دادگاه متهمان تجاوز گروهی در خمینی شهر پایان یافت

 

بی بی سی: رئیس دادگستری اصفهان گفته است که دادگاه متهمان تجاوز گروهی در خمینی شهر پایان یافته و حکم متهمان صبح پنجشنبه (۱۱ اوت/۲۰ مرداد) اعلام می‌شود.

خبرگزاری مهر به نقل از غلامرضا انصاری خبر داده است دادگاه ۹ متهم تجاوز در خمینی شهر به پایان رسید و قاضی شعبه ۱۸ دادگاه کیفری استان به همراه چهار مستشار پس از شور نهایی حکم متهمان را یک روز بعد صادر می کنند.

به گفته انصاری همزمان با اعلام حکم متهمان، پرونده برای تائید نهایی به دیوان عالی کشور ارسال می شود.

به گزارش رسانه های ایران، تعدادی از “اراذل و اوباش” روز دوم خرداد امسال در یکی از روستاهای نزدیک “خمینی شهر” در استان اصفهان، وارد باغی که محل برگزاری یک مهمانی خصوصی بود شدند و پس از حبس مردان حاضر در مهمانی در یک اتاق، به تعدادی از زنان و دختران تجاوز کردند.

 

بازداشت ۳۰ نفر در بندر عباس به اتهام آب بازی

 

بی بی سی: پلیس ایران می گوید که دختران و پسران جوانی که جمعه ۵ اگوست در یکی از پارک های ساحلی بندرعباس مشغول آب بازی بوده اند، برای “ارشاد” به پلیس امنیت اخلاقی منتقل شده اند.

جانشین فرمانده پلیس استان هرمزگان آب بازی جوانان را اقدامی “هماهنگ شده” از طریق فیس بوک، پیامک و تلفن توصیف کرد و گفت: “دو موضوع اتفاق افتاده است، یکی اینکه این مراسم به صورت مختلط برگزار شده بود و دیگر اینکه بعضی از حاضران بطری های آب معدنی در دست داشته اند که از مصادیق روزه خواری محسوب می شود.”

او با بیان اینکه “دشمن از هر راهی، هرچند بی اهمیت، سعی در ضربه زدن به اعتقادات مذهبی مردم دارد” گفت که آب در ماه رمضان به عنوان یکی از عوامل باطل کننده روزه مطرح است.

پیش از این هم برگزاری چند برنامه تفریحی جوانان در پارک های تهران با برخورد نیروی انتظامی و واکنش منفی نمایندگان مجلس مواجه شده بود.

سرتیپ دوم حسین ساجدی نیا، رئیس پلیس تهران از برخورد پلیس با جوانانی که در یکی از پارک های پایتخت اقدام به اعمال “خلاف شئون اسلامی” کرده بودند و دستگیری بعضی از آنها خبر داده بود.

در روزهای گذشته گروهی از جوانان در پارک های تهران از جمله پارک آب و آتش و پردیسان جمع شدند و “آب بازی” و “خزبازی” کردند.

جوانان جمع شده در پارک “آب و آتش” با بطری های آب و تفنگ آبپاش آب بازی کردند.

در برنامه “خزبازی” هم، جوانان اقدام به پوشیدن لباس های خارج از مد و قدیمی کردند.

گفته می شود که برنامه ریزی برای این برنامه های تفریحی از طریق شبکه اجتماعی فیس بوک انجام شده بود.

 

مادر کوهیار گودرزی از چگونگی بازداشت خود گفت

 

به گزارش جرس پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی، در ملاقات با مادر و خواهرش به آنها گفته است که دوشنبه صبح زود (دهم مرداد) در حالیکه تنها در منزل و درحمام بوده، ۴  مامور از دیوار وارد منزلش شده اند. او در حالی که به شدت ترسیده بود با ۴ لباس شخصی روبرو شده است.

 علی قلی زاده فعال ستاد مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری و از دوستان کوهیار گودرزی با اعلام این خبر به جرس گفت:  افراد لباس شخصی مشخص نیست به چه نهادی وابسته بوده اند به وی گفته اند که باید لباس بپوشد و با آنها برود. آنها به مادر کوهیار گفته اند که پسرش هم بازداشت شده و در اوین است. ماموران گفته اند تو را هم می گیریم که دیگر مصاحبه نکنی و پسرت را آزاد نکنی.

او می افزاید: از آنجایی که هیچ دستور قضایی برای بازداشت کوهیار در دادستانی تهران موجود نیست و همه مسئولان قضایی از بازداشت احتمالی وی اظهار بی اطلاعی می کنند، معلوم نیست گفته ماموران استان کرمان مبنی بر بازداشت کوهیار در اوین درست بوده باشد. واقعا معلوم نیست چه بلایی سر کوهیار آمده و اینکه اگر واقعا بازداشت شده توسط چه نهادی بوده است و الان در چه بندی از اوین نگهداری می شود.

 گفتنی است بیش از ده روز از ناپدید شدن کوهیار گودرزی فعال حقوق بشری و دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه صنعتی شریف می گذرد و تاکنون هیچ یک از دستگاه های امنیتی و قضایی مسئولیت بازداشت وی را به عهده نگرفته اند.

کوهیار گودرزی، مدافع حقوق بشر و دانشجوی محروم از تحصیل، آذرماه ۱۳۸۸ به همراه سایر فعالان حقوق بشر در حالیکه در راه قم جهت شرکت در مراسم تشییع مرحوم آیت الله منتظری بود، دستگیر شد. در تیرماه ۱۳۸۹، قاضی پیرعباسی در دادگاه انقلاب کوهیار گودرزی را به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس محکوم نمود. کوهیار گودرزی نزدیک به ده ماه در زندان اوین نگهداری شد و سپس در مهرماه ۱۳۸۹ به زندان رجائی شهر (گوهردشت کرج) منتقل شد. او تا هنگام مرخصی اش در ۲۳ آذر ۱۳۸۹ در این زندان بود.

 

مهدی خزعلی همچنان در اعتصاب غذا به سر می برد

 

جرس: دکتر مهدی خزعلی، از فعالان سیاسی حامی جنبش سبز و از وبلاگ نویسان منتقد دولت به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.

کلمه به نقل از فرزند مهدی خزعلی خبر داده است که این نویسنده همچنان در اعتصاب غذاست و به بند ۳۵۰ اوین منتقل شده است.

محمد صالح خزعلی، فرزند مهدی خزعلی در پاسخ به این سئوال که «پدر آقای دکتر (آیت الله خزعلی) چه واکنشی به این بازداشت و اعتصاب غذا داشته»، گفته است: «خب ایشان که ظاهرا موافق هستند با این برخوردها. یعنی حاج آقای ما با این رفتارها که با پدرم می شود مخالفتی ندارند. ما هیچ کداممان این مدت با ایشان حرفی نداشته ایم. ایشان هم از ما سراغی نگرفته اند.»

وی بر تداوم اعتصاب غذای مهدی خزعلی، با توجه به شناختی که از روحیات پدرش دارد، تاکید کرده و افزوده است: «به هر حال بابا کوتاه نمی آید تا آزاد شود. چون معتقد است که جرمی مرتکب نشده.»

مهدی خزعلی، فرزند آیت الله ابوالقاسم خزعلی از اعضای مجلس خبرگان برای سومین بار در دو سال اخیر توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شده است.

 فرزند مهدی خزعلی، شاهد ضرب و شتم شدید پدرش هنگام بازداشت بوده است.  در اولین دیدار پس از بازداشت نیز شاهدان اعلام کردند که وی از ناحیه گردن دچار آسیب دیدگی شدید شده است.

این فعال سیاسی در جریان انتقال از بازداشت به دادگاه، خطاب به مقامات قضایی گفته است: “دست به اعتصاب غذا می زنم و جنازه ام را بر دوشتان می گذارم.”

مهدی خزعلی، در سال‌های اخیر، انتقادات تندی علیه محمود احمدی‌نژاد در وبلاگ شخصی خود مطرح ساخته‌ است.

وی در اولین بازداشتش، در پاسخ به انتقاد پدرش، آیت الله خزعلی، گفته بود: “می‌فرمایند: اگر پدر راضی نباشد روزه ی مستحبّی حرام است” می‌گویم “بلی؛ امّا جهاد واجب را می‌شود به امر پدر ترک کرد؟ مسئله ی رفع ظلم و استبداد است و بر همگان واجب و اذن پدر شرط نیست.”

 

ادامه اعتصاب در بازار پارچه‌فروشان تهران

رادیو فردا: اعتصاب در بازار پارچه‌فروشان تهران در اعتراض به مالیات بر ارزش افزوده روز سه‌شنبه نیز ادامه داشته است. بخش‌های مختلف صنف پارچه در این اعتصاب شرکت کرده‌اند.

به نوشته وب‌سایت کلمه، بخش‌های مختلف صنف پارچه که در پاساژها و سراهای مختلفی در بازار فعالیت دارند، در این اعتصاب که از حدود دو هفته پیش آغاز شده، شرکت دارند. 

روزنامه دنیای اقتصاد نوشت سه شنبه بیش از۸۰۰ نفر از فعالان صنف بنکداران پارچه در مسجد ملک بازار در تهران جمع شدند تا با حضور رییس شورای اصناف کشور موضوع مالیات بر ارزش افزوده این صنف و دلایل اعتراض خود را مطرح کنند. 

یکی از فعالان صنف بنکداران پارچه درباره‌ اعتراض این صنف به ایسنا گفت: «مالیات بر ارزش افزوده در صنف ما ایجاب نمی‌کند، چرا که ما جنس را با چک، سفته و دفتری می‌فروشیم و چک برگشتی داریم، اما متاسفانه این قانون تصویب شده است.»

در تیرماه ۱۳۸۹ صنف پارچه‌فروشان و طلافروشان در تهران در اعتراض به نحوه دریافت مالیات بر ارزش افزوده توسط دولت دست به اعتصاب زدند.

قانون مالیات بر ارزش افزوده از سال ۱۳۸۷ در ایران برای برخی از اصناف به اجرا آمد و در آن هنگام با مقاومت صنف طلافروشان از جمله در اصفهان و تهران روبه‌رو شد.

برپایه اعلام سازمان امور مالیاتی، این قانون از مهرماه سال ۱۳۸۹، برای ۱۲ گروه صنفی دیگر نیز لازم‌الاجرا شده است.  

 

لیلا اسفندیاری؛ از باتوم بسیجی ها تا یخچال های هیمالیا

رادیو فردا ـ مهدی رستم پور: از روز جمعه ۳۱ تیر، پیکر لیلا اسفندیاری در ارتفاعات هیمالیا و بین شکاف های یخی آرام گرفته است. زنی که صعودهای زمستانی اش از مسیرهای مختلف به دماوند و صعودش از دیواره علم کوه، فقط گام های نخست او در بلندپروازی های بی نظیرش در این رشته ورزشی بود.

اولین زن ایرانی بود که «نانگاپاربات ۸۱۲۶ متری» به عنوان دومین قله دشوار جهان را فتح کرد و در همان صعود، سرپرست گروهی بود که تمام اعضایش مردان زبده کوهنوردی ایران بودند.

باز به عنوان اولین زن ایرانی به انتهای غار پراو در کرمانشاه رسید و صعودش به یخچال دره‌‌ یخار نیز موفقیت آمیز بود.

برایش غار و صخره و کوه و یخچال تفاوتی نداشتند. قصد داشت پیمایش عمیق‌ترین غار دنیا در سوچی روسیه را داشت اما پلیس روسیه به ایرانی ها اجازه نمی داد وارد آبخازیا شوند.

در صعود به قله «کی دو» هم تا آستانه موفقیت کامل پیش رفت. قله هشت هزار متری گاشربروم۲ آخرین نقطه ای بود که او بر آن گام گذاشت. جایی که حتی زبده ترین کوهنوردان جهان، برای برداشتن هر قدم باید پنج بار نفس بکشند.

عبدالعظیم برهمنی از کوهنوردان تیم ملی ایران، مقصر اصلی این اتفاق تلخ را کارگر ارتفاع بالای لیلا می داند و می‌گوید: «کارگر ارتفاع بالای لیلا هیچ کمکی به او نمی کرد؛ به نحوی که وقتی من برای لیلا چای آماده کردم، کارگرش حتی در کنار چادر هم نبود، چه برسد به این که در موقع لازم بتواند به لیلا اسفندیاری کمک کند.»

لیلا دیسک کمر داشت و جراحی هم کرد. گویا ریسک این عمل به قدری بالا بوده که خطر فلج شدن را هم در پی داشته اما لیلا با تمام مصائب مالی که او را در تنگنا قرار داده بود؛ نه تنها بر این عارضه غلبه می کند، بلکه ارتفاعات هیمالیا را هم زیر پا می گذارد.

لیلا اسفندیاری و ماجراهای حیرت انگیز صعودهای انفرادی اش به مرتفع ترین قلل جهان؛ فقط زمانی بر سر زبان ها افتاد که در بام جهان لغزیده و پایین افتاده بود.

همان جا که وصیت کرده بود اگر افتادم، بگذارید بمانم. می خواهم «بام جهان» آرامگاه ابدی ام باشد.

زنی که به خاطر انجام یک مصاحبه بدون روسری، محبوبیتی نزد مقامات ورزش ایران و فدراسیون کوهنوردی نداشت. آن ها که موفقیت های بین المللی ورزشکاران ایرانی را مصادره می کنند، در تمام این سال ها رغبتی به پوشش اخبار بانوی بی نظیر کوهنوردی ایران نداشتند.

جستجویی در خبرگزاری های دولتی و آرشیو و سایت فدراسیون کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران، گواه این موضوع است.

 

پیکرلیلا اسفندیاری از روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۹۰ در ارتفاعات هیمالیا آرام گرفته است

 

جایی که حتی خبر صعودهای تفریحی و دسته جمعی به «اشترانکوه» نیز شرح داده شده اما درباره تنهایی لیلای ایران در کمپ K2 و در میان تیم های مجهز کوهنوردی اتریش، ایتالیا، آمریکا و کره جنوبی، چیزی نوشته نشده است!

لیدا اسفندیاری، خواهر کوچکتر لیلا و صندوقچه اسرار زندگی اعجوبه ای است که از شعار دادن بیزار بود اما یک شعار را همیشه زمزمه می کرد: «زن ایرانی می تواند.»

حالا از لیلا اسفندیاری به عنوان یکی از چهره های ماندگار تاریخ ورزش ایران یاد می شود. اما لیدا از رازهای سر به مهری سخن می گوید که ابعاد تازه ای از شخصیت چند وجهی این قهرمانی ملی را نمایان می کند.

این گفت وگو در منزل لیدا اسفندیاری در دانمارک و ۳ روز پس از درگذشت لیلا اسفندیاری انجام شده است.

***
لیدا ابتدا فیلمی پخش نشده از تلاش لیلا برای صعود به «کی دو» را به نمایش گذاشت.

زن تنهای ایرانی در پاکستان، جایی که تیم های اروپایی، آمریکایی و آسیایی با تجهیزات و تدارکات کامل آمده اند؛ دوربین را به روی گام های نخستش بر ارتفاعات کی دو گرفته و نفس نفس زنان می گوید: «وقتی که شروع کردم کوله پشتی نداشتم. کفش و کیف کوهنوردی را قرض می گرفتم و لباس کوهنوردی را از تاناکورا (اجناس بنجل و دست چندم) خریدم.»

«گاهی که از صعودهایم برمی گشتم پول کافی برای تردد نداشتم و خیلی وقت ها پس از صعود، نمی توانستم یک فنجان چایی بخرم. اما نخواستم متوقف شوم. حالا من اینجا هستم. زیرا زن ایرانی می تواند.»

لیلا دو سال قبل هم به نشریه شیرزنان گفته بود: «وقتی برای دانشگاه انتخاب رشته‌ می‌کردم، پرستاری یا وکالت را دوست داشتم. اما پدرم نگذاشت. گفت میکروبیولوژی خوب است چون می ‌روی آزمایشگاه و کسی با تو کاری ندارد! اما برای وکالت باید خیلی الپره باشی.»

الهه حبیبی از او پرسیده بود: «الپره یعنی چی؟» و او در پاسخ گفته بود: «یعنی خیلی پررو!»

لیدا اسفندیاری می گوید: ما خانواده ای پر جمعیت بودیم. او ۱۳ سال از من بزرگتر است و اولین خاطراتی که از او دارم، عشق او به درس و مطالعه زیر نور شمع بود. روحیات  خانواده ما به شدت سنتی بود.

دختران خانواده، تمایلی به پذیرفتن این سختگیری های افراطی نداشتند اما از مقابله با آن نیز عاجز بودند. لیلا همان طور که خودش هم گفته است؛ ناگزیر به تحصیل در رشته میکروبیولوژی شد. من و مادرم نیز همراه با او راهی شمال ایران شدیم که محل تحصیلش بود.

با سماجت درسش را می خواند اما هیچ فرصت و امکانی را برای نقاشی هدر نمی داد. از روی مقوا گرفته تا حتی کوزه های گلی.

چگونه ناگهان شیفته طبیعت و کوهنوردی شد؟

او در شمال، ساعت ها از زیر شیروانی خانه مان به کوه و دریا زل می زد. گویی داشت مسیر آینده اش را توی ذهن مکاشفه گرش ترسیم می کرد.

ارتباط او با طبیعت، کلیشه ای نبود. ارتباطی به شدت درونی و غیر قابل توصیف بود. گرچه از معدود جلوه های بیرونی اش می توانم به علاقه وافر او به فیلم رقصنده با گرگ ها اشاره کنم. یا مثلاً ساختن اجسامی که با اشک شمع ها شکل می گرفتند.

یا این که هیچ وقت احساس نمی کرد باید با طبیعت مبارزه کند و بر آن غلبه کند. ارتباطش با کوه و کمر همیشه بر پایه احترام متقابل بود. همیشه می گفت باید ببینم آیا این کوه، اجازه می دهد صعودش کنم یا نه.

وقتی که تحصیلاتش تمام شد برگشتیم گوهردشت. یک روز با وانت آمد و شمع های گریانش را با دقت بسته بندی کرد و رفت که زندگی مستقل خود را آغاز کند.

استقلالی که خانواده ام بهای سنگینی برایش مقرر کردند. بی آن که کوچکترین خطایی از او سر زده باشد، از دیدن من و حضور در جمع خانواده محروم شد. لیلا اما مخفیانه می آمد و به من سر می زد.

آخرین دیدار حضوری مان در سال ۲۰۰۰ و در فرودگاه بود که من برای همیشه از ایران خارج شدم.

او در اتاقکی ۶ متری زندگی می کرد. بدون حمام و آشپزخانه و امکانات اولیه زندگی. کوهنوردی را هم همین طور شروع کرد. با هیچ شروع کرد. یگانه سرمایه اش فقط اراده ای بی مانند بود که نمی شد اندازه گیری اش کرد. 

او یکی از بهترین کوهنوردان جهان بود. در حالی که میزان تمرینات و سابقه کوهنوردی فنی اش بسیار کمتر از حدود معمول برای هیمالیانوردان است. این عجیب نیست؟

شاید این اظهاراتم خانواده ام را برنجاند، اما واقعیت های زندگی یک قهرمان ملی را نمی شود از مردمی که دوستش دارند پنهان کرد.

این حقیقت محض است که او فقط به خاطر حفظ هویت فردی و انسانی اش از آغوش خانواده طرد شد.

امروز همه لیلا – لیلا می کنند، اما او از اعماق فقر و نداری تا بام جهان را تنهایی و با پای پیاده طی کرد.

او خانه اش را فروخت تا هزینه های صعود به گورستان مشهورترین کوهنوردان جهان یعنی گاشربروم را تامین کند.

همیشه پای تلفن التماسش می کردم که نرود، اما او هدفش را می شناخت. می دانست به کجا قرار است برسد. لیلا فقط زمانی آرام گرفت که چند ساعت قبلش، از مرزهای جاودانگی عبور کرده بود.

پنج صبح بیدار می شد. از خانه می زد بیرون و خودش را می رساند به ارتفاعات نزدیک محل زندگی اش. سپس به سرعت راهی بیمارستان محل کارش می شد. تا غروب کار می کرد و پس از آن هم تمرینات بدنسازی. 

این همه کانون و هیات و انجمن کوهنوردی، صخره نوردی و غارنوردی دولتی هست در ایران. وقتی لیلا خانه اش را فروخت و ناگزیر، از محل کارش استعفا داد هیچ کدامشان هیچ حمایتی از لیلا نکردند.

حالا خیلی مضحک است که حکومت و دستگاه تبلیغاتی صداوسیما بخواهند نام لیلا را مصادره کنند.

نکته بعدی، حضور کامل لیلا در تظاهرات خیابانی پس از انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بود. او در تمام روزهایی که مردم کشورمان در خیابان ها جان می دادند، پا به پای آن ها بود.

لیلا پابه پای مردم فریاد آزادی خواهی را سر می داد. او همواره مدافع سرسخت حقوق پایمال شده زنان ایرانی بود و هرگز این گفتمان مسلط در جمهوری اسلامی را نپذیرفت که زن جنس دوم است.

روزی که ندا آقا سلطان را کشتند، طبق معمول او نیز در خیابان بود. وقتی توانستم شماره اش را بگیرم نفس نفس زنان گفت تو چرا خانه هستی؟ رفته ای اروپا که بنشینی توی خانه؟ مگر آن جا ایرانی ها تظاهرات ندارند؟

به گفت وگو با من ادامه نداد. می گفت ما که در خارج هستیم، از این طریق می توانیم صدای مردم ایران باشیم و نباید دریغ کنیم.

در یکی دیگر از تظاهرات وقتی پس از چندساعت تلاش موفق شدم صدایش را بشنوم، متوجه شدم که به شدت آسیب دیده است. ضربات باتوم بسیجی ها روی پیکر نازنین، پاک و بی گناه خواهرم فرود آمده بود.

با گریه به او گفتم تو یک قهرمان ورزشی هستی. تو از طریق افتخارات بین المللی ات می توانی صدای مردم ایران باشی و نباید جانت را در خیابان ها به خطر بیندازی.

اما او به من گفت؛ خون من از خون بقیه هموطنانم رنگین تر نیست. گفت روزی خواهد رسید که همه ما زنان ایرانی آزاد خواهیم شد.

 

ادامه افزایش قیمت طلا در ایران؛ یک سکه، نیم میلیون تومان

 

رادیو فردا: قیمت طلا و انواع سکه در بازارهای داخلی ایران نیز افزایش یافته و هر سکه تمام بهار آزادی نزدیک به نیم میلیون تومان رسیده است.

در حالی که بانک مرکزی جمهوری اسلامی روز چهارشنبه قیمت هر سکه تمام‌بهار آزادی طرح جدید را حدود ۴۷۵ هزار تومان اعلام کرده است، قیمت سکه در بازار آزاد هم با افزایشی چشمگیر به بالای ۴۸۰ هزار تومان رسید.
به گزارش خبرگزاری نیمه‌رسمی مهر، در بازار آزاد ایران قیمت سکه طرح قدیم ۴۸۵ هزار تومان و سکه طرح جدید ۴۸۲ هزار تومان اعلام شده است.

در همین حال روزنامه دنیای اقتصاد، چاپ تهران، گزارش داده است که بانک مرکزی ایران روز سه‌شنبه گذشته «با هدف پر کردن شکاف قیمت رسمی و غیررسمی نرخ سکه دولتی را ۱۱ هزار تومان افزایش داد، اما با وجود این اقدام شکاف قیمتی سکه در بازار رسمی و آزاد به ۲۶ هزار تومان رسید».

روزنامه جام جم با اشاره به این که قیمت طلا در ایران ظرف تنها دو روز هفت درصد افزایش داشته ادعا کرده است که «همه نشانه‌ها از وضعیت اقتصاد جهانی تا سقوط شاخص بورس و کاهش قیمت نفت نشانگر این است که قیمت طلا بدون توقف، در آینده دور و نزدیک روندی افزایشی خواهد داشت».

قیمت طلا و انواع سکه در یک سال گذشته در ایران روندی افزایشی داشته، روندی که برخی از کارشناسان معلول تحریم‌های بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی می‌دانند.

قیمت فلز زرد، اوایل این هفته، در بازارهای جهانی، برای اولین بار از مرز هر اونس ۱۷۰۰ دلار گذشت.

در همین حال به‌رغم کاهش نرخ دلار به دست بانک مرکزی ایران، این نرخ در بازار آزاد افزایش داشته و از ۱۱۷۸ تومان در روز گذشته به ۱۱۹۵ تومان رسیده است.

نرخ یورو، پول واحد کشورهای اروپایی، نیز در بازار آزاد ایران از ۱۶۷۰ تومان در روز گذشته به ۱۷۱۰ تومان در روز چهارشنبه رسید.

 

آمنه:

احمدی نژاد می خواست کمک مالی کند؛ مشاورش نظرش را عوض کرد

احمدی نژاد با آمنه و پدرش دیدار کرد

 

رادیو فردا: «آقای احمدی نژاد در ملاقاتمان می خواست به من کمک هزینه درمانی پرداخت کند؛ اما مشاورش نظرش را عوض کرد.»

این بخشی از صحبت های آمنه بهرامی نوا قربانی اسیدپاشی بود که در برنامه زنده «ساعت ششم» در رادیوفردا بیان کرد.

بهرامی نوا، که پس از چشم پوشی از قصاص «چشم در برابر چشم» در این برنامه حضور یافت، از جمله به شرح جزئیات ملاقاتش با رئیس جمهوری اسلامی ایران پرداخت.

به گفته او، محمود احمدی نژاد در این ملاقات به خانم بهرامی نوا وعده داد یک سوم هزینه های درمانی را تقبل کند، اما شخصی که به گفته آمنه «کنارش ایستاده بود» با نظر رئیس جمهوری مخالفت کرد، و آن را موکول به «بررسی های کارشناسی» کرد.

خانم آمنه، شما بعد از گذشت از حکم قصاص، با آقای احمدی نژاد ملاقات کردید. می خواستم بدانم که در این ملاقات چه گذشت. ایشان به شما چه گفتند؟

ـ ایشان گفتند که داریم پیگیری می کنیم که برای معضل (اسیدپاشی) چه کاری باید بکنیم. گفتند داریم ریشه یابی می کنیم.

درباره خود شما چه گفتند؟ شما از آقای احمدی نژاد درخواستی داشتید؟

ـ من درخواست کمک مالی از ایشان داشتم که البته خودشان قبول کردند، و سریع گفتند من یک سوم هزینه درمان شما را پرداخت می کنم ولی آقایی که کنار ایشان بودند ، گفتند که نه. صبرکنید. باید این مسئله کارشناسی شود. من همان جا گفتم که ببخشید ها! وقتی ایشان دارند می بخشند، شما دیگر خرابش نکنید. البته من الان اسمشان را نمی برم ولی اگر کمکی برای درمانم به من نشود حتما اسمشان را می برم.

من پرسیدم که ببخشید اسم شما چیست؟ که آقای احمدی نژاد جواب دادند که ایشان مشاور من آقای فلانی است.

آقای احمدی نژاد چه گفتند؟ نظرشان عوض شد؟

ـ بله. گفتند که باید کارشناسی شود و بعد به شما پاسخ می دهیم. بعد از آن من و خانواده ام از او خواهش کردیم که یک بیمارستان برای اشخاصی که در معرض اسیدپاشی قرار می گیرند، قرار دهند. البته نه یک بیمارستان- چون خوشبختانه و خدا را شکر هنوز تعداد قربانیان اسیدپاشی آنقدر زیاد نیست که نیاز به یک بیمارستان داشته باشد، هنوز هم مانند کشور دیگری که اسمش را نمی برم اما تعداد قربانیان اسیدپاشی بسیار زیاد است، به آن مرحله نرسیده ایم و فرهنگمان آنقدر پایین نیامده است ولی اگر به همین شکل پیش برویم متاسفانه نیاز به اختصاص یک بیمارستان برای قربانیان اسیدپاشی داریم.

ما درخواست کردیم که یک قسمتی از یک بیمارستان را به این مسئله اختصاص دهند و آمادگی های لازم را داشته باشند، تا هر بیماری که بر اثر اسیدپاشی به این بیمارستان منتقل می شود، تحت درمان های ویژه قرار بگیرد و این بیمارستان بداند که باید با بیمار چه کند؟

من حتی به آقای احمدی نژاد گفتم که بیمارستان رسالت و مطهری در حق من کوتاهی کردند و ایشان دقیق به حرف های من گوش می دادند، و به من گفتند که اگر در ایران عمل کنید من تمام هزینه های عمل شما را پرداخت می کنم که من گفتم نه. من دیگر نمی خواهم تبدیل به موش آزمایشگاهی بشوم. من گفتم که نمی خواهم بیشتر از این به من آسیب برسد. من می خواهم خارج از ایران درمانم را دنبال کنم. من به تیم پزشکی ایران احترام می گذارم ولی کوتاهی که در حق من شد یک عمر زندگی ام را تباه کرد.

شب ۱۹ ماه رمضان، آقایی که شیفت شب بیمارستان مطهری بود گفت که دارم به دکتر اصرار می کنم اما دکتر نیامد که مرا بشوید. آقای احمدی نژاد گفت که از این موضوع متاسف است و من گفتم که امثال مجید موحدی بمانند در زندان کار کنند و شما دسترنج آنها را بگیرید و صرف کسانی کنید که به این مرحله ای از آسیب می رسند .

گفتم امثال من و خانواده ام چه گناهی مرتکب شده اند که باید هفت سال بسوزند؟ ایشان گفتند که حرف های مرا قبول دارند. دستور دادند که بررسی شود که چه کاری می شود برای من انجام  داد و خبرش را به من بدهند.

حتی به من قول دادند که نماینده ای به سراسر دنیا بفرستند و تحقیق و بررسی کنند تا هر جا که چشم پزشک خوبی هست که بتواند برای من کاری انجام دهد، همان طور که قول دادند، یک سوم هزینه درمان چشم مرا بپردازند و امکان درمان مرا فراهم کنند.

ایشان به من قول دادند که این کار را می کنند، جستجو می کنند تا چشم پزشک حاذقی پیدا کنند. ولی خوب! به شرطی که اطرافیانش بگذارند.

با توضیحاتی که دادید آیا می توان گفت که شما وارد عرصه یک کارزار اجتماعی شده اید که بخواهید با این نوع خشونت و اشکال دیگر خشونت در جامعه مبارزه کنید. البته شما الان با همین تصمیم خودتان، سهمتان را در مبارزه با خشونت پرداخت کرده اید و تا همین جا هم این مبارزه را انجام داده اید. آیا بیشتر از این هم می خواهید در مورد قربانیان خشونت و بخصوص قربانیان اسیدپاشی کاری بکنید؟

ـ من مسیر زندگی خودم را انتخاب کرده ام. من از جنجال پرهیز می کنم.

درست است که مشکل من یک موضوع جنجالی است. ولی شما به خوبی می دانید که آمنه فقط یک فرد است.

قبل از مصاحبه با شما، به من گفتند که آمنه داری وارد موضوعات سیاسی و تبلیغات سیاسی می شوی، چرا وقتی آقای احمدی نژاد دعوتت کرد به آنجا رفتی؟ من گفتم که دعوت ایشان را به عنوان یک انسان بزرگوار پذیرفتم که می خواستند از من بابت گذشتم تشکر کنند. همان طور که وقتی آقای خاتمی در اینترنت برایم پیام تبریک فرستاد، من جواب تبریک ایشان را هم دادم.

من دوست ندارم کار سیاسی کنم. بلکه من یک انسانم و به انسان هایی که  برایم احترام قائلند، احترام می گذارم.

به عنوان سئوال آخر، خانم آمنه، اگر الان آقای احمدی نژاد و یا مشاورشان حرف های شما را بشنوند، چیزی دارید که به آنها بگویید؟

ـ بله، پیش از هر چیز من شماره حسابم را دادم خدمتتان و از شما می خواهم که حتما در اختیار شنوندگانتان قرار دهید.

من همینجا دوباره از آقای احمدی نژاد و آقای خاتمی تشکر می کنم، و به آقای احمدی نژاد می گویم به حرف اطرافیانتان زیاد اهمیت ندهید، و به همان حرفی که زدید عمل کنید. من منتظر عمل شما هستم. من هر دستی را که به سویم دراز شود حتما می گیرم.

و در پایان می خواستم این جمله را بگویم که: وقتی قدرتی در دست داری و می دانی که می توانی هر بلایی بخواهی بر سر فرد مقابلت بیاوری، در آن زمان، بخشیدن خیلی قشنگ است.

***
لینک صفحه فیس بوک آمنه بهرامی نوا، حاوی راه های تماس و شماره  حساب به درخواست ایشان:

http://www.facebook.com/ameneh.bahrami

 

ناصر تقوایی: قاضی پرونده مرضیه وفامهر برخلاف قول دادستان عمل کرد

 

بی بی سی: ناصر تقوایی، کارگردان ایرانی، گفت که با وجود وعده غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل و سخنگوی قوه قضائیه مبنی بر آزادی زنان سینماگر، مرضیه وفامهر، بازیگر و کارگردان و همسر او همچنان در بازداشت به سر می برد.

تقوایی گفت: “باید به امید بازرس ویژه حقوق بشر سازمان ملل ماند که جزو پرونده قطوری که دارد، مشکل ما را هم ببیند.”

روز، پنج شنبه، ۱۳ مرداد، ناصر تقوایی در گفت و گو با بی بی سی گفت: “بعد از سخنان آقای اژه ای انتظار داشتم همسرم آزاد شود. ولی همسرم آزاد نشد چون قاضی مخالفت کرد.”

غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل و سخنگوی قوه قضاییه روز ۳ مرداد درباره دستگیری پگاه آهنگرانی و مرضیه وفا مهر گفته بود که “این دو نفر بر اساس گزارش های رسمی مراجع امنیتی دستگیر شده اند و پرونده در تحقیقات مقدماتی است و امروز تحقیقات مقدماتی تکمیل شده و فعلا با تامین قرار آزاد می شوند.”

پگاه آهنگرانی و مهناز محمدی، مستندساز، روز ۵ مرداد از زندان آزاد شدند ولی مرضیه وفامهر همچنان در بازداشت به سر می برد.

ناصر تقوایی با اشاره به اینکه قاضی بر خلاف قول دادستان کل عمل کرد گفت: “من از آن زمان منتظر دو مطلب هستم: عکس العمل دادستان کل کشور در مقابل حکم چیست و دوم اینکه دادگاه کی تشکیل خواهد شد.”

مرضیه وفامهر اوایل تیرماه به اتهام بازی در فیلم دانشجویی “تهران من حراج” بازداشت شد و با حکم بازداشت موقت، به زندان قرچک ورامین رفت.

ناصر تقوایی در گفت و گو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از سازمان ملل درخواست کرد که “گزارشگر ویژه خود را زودتر به ایران بفرستد تا وضعیت زندانیان را از نزدیک ببیند و به نوعی از آنها دفاع کند.”

“اتهام مرضیه وفامهر “رعایت نکردن مسائل شرعی و شرکت در تولید یک فیلم مبتذل” است”

تقوایی گفت که هفته ای یک بار همسرش را در زندان ملاقات می کند.

به گفته تقوایی مرضیه وفامهر اتهام سیاسی ندارد و به همین دلیل در زندان قرچک ورامین و نه در اوین، در بازداشت به سر می برد.

خانواده خانم وفامهر تا حدود دو هفته پس از بازداشت او ترجیح دادند سکوت کنند، اما پس از آن اخبار مربوط به بازداشت او در رسانه ها منعکس شد.

 

جواد مجابی: ۶ هزار صفحه از آثارم در وزارت ارشاد بی‌مجوز مانده

 

بی بی سی: جواد مجابی، نویسنده و شاعر ایرانی که حدود ۶ هزار صفحه از کتاب هایش در انتظار دریافت مجوز از وزارت ارشاد است گفت دیگر رغبتی به بازگویی مشکلات ناشی از سانسور ندارد.

مجابی در گفت و گو با بی بی سی فارسی گفت که مجموعه ای از رمان ها، اشعار، نمایشنامه ها و مجموعه مقالاتش بین یک تا سه سال است که در وزارت ارشاد مانده است.

جواد مجابی فرایند طولانی ممیزی وزارت ارشاد را دارای دو ایراد بزرگ دانست: “یکی اینکه ارتباط نویسنده را با مخاطبانش قطع می کند. و دوم اینکه برای نویسنده مشکل مالی به وجود می آورد؛ چون اگر کتاب های آنها اجازه انتشار پیدا کند، نویسنده ها می توانند درآمدی پیدا کنند و به صورت نویسنده حرفه ای عمل کنند.”

مجابی در نامه ای طعنه آمیز که روز جمعه ۱۴ مرداد (۵ اوت) به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) فرستاد، از وزارت ارشاد بابت ممیزی کتاب هایش تشکر کرد و نوشت: “می ‌خواهم از مسئولان کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بابت چند سال معطلی برای جواز انتشار شش ‌هزار صفحه شعر، رمان، داستان و مقاله‌هایم تشکر کنم.”

او در بخش دیگر نامه اش نوشت: “مژده می دهم که همین میزان نوشته را به دست ایشان خواهم رساند. این نوشته‌ها شامل تاریخ طنز ایران، تاریخ نقاشی مدرن ایران، مجموعه مقالات و چند کتاب شعر جدید می‌شود.”

مجابی در توضیح وضعیت آثار معطل مانده اش گفت: “درباره بعضی کتاب ها اصلا جواب نداده اند. نمایشنامه هایم را غیرمجاز اعلام کرده اند. درباره زندگینامه من از مجموعه “فرهنگ شفاهی” گفته اند که ۳۰ صفحه اش را کم کنیم. این کار را هم کردیم ولی هنوز مجوز نداده اند. یک کتاب دیگرم حتی صحافی هم شد ولی جلوی توزیعش را گرفتند.”

مرخصی احمد زیدآبادی پس از بازگشت به زندان تمدید شد

رهاناـ مرخصی احمد زیدآبادی  که پس از ۲۶ ماه زندان به یک مرخصی چهل ساعته آمده بود، ساعاتی پیش تمدید شد.

به گزارش میزان خبر، تمدید مرخصی وی پس از بازگشت به زندان به وی ابلاغ شد.

 

احمد زیدآبادی و فرزندش

 

احمدزیدآبادی توسط دادگاه انقلاب به شش سال زندان، پنج سال تبعید و محرومیت مادام العمر از هرگونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی محکوم کرد، که دادگاه تجدید نظر حکم دادگاه بدوی را مورد تایید قرار داد.

احمد زیدآبادی، در سال ۱۳۹۰ توسط هیاتی متشکل از ۱۲ کار‌شناس بین المللی مستقل رسانه‌ای برنده جایزه آزادی مطبوعات جهانی سازمان یونسکو ۲۰۱۱ موسوم به «گیلرمو کانو» شد.

 

 

 

 

 

بازداشت موقت همسر، فرزندان و خواهر نسرین ستوده

رهانا ـ رضا خندان، همسر ستوده اعلام کرد که روز یکشنبه ۱۶ مرداد مسئولین زندان اوین نه تنها از ملاقات حضوری بچه‌ها جلوگیری کردند بلکه کل خانواده (همسر و فرزندان) را به همراه خواهر نسرین ستوده تا عصر بازداشت کردند.

 

فرزندان نسرین ستوده حدود یک سال است که از مادرشان دور هستند

 

به گزارش کلمه، خندان افزود: «بهانه‌ی بازداشت، درخواست بازرسی لوازم شخصی خانواده بود که ما با آن مخالف بودیم و خواستار ارئه‌ی حکم قضایی شدیم.»

نسرین ستوده، وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر، مادر نیمای چهارساله و مهراوه ی۱۱ ساله از شهریورماه ۸۹ در بازداشت بسر می برد.

 

 

 

 

حسین رونقی ملکی محروم از حقوق انسانی

 

رهانا ـ احمد رونقی ملکی پدر حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس در خصوص آخرین وضعیت فرزندش به «خانه حقوق بشر ایران» گفت: «شب گذشته حسین را در حالی که همچنان وضعیت جسمی بسیار بدی دارد برای انجام یک سری آزمایشات به بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران منتقل کردن و بعد از انجام آزمایش‌ها وی را بلافاصله به زندان اوین بازگرداند.»

احمد رونقی با گلایه از مسئولان قضایی و نهادهای امنیتی که جلوی مرخصی این وبلاگ‌نویس را گرفته‌اند، گفت: «حسین را دیشب باید در بیمارستان بستری می‌کردند. در آخرین ملاقاتی که با حسین داشتیم، هنوز از ناحیه کلیه و کیسه صفرای خود دچار مشکل بود و خون‌‌ریزی داشت. اما با وجودی که می‌دانند چقدر نیاز به رسیدگی پزشکی دارد، باز هم او را به زندان بازگرداند.»

 

مادر حسین رونقی

 

وی در ادامه در خصوص پیگیری‌های خود در خصوص مرخصی حسین رونقی به “خانه”ی ما گفت: «مسئولان قضایی پاسخی نمی‌دهند. ما به هر کجایی که بوده نامه نوشتیم و درخواست مرخصی استعلاجی برای حسین را مطرح کرده‌ایم، اما تاکنون مثل قبل هیچ جوابی به ما نداده‌اند. این یک کار انسانی است که فرزند من مورد درمان قرار گیرد، اما او را از همه‌ی حقوق قانونی و انسانی خود محروم کرده‌اند و این میان کسی به داد ما نمی‌رسد.»

عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت زندانیان سیاسی همواره مورد اعتراض خانواده‌های زندانیان سیاسی و گروه‌های مدافع حقوق بشر قرار گرفته است. طی هفته گذشته، سازمان عفو بین‌امللی با انتشار بیانیه‌ای خواستار رسیدگی پزشکی به وضعیت زندانیان سیاسی در ایران از جمله حسین رونقی ملکی شده بود.

حسین رونقی ملکی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در شهر ملکان در نزدیکی تبریز بازداشت و بلافاصله به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد. وی مدت ۱۰ ماه را در سلول‌های انفرادی این بند زندان اوین تحت فشارهای روحی و جسمی برای اخذ مصاحبه و اعترافات تلویزیونی قرار گرفت و سرانجام از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.

این حکم از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران عینا به تأیید رسیده و این وبلاگ‌نویس هم اکنون با وجود بیماری حاد و نیاز مبرم به درمان پزشکی در حال سپری کردن دوران محکومیت خود در زندان اوین است. 

 

 

بازارهای بورس لرزان

 

 

بی بی سی: در حالی که معاملات روز چهارشنبه با نگرانی همراه بود، همه نگاه‌ها به اخباری بود که از فرانسه می‌رسید.

دولت فرانسه این خبر را که ممکن است این کشور هم مانند آمریکا رتبه بالای اعتبار خود را از دست دهد تکذیب کرد. این کشور در حال حاضر رتبه AAA که بالاترین رتبه برای اعتبار کشورهاست را دارد.

از سوی دیگر بانک سوسیته ژنرال بعد از این که ارزش سهامش ۲۰ درصد کاهش یافت، ناگزیر شد تا اعلام کند که از نظر مالی تحت فشار نیست.

ارزش کاک، مهمترین شاخص بورس فرانسه پنج و نیم درصد کاهش یافت، در حالی که کاهش ارزش فوتسی، شاخص اصلی بورس لندن سه درصد بود و داو جونز شاخص اصلی بورس نیویورک هم سه و سه دهم درصد کاهش یافت.

شاخص فوتسی در پایان معاملات با ۱۵۸ واحد کاهش به ۵۰۰۷ رسید و این شاخص ۴۱ میلیارد پوند از ارزشش کاسته شد. در ۹ روز کاری گذشته که سهام در بازار بورس لندن معامله شده است، فوتسی ۱۵ درصد ارزش خود را از دست داده است.

شاخص اصلی بورس ایتالیا هم شش و هفت دهم درصد کاهش یافته است.

در پایان معاملات بورس فرانسه قیمت سهام بانک سوسیته ژنرال با ۱۴ و هفت دهم درصد کاهش معامله شد.

قیمت سهام بانک ها در بریتانیا هم به شدت کاهش یافته است. ارزش سهام بانک بارکلیز هشت و هفت دهم درصد، رویال بنک آو اسکاتلند، هفت و سه دهم درصد و اچ اس بی سی، پنج و سه دهم درصد کاهش یافته است.

دیوید بیویک، از شرکت مشاوره بی جی سی می‌گوید: ” مشکل بدهی کشور‌ها بیشترین تاثیر را بر بانک‌ها گذاشته است و هیچکدام از بانک‌ها نمی‌توانند از تبعات این مسئله فرار کنند و حتما با کاهش ارزش روبرو خواهند بود.”

اعتبار فرانسه

اصرار دولت فرانسه برای حفظ اعتبار AAA توسط سه موسسه اصلی سنجش اعتبار مودیز، استاندارد اند پور و فیچ تایید شده است.

پیشتر، نیکولا سارکوزی، رییس جمهوری فرانسه بعد از یک جلسه اضطراری کابینه گفت که این کشور “صرف نظر از هر اتفاقی که در اقتصاد جهان رخ دهد”، به اهداف خود برای کاهش کسری بودجه دست خواهد یافت.

دولت فرانسه دوباره روز ۲۴ اوت اقدامات خود را برای کاهش کسری بودجه بررسی خواهد کرد.

نگرانی درباره بانک سوسیته ژنرال و دیگر بانک‌های فرانسوی هم به این خاطر است که این موسسات مالی به شدت با بحران بدهی کشورها، مخصوصا یونان درگیر هستند.

قیمت سهام بانک‌های دیگر فرانسه هم کاهش یافته است.

در عین حال روی آوردن سرمایه گذاران به خرید طلا باعث شد تا قیمت طلا به ۱۷۷۹ دلار و چهارده سنت برسد که رکوردی تازه برای این کالا است.

علاقه سرمایه گذاران به خرید فرانک سوئیس هم به افزایش ارزش این پول منجر شد تا حدی که مقامات سوئیس اعلام کردند برای کاهش ارزش این پول اقدام خواهند کرد.

افزایش ارزش این پول باعث شده صادرکنندگان سوئیسی با مشکل روبرو شوند.

 

وبلاگ‌نویس سرشناس چینی آزاد شد

 

بی بی سی: دوستان ران یونفی، وبلاگ نویس مشهور چینی می گویند که او پس از نزدیک به شش ماه بازداشت، آزاد شده است.

این وبلاگ نویس در اواسط زمستان گذشته به اتهام تحریک مردم برای برگزاری تظاهراتی شبیه اعتراضات کشورهای عربی بازداشت شده بود.

آی وی وی، هنرمند و فعال سیاسی این کشور یک روز پیش از آزادی او، در صفحه توییتر خود از پرونده این وبلاگ نویس نوشته بود.

آی وی وی هم به تازگی از زندان آزاد شده و انتقادهایش را از مقامات کمونیستی چین در توئیتر دوباره از سر گرفته است.

 

جایزه یک عمر دستاورد سینمایی برای هریسون فورد

 

بی بی سی: شصت و چهارمین جشنواره فیلم لوکارنو که هفته گذشته با نمایش فیلم “سوپر هشت” به کارگردانی جی جی آبرامز و تهیه کنندگی استیون اسپیلبرگ آغاز شده، از هریسون فورد و ایزابل هوپر دو بازیگر سرشناس سینمای هالیوود و اروپا تقدیر کرد.

این جشنواره تا ۱۳ اوت در شهر ساحلی لوکارنوی سوئیس ادامه خواهد داشت.

همزمان با نمایش فیلم “گاوچران ها و بیگانه ها” ساخته جان فاورو با بازی هریسون فورد و دانیل کریگ (برای نخستین بار در اروپا) بر روی پرده عظیم سینمای پنج هزار نفری روباز پیاتزاگرانده لوکارنو، جایزه ویژه یک عمر دستاورد سینمایی نیز به هریسون فورد اهدا شد.

آمریکن گرافیتی، مکالمه، اینک آخرالزمان، مجموعه فیلم های جنگ ستارگان، مجموعه فیلم های ایندیاناجونز، شاهد، خطر حی و حاضر و فراری از جمله مشهورترین فیلم هایی است که هریسون فورد در آنها بازی کرده است.

روز یکشنبه، کمپانی شامپاین سازی فرانسوی موئت و شاندون، جایزه ویژه خود را به ایزابل هوپر بازیگر سرشناس سینمای فرانسه تقدیم کرد.

هوپر تا کنون با فیلم هایش ۱۴ بار در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن شرکت داشته و دوبار، یک بار به خاطر فیلم “ویولت نوزیه” ساخته کلود شابرول (۱۹۷۸) و بار دیگر به خاطر “معلم پیانو” ساخته میشل هاناکه (۲۰۰۱)، جایزه بهترین بازیگر زن این جشنواره را دریافت کرد. هوپر همچنین در سال ۱۹۹۵ برای بازی در فیلم “تشریفات” ساخته کلودشابرول، برنده جایزه فرانسوی سزار بهترین بازیگر زن شد.

علاوه بر هریسون فورد و الیزابت هوپر، ژرار دپاردیو، لسلی کارون (بازیگر فیلم های ویسنت مینه لی)، دنیل کریگ، ابل فررا، ماگالی نوئل (بازیگر فیلم آمارکورد فدریکو فلینی) دنیل برول، برونو گانز، هیتوشی ماتسوموتو و کلودیو کاردیناله از مهمانان ویژه جشنواره لوکارنوی امسال اند.

جشنواره فیلم لوکارنو همچنین از وینست مینه لی کارگردان هالیوود، برونو گانز بازیگر برجسته آلمانی، هیتوشی ماتسوماتو کارگردان ژاپنی و ژان ماری اشتراب سینماگر آوانگارد فرانسوی تقدیر خواهد کرد.