آرش عزیزی ـ جامعهی ایرانی امروزِ کانادا به قدری در اینجا ریشه دوانده که نام آن و اعضای آن بارها در صدر اخبار قرار بگیرد. اخباری که گاهی تلخ هستند و گاهی شیرین.
هفتهی گذشته اما این صدرنشینی در اخبار هم تلخ بود و هم شیرین.
شاهد بودیم که حس قوی امید در خانوادهای که در موقعیتی بس تلخ گیر آمده به یک پیروزی مهم و شیرین برای کسانی با مشکلات مشابه در سراسر استان منجر شد.
ماجرا به خانوادهی رسولی برمیگردد که در اپریل همین امسال در جستجوی زندگیای بهتر به کانادا آمدند. آنها به دنبال بسیاری از همان عواملی بودند که ایرانیان را به فراسوی مرزهای کشورشان میکشاند:ثبات، وضعیت شغلی بهتر برای پدر (حمید رسولی، ۵۹ ساله، مهندس مکانیک) و مادر (پریچهر سلاسل) و امکانات آموزشی بیشتر برای فرزندان، مژگان و مهران به ترتیب ۲۸ و ۲۴ ساله.
آنها جزو آن اقلیتی بودند که توانستند به خاکِ این کشور برسند، اما سرنوشت سر یاری با ایشان نداشت. هنوز نرسیده بودند که متوجه توموری در مغزِ حمید شدند. بعد نوبت عفونتی نادر بود که پدر را در حالت کما قرار داد… شاید برای همیشه. اما آیا میتوان مطمئن بود؟
و این دقیقاً مرکز منازعهای است که از آن پس بین خانوادهی رسولی و پزشکان حمید (برایان کاتبرتسون و گوردون رابنفلد) درگرفته است. آیا حمید باید با کمک دستگاههای پزشکی در حالت کما زنده بماند یا باید به زندگی او خاتمه داده شود؟
همسر و دو فرزندِ حمید خواهان زنده نگاه داشتن او بودند چرا که اولا میگفتند در چشمهای او نوعی زندگی و نوعی رابطه میبینند و ثانیا پایان زندگی او به این شیوه را مخالف ارزشهای حمید و باورهای مذهبی خودشان به عنوان مسلمانِشیعه میبینند.
پریچهر سلاسل،همسرِ رسولی، خود در ایران پزشک خانواده بوده. او در گفتگو با تورنتو استار میگوید در ایران موارد بسیار زیادی را میشناخته که بیمار پس از چند هفته یا حتی چند ماه در حالت کما “بهتر شده”. پریچهر میگوید:”چشمان او باز و بسته میشود و نگاهی بسیار عمیق و پرمعنا دارد. نگاهش برای من پر از معنا است.”
مژگان میگوید وضع پدرش از زمانی که کمکهای پزشکی دریافت کرده بهتر شده است. این دانشجوی دانشگاه واترلو، که میگوید خانوادهاش روزی پنج ساعت را کنار تخت پدر میگذراند، گفته: “قابل تصور نیست که او در طول این یک ماه چقدر عوض شده. او ما را میشناسد. ما را میفهمد.”
پزشکان اما همچنان به لزوم پایان دادن زندگی او تاکید میکردند و صحبت تلخ “اختصاص منابع بیمارستانها” در گفتارهای مختلف مربوط به این پرونده مطرح شد. صحبتهایی که باعث شد در سرمقالهی روزنامهی تورنتواستار بخوانیم:”هیچ کس نمیخواهد تصمیمات مربوط به مرگ و زندگی با توجه به نیاز به کم کردن هزینهها گرفته شود”.
عاقبت کار به دادگاه تجدیدنظر انتاریو رسید و همین هفتهی گذشته این دادگاه حکمی داد که ائتلاف جلوگیری از اتانازی میگوید”شاید چشمگیرترین تصمیم تاریخ دادگاههای کانادا در مورد مسالهی پایان دادن به زندگی” باشد.
طبق حکم این دادگاه پزشکان نمیتوانند خودسرانه تصمیم به پایان زندگی حمید بگیرند. البته خانواده نیز حق نظر نهایی در این مورد را نخواهد داشت، بلکه پنلی تحت عنوان “هیئت اجازه و ظرفیت” پس از شنیدن استدلالات دو طرف (دکتر و خانواده) تصمیم میگیرد. این هیئت متشکل از یک وکیل، یک دکتر و یک مدعیالعموم خواهد بود.
در حکم دادگاه میخوانیم: “به باور ما، بیشتر پزشکان این تصمیم (یعنی تعیین تکلیف توسط هیئت مستقل مذکور) را چیز خوبی میبینند و نه مانعی بر استقلال و خودمختاری حرفهایشان.”
مارک هندلمن، وکیلی که قبلا عضو هیئت مستقل مذکور بوده است و از وکلای ارشد تورنتو در مورد پروندههای پایانِ زندگی است، با تاریخی خواندن حکم دادگاه گفت این تصمیم شفافیت بیشتری به این مسالهی پزشکی، اخلاقی و اجتماعی میبخشد. هندلمن که خود قبلا وکیل ائتلاف پیشگیری از اتانازی نیز بوده است، اضافه کرد:”احتمالا پروندههای بیشتری هم از پی خواهد آمد… این روند طبیعی تکامل قانون است اما روندی است کند و آرام.”