متن سخنرانی ژاله دفتریان در تورنتو
جمعه ۲۹ جولای ۲۰۱۱ تورنتو میزبان خانم ژاله دفتریان از انجمن پارسی گویان فرانسه بود. این برنامه که از ساعت ۷و سی دقیقه تا حدود ۱۰ شب ادامه داشت، به مجری گری خانم لیلی نبوی (برنامه ساز رادیویی شهرمان) بود. نبوی ضمن خوش آمدگویی به خانم دفتریان نیز به این مسئله اشاره داشت که ترتیب چنین برنامه هایی و پرداختن به چنین موضوع هایی به معنی برتری جویی زبانی و فرهنگی نیست که تنها درست سخن گفتن و درست نوشتن را در نظر دارد. او اضافه کرد که زبان پارسی زبان مشترک بین زبان ها و گویش ها و لهجه های رایج در ایران است. به عنوان مثال فارس ها به فارسی سخن می گویند، گیلانی ها گیلکی، بخشی از خوزستانی ها عربی و….. که زبان پارسی بین تمام این ها مشترک است و با این زبان به گفت وگو و تبادل نظر با یک دیگر می پردازند.
پیش از آغاز سخنرانی دفتریان، بهرام بهرامی ( نویسنده و شاعر) متن کوتاهی را با تأکید بر توان واژه سازی زبان فارسی(پارسی) چنین خواند:
دانشمندی ملخی را روی میز آزمایشگاه گذاشت و گفت «بپر!» ملخ از روی میز آزمایشگاه پرید و رفت. دانشمند ملخ دیگری را شکار کرد و با قیچی کوچکی پاهای او را برید و او را گذاشت روی میز و گفت بپر! ملخ بینوا این بار نپرید. دانشمند در نسک روزانه اش نوشت: «هنگامی که پای ملخی را ببرند ملخ شنوایی اش را از دست می دهد.»
داستان ناتوانی زبان پارسی هم سخنی از این دست است و همانند برداشت و بازیفت آن دانشمند.
در سنجش میان عربی و پارسی می توان دریافت که عربی از آنجا که دارای کالب (قالب) و چارچوب های مرزین (محدود) است توان واژه سازی اش کمتر از دو میلیون واژه است. در برابر آن توان واژه سازی زبان پارسی با کاربرد پیشوندها و پسوندها بی کران است. توان واژه سازی زبان پارسی را با بریدن پاهای آن به دست نادانشمندان پارسی ستیز از دست ندهیم.
در این برنامه شاهین فیاض موسیقی نواخت، که مورد استقبال قرار گرفت و با چای و شیرینی از شرکت کنندگان پذیرایی شد. گفتنی ست که بخش پرسش و پاسخ زنده و پر هواخواه بود و تا آخرین لحظه از سوی شرکت کنندگان پی گرفته شد.
متن کامل سخنرانی خانم دفتریان را در زیر می خوانیم:
با درود فراوان به همه ی شنوندگان گرامی، سخن خود را با سپاسگزاری از بانا(آقا) “هومن دادنام” و همکارانشان در رادیو “اَشا” آغاز می کنم. این رادیو و برنامه های ارزنده و آموزنده ی آن را این مهربان یاران، با پشتکاری آفرین برانگیز و از خودگذشتگی های بسیار، چندین سال است که برپا می کنند و اگر امروز در اینجا، من سرفرازی سخن گفتن با شما را دارم، در پی آشنایی با بانا “دادنام” می باشد و جا دارد که یادآور شوم، این رادیو با دهش شما ایران دوستان است که می تواند سرپا بماند. امیدوارم همه ی ما دست در دست ایشان بگذاریم و کاری کنیم که این رادیو بسته نشود و بتواند کار آگاه کردن و شناسانیدن فرهنگ والایمان را، به هم میهانان، دنبال کند.
من براستی از ته دل از همه ی برگزارکنندگان این برنامه، بویژه از بانو “لیلی نبوی” که در گرفتن این تالار، تلاش بسیار کرده اند، سپاسگزاری می کنم و تنها می توانم بگویم: دست همه ی شما درد نکند!
در آغاز، کوتاهواره ای از “انجمن پارسی گویان پاریس و دوستداران فرهنگ ایران”، که من به نمایندگی آن در اینجا هستم، بگویم که به شما مهربان شنوندگان آگاهی هایی چند از چگونگی کار آن داده باشم. “انجمن پارسی گویان پاریس و دوستداران فرهنگ ایران”، از سپتامبر ۱۹۹۱، با هم اندیشی و همکاری ایران دوستانی چند، کار خود را آغاز کرده است که تنها با همکاری و همیاری هموندان خود سرپا می باشد و هیچ وابستگی به هیچ سازمان و گروهی ندارد.
همچنان که از نام انجمن ما برمی آید، بیشترین فشار و کار این انجمن روی “زبان پارسی” و گسترش اندیشه ی پارسی گویی است. جا دارد که بگویم، به هیچ روی، ما سرجنگ و ستیز با هیچ زبان و فرهنگی نداریم. سخن ما اینست که:
بهمان گونه که اگر به زبان دیگری سخن می گوییم در میان گفتارمان واژه های پارسی را بکار نمی بریم، بهمان گونه هم هنگامی که به پارسی سخن می گوییم و یا به آن می نویسیم، جا به جا و نابجا، از بکار بردن واژه های بیگانه ی فرانسوی، انگلیسی، ترکی، مغولی، عربی و….خودداری کرده و تلاش کنیم تا جایی که می توانیم از واژه های زیبای پارسی که بسیار هم داریم، سود ببریم. ما با ارج نهادن به همه ی زبان ها و فرهنگ ها، می خواهیم زبان پارسی خود را بیش از پیش جا بیاندازیم و این به دور از هر اندیشه ی بیگانه ستیزی می باشد.
چرای این کار ما هم بسیار روشن است. زیرا اگر امروز من و شمای ایرانی، با سربلندی به ایرانی بودن خود می بالیم، تنها و تنها از برای اینست که توانسته ایم زبان خود را زنده نگهداریم. از اینرو می توانیم بگوییم که زبان پارسی در درازای سده ها بگونه ی یک “ابزارکارا” در نگهداری شناسه ی ما بکار رفته و بهتر از آن، می توان گفت، مانند سربازی باورمند از فرهنگ و تاریخ ایران زمین، نگهبانی کرده است و ما وامدار (مدیون) این زبان هستیم.
ما اگر نگاهی به سرزمین های “عرب زبان” بیاندازیم، بخوبی می بینیم که پس از چیرگی عرب ها بر آنان، چگونه زبان و در پی آن، شناسه ی خود را از دست داده اند. یک نمونه ی آن، کشور “الجزیره” است که بخش بزرگی از مردم آن که به آنان”کبیل” یا “بربر” گفته می شود، از این که زبان و در پی آن فرهنگ خود را از دست داده اند، در رنج می باشند.
یک بار روزنامه نگاری از “حسنین هیکل” نویسنده و روزنامه نگار پرآوازه ی “مسری” (مصری) پرسیده:
“چه شد که “مسر” با آن فرهنگ بزرگی که داشت در فرهنگ عرب آب شد، ولی ایران چنین نشد؟ پاسخ “حسنین هیکل” این بوده است:
“ایرانیان “فردوسی” داشتند که زبان پارسی را زنده کرد و ما “فردوسی” نداشتیم.”
می دانم کسانی هستند که می گویند: واژه ها از زبانی به زبان دیگر می روند و گاهی در زبان میزبان جا خوش کرده و می مانند.
پاسخ من اینست که درستی با شماست. این را ما هم بخوبی می دانیم. برای نمونه واژه ی “ویک اند” و یا واژه ی” پارکینگ” که هر دو واژه های انگلیسی هستند، به زبان فرانسه آمده و جا افتاده اند. زبان پارسی هم از این روند برکنار نیست. ولی سخن بر اینست که این جا به جایی، یک در سدی (درصد) دارد. اگر ۵، ۱۰، ۱۵، و تا ۲۰ در سد واژه های یک زبان، واژه های بیگانه باشند، پذیرفتنی است. ولی هنگامی که چیزی میان ۷۰ تا ۷۵ درسد واژه های یک زبان، واژه های بیگانه باشد، دیگر آن زبان، “یک زبانی” خود را از دست می دهد. روان شاد “احمد کسروی” این شمار را، در نسک (کتاب) “زبان پاک” تا ۸۰ درسد برآورد کرده است.
بزرگان را باور بر این است که زبان یکی از پایه های استوار شناسه ی مردم هر سرزمینی می باشد.
“منتسکیو” می گوید:
“اگر سرزمینی از دشمن شکست بخورد، ولی مردمش زبان خود را نگه دارند، مانند زندانی می باشند که کلید زندان را در جیب خود دارد.”
بهمان گونه که در بالا گفته شد، زبان پارسی، پیوسته همانند جنگ افزاری در نگهداری فرهنگ و شناسه ی ایرانی، بکار رفته و همانند شمشیری برا، در دست بزرگان ادب و زبان پارسی بوده که به پدافندی (دفاع) از همه ی سرفرازی های ما بپا خاسته اند. این جنگ افزار فرهنگی ما هم، مانند هر ابزار دیگری، نیازمند پرداخت شدن و زنگ زدایی، می باشد. از این رو بر ماست که تلاش کنیم تا واژه های بیگانه، که از هر سو به درون آن سرازیر شده اند را کم کم به کناری گذارده و بجایشان واژه های زیبای پارسی را بکار ببریم و بدین گونه به زنگ زدایی آن بپردازیم.
نکته ی دیگر این که اگر بپذیریم که زمانه دگرگون می شود، در این روزگاری که ما بسر می بریم، در اندیشه ی ایرانیان، چه ایرانیان درون مرز، و چه ایرانیان برون مرز، دگرگونی های ژرفی پدید آمده. جوانان ما تشنه ی دانستن، آموختن، و یافتن ریشه و بنیاد فرهنگی خود می باشند. اینان در پی یافتن خویشتن خویش هستند و این بر ما بزرگترهاست که پاسخگوی این خواست جوانانمان باشیم و هر آنچه که ما را به ریشه و بنیاد فرهنگی مان نزدیک تر می کند، از زیر خروارهای سده ها بیرون آورده، پالوده شان کرده و به آنان واگذارشان کنیم.
از جوانی ایرانی که در هلند بسر می برد پرسیدم: چرا به پارسی گویی روی آورده ای؟ پاسخی که به من داد این گونه است:
“ما ایرانیان ریشه و پیشینه ی تاریخی کهنی داریم که گفتار و نوشتار ما نشانگر درونمایه ی تاریخی و فرهنگی و با ارزش بودن کیش و آیین انسان دوستی ماست. برای نمونه هنگامی که شما به یک درخت تنومند و بزرگ نگاه می کنید، از خود می پرسید چه چیزی مایه ی استواری و بالا بلندی این درخت زیبا شده است. پاسخی که پیدا می کنید به شما می گوید چیزی نمی تواند این درخت زیبا را بدین گونه سربلند و سرپا نگه دارد، جز ریشه هایش که در زمین گسترده شده اند. اگر ریشه های این درخت که در ژرفای زمین فرو رفته اند، نمی بود، این درخت با یک باد که می وزید می شکست و می افتاد.
آن جوان افزود، برای من “زبان پارسی” همان ریشه های درخت تنومند شناسه ی ما ایرانیان می باشد.”
سخن دیگر این که اگر میهن دوستان و ایرانیان آگاه، امروز دست بکار پالودن زبان پارسی نشوند، نه تنها واژه های پارسی کم و کمتر بکار خواهند رفت که واژه های تازی هر روز بیشتر از پیش در زبانمان رخنه خواهند کرد.
تا پیش از برپایی “رژیم جمهوری اسلامی” و آمدن “خمینی” بر سر کار، کمتر کسی واژه هایی مانند “طاغوت”، “مستضعف”، “مستکبر”، “استصوابی”…. و مانند این ها را می شناخت. ولی می بینیم که امروزه چنین واژه هایی بخوبی جا افتاده و واژه هایی همانند آنها نیز روز به روز بیشتر و بیشتر بکار می روند.
هفته ی پیش از آمدن من به “کانادا” جوانی از هموندان “انجمن پارس گویان پاریس” برای به روز کردن گذرنامه اش به سفارت “جمهوری اسلامی در پاریس” رفته بود. در آنجا این کارت پستال را دیده که برای من آورد. در پشت این کارت زیر نام “ایران” نوشته: “ارض الجمال”
و بجای “از” یا “From” نوشته “الی”.
از شما خواهش می کنم نگاهی کوتاه و تند به روزنامه ها، هفته نامه ها، ماهنامه های فارسی زبان بیاندازید. نوشتاری را برگزینید و واژه های بیگانه ای که در آن است را بشمارید، خواهید دید که ما نابجا دل خود را خوش کرده ایم که زبانی داریم به نام “زبان پارسی”. در این جا من دو نمونه را بشما نشان می دهم که از یک هفته نامه ای بسیار ارزنده ی برون مرزی بیرون کشیده ام و زیر واژه های بیگانه ی آنها خط کشیده ام. شما این ها را می بینید و خود گواه گفتار من هستید. و این مشتی است نمونه ی خروار. یادآور می شوم که برابر پارسی همه ی این واژه های بیگانه را در زبان خود داریم.
“خشونت پرهیزی”
ـ تردیدی نیست که اعتصاب غذا در اکثر موارد حربه اعتراضی و دفاعی ستم دیدگان و قربانیان ستمگری و شیوه ای مبارزاتی علیه ستمگران و به زیر کشیدن اتوریته آن هاست. اعتصاب غذا سلاح اعتراض، به توهین و تحقیر، و محدود و نابود سازی سیاسی و عقیدتی و شخصیتی، و نادیده گرفتن خواست های انسانی اعتصاب کننده است، و سلاحی در دفاع از آرمان و اندیشه سیاسی و عقیدتی و کرامت انسانی است. اما تردیدی نیز نیست که این سلاح آسیب رسان و مرگ آفرین است. چنین تناقضی را خشونت پرهیزان و خشونت ستیزانی که حمایت کنندگان اعتصاب غذای نا محدوداند چگونه توضیح می دهند و تبیین و تفسیر می کنند.
ـ با نگاهی به بعضی داستان های کوتاه او از جمله “آب دریاها” نشان می دهد که نویسنده با امتزاج تکنیک و تخیل و واقعیت، ضمن کشف زبان خاص اثر، به طور غریزی می نویسد.
پس می بینید که جا دارد، بخود آییم و با تلاشی پیگیر در پی جان بدر بردن “زبان پارسی” برآییم و جان “نیمه جان” این “زبان” “زبان بسته” را از نابودی بدر ببریم.
و اگر چنین کنیم می توانیم بگوییم راه بزرگانمان مانند “استاد سخن فردوسی توسی”، “ابوسعید ابوالخیر”ها، “سهروردی” ها، “کسروی” ها…. و دیگرانی را که از پیشگامان و رهبران و رهروان این اندیشه بوده اند را دنبال می کنیم.
در اینجا روی سخن من با نویسندگان، روزنامه نگاران، گویندگان رادیو تلویزیونها و آموزگاران ارجمندمان می باشد. شما نازنین ها که آگاهی دادن به مردم و آموزش جوانان بر دوش های شما استوار است می توانید در این راه کارآیی چشم گیری داشته و با بکار بردن واژه های پارسی آنها را بیشتر از پیش بگوش مردم برسانید و آموزش دهید تا کم کم جا بیفتند و مردم به آنها خو بگیرند و زبان پارسی را زنده تر از امروزش کنیم.
انجمن پارسی گویان پاریس سرفراز است که گام کوتاهی در این راه و برای پاسخ گویی به این نیاز و خواست پارسی زبانان برداشته و دست به چاپ و پخش واژه نامه ای توجیبی زده است که می تواند تا اندازه ای، بدرستی می گویم تا اندازه ای، نیاز روزانه ی دلبستگان زبان پارسی را برآورده سازد.
این واژه نامه با همکاری و پشتکار هموندان انجمن پارسی گویان پاریس و دهش ایران دوستانی چند بچاپ رسیده که هم اکنون در دسترس شما می باشد و می توانید آن را خریداری کنید.
در این جا با خشنودی بسیار به آگاهی شما می رسانم که بانو “لیلی نبوی”، بانا “هومن دادنام”، بانا “کریم زیانی” و بانا “بهرام بهرامی” این سرفرازی را به انجمن پارسی گویان پاریس داده اند که همکاری های خود را با ما آغاز کنند و “انجمن پارسی گویان تورنتو” را برپا نمایند که امیدوارم با هم اندیشی و همپایی های گسترده بتوانیم روز به روز و هر چه بیشتر، اندیشه ی پارسی گویی را گسترش دهیم.
ناهیدشید(جمعه) ۷ امرداد ۲۵۷۰ ایرانی
برابر با ۲۹ ژوییه ۲۰۱۱ ترسایی (میلادی)