از جمله ۲ ماشین پلیس)‌ را آتش زدند، پنجره ‌های بانک و مغازه‌ های خیابان وست جورجیا را شکستند و به بعضی مغازه‌ ها هم دستبرد زدند. تا این لحظه هنوز تلفات کسی گزارش نشده است اما حال حداقل یکی از مصدومین به هیچ وجه مساعد نیست.

از شما چه پنهان من که نگران شرکت فردای صبح‌مان در کنوانسیون سازمان جوانان ان دی پی بودم، خیلی زود دو عضو جوان‌تر ان دی پی همراه را به زور عقب کشیدم و ما به سرعت از محل حادثه زدیم بیرون (احتمالا قبل از شروع بدترین مرحله ‌ی شورش‌ها) و کمی آن‌طرف‌تر در باری نشستیم و از تلویزیون ماجرا را دنبال کردیم و به بحث‌های داغ مردم در موردش گوش دادیم. اما خیلی زود فهمیدیم که این رویداد می‌رود تا در تاریخ ونکوور ثبت شود.

 

“مجرمان و آنارشیست‌ها”

برای هر کس که در این رویداد حاضر بود، معلوم بود که این شورش به اصطلاح از دل مردم شرکت‌کننده برخاسته است و هیچ برنامه ‌ی قبلی در مورد آن نبوده. من به چشم خود دیدم که چطور دعوای دو نفر به سرعت به استخری از پسر و دخترهای جوان تبدیل شد که روی سر و کله ‌ی هم می ‌پریدند و بعضی بطری ‌های آبجو هم در دست داشتند که معلوم بود باعث می ‌شود ماجرا عاقبت خوشی نداشته باشد. رفتار تنش ‌آمیز پلیس و جوری که خیابان ‌ها را بسته بودند هم اوضاع را آرام که نکرد هیچ بدتر هم کرد. اما متاسفانه بعضی مقامات سعی کردند با استفاده‌ ی سیاسی این ماجرا را تقصیر گروهی توطئه‌ گر بیاندازند!

ونکووری ها از کرده ی خود پشیمان شدند و پوزش خواهی شان را به ماشین پلیس چسبانده اند

گرگور رابرتسون، شهردار ونکوور که قبلا هم نماینده ‌ی نیودموکرات مجلس استانی بوده، (و قرار بود کنوانسیون حزب با صحبت ‌های او افتتاح شود که پس از این وقایع به جای خود، معاونش را فرستاد)‌ تقصیر را گردن “گروه کوچکی از دردسرسازها” انداخت. جیم چو، رئیس پلیس ونکوور، اما از این هم فراتر رفت و گفت این‌ها کار همان کسانی است که به المپیک زمستانی ۲۰۱۰ اعتراض کرده بودند و آن‌ها را “مجرمان و آنارشیست‌ها” نامید، یعنی یک چیزی شبیه همان “تماشاگرنما”های خودمان!

***

از ونکووری‌ های قدیمی‌تر که پرسیدیم بهمان یادآوری کردند که در سال ۱۹۹۴ هم بعد از این‌که کناکز در فینال جام استنلی از رنجررزِ نیویورک شکست خورده شورش بدی در گرفته که تازه آن‌سال تعداد مصدوم‌ها بیشتر هم بوده است (۲۰۰ نفر). به این فکر بودیم که این ونکووری‌ها، که تیم‌شان تابه حال فاتح جام استنلی نشده، چقدر بی‌ جنبه هستند و ایکاش یک‌بار برنده شوند تا عقده‌ هایشان برطرف شوند که کمی تاریخ‌ خوانی نشان‌ مان داد این شورش ‌های پساهاکی فقط مربوط به هنگام شکست نیست.

مثلا وقتی تیم کانادینزِ مونترال در سال ۱۹۹۳ کینگزِ لس آنجلز را مغلوب کرد و فاتح جام استنلی شد (آخرین باری که تیمی از کانادا به این افتخار نایل آمده)‌ تماشاچیان باز هم از استادیوم مونترال فروم زدند بیرون و شورشی شروع شد که به ارزش پول آن موقع ۵/۲ میلیون دلاری خسارت برداشت و ۱۶۸ نفری هم مصدوم شدند.

خلاصه علت این شورش ‌ها هر چه باشند انداختن‌ شان به گردن “آنارشیست ‌ها” بیشتر شبیه خزعبلات سران نیروی انتظامی تهران است تا واقعیت. یافتن کاوش آن‌ ها در اعماق جامعه البته بماند به گردن جامعه‌ شناسان،‌ چون هر چه باشد ما به قول معروف فقط داشتیم از آن‌جا رد می‌شدیم!