قبل از پرداختن به موضوع اصلی اجازه می خواهم این جمله ی آقای پال کلی (Paul Klee) نقاش شهیر سوئیسی ـ آلمانی را که در یکی از گالری های نقاشی لندن نوشته شده بود، به نظرتان برسانم.
Art does not reproduce the visible; rather, it makes visible.
لطفاً یک بار دیگر جمله بالا را بخوانید. آن گونه که من می فهمم، آقای Klee می گوید هنر، کپی کردن دیده شدنی ها نیست، هنر نه تنها خلاقیت و آفرینش است، که باید بتواند این نیروی خلاقیت و نوآوری را انتقال دهد، آن گونه که بر حواس و ادراک بیننده تأثیر بگذارد، تا پنهان را ببیند.
بیائید تکلیف تفاوت دو کلمه ی نقاشی مدرن (Modern) و نقاشی معاصر (Contemporary) را روشن کنیم. نقاشی مدرن به نقاشی هایی اتلاق می شود که از زمان برگزاری “نمایشگاه نقاشی های رفوزه” Salon des Refuses در سال ۱۸۶۳ میلادی تا سال های ۱۹۶۰ یا ۱۹۷۰ کشیده شده اند. نقاشی معاصر تابلوهائی هستند که از سال های ۱۹۶۰ تا به حال کشیده شده اند، یعنی در زمان حیات ما.
اما داستان نمایشگاه نقاشی های رفوزه که موجب دگرگونی و تحولی بنیادین در هنر نقاشی شد، چیست. برگزاری این نمایشگاه آنچنان تأثیری بر افکار عمومی جهانی گذاشت که اساس زیباشناسی را تغییر داد.
پیش از قرن نوزدهم و در طول قرون، نقاشی بیشتر به سفارش و فرمان پادشاهان، امپراتوران، حاکم ولایت، اسقف کلیسا و یا تاجری متمول کشیده می شد.
حاکم فلورانس، دوک مدیچی، سفارش کشیدن یک تابلو از معشوقه اش را می داد که شبیه به ونوس باشد و یا تاجری موفق هر روز با خانواده در مقابل نقاش می ایستادند تا چهره های آنها نقاشی شود. درخواست هم می کردند که بینی دخترشان کوچکتر شود.
در این دوران معمولاً چهره های واقعی، داستان های اساطیری، پیکرنگاری مذهبی از یک فضای سه بعدی کامل به تصویر درمی آمدند. این تابلوها باید به دقت نقاشی می شدند و تا حد ممکن واقعی نشان دهند. رنگ های این گونه تابلوها معمولاً ملایم، محافظه کارانه و جای رنگ قلم مو باید یکدست و صاف می بود. در این گونه نقاشی های فرمایشی، خلاقیت، شخصیت، احساسات و تکنیک خاص نقاش پنهان می ماند و مطلقاً جائی برای ابراز وجود نداشت.
پس از انقلاب فرانسه پاریس تبدیل به شهری با طراوت، تپنده و پر از جنب و جوش شده بود. محله ی مون مارت با آسیاب های بادی، کاباره ها و کافه های پاریس محلی برای اجتماع هنرمندان، فضائی باز برای بحث های خلاق، چالش های فلسفی، برخورد عقاید و بالاخره محیطی مناسب برای دگراندیشان هنر را فراهم آورده بود. به همین دلیل پاریس، هنرمندان، نقاشان، نویسندگان، شاعران را همچون آهن ربا از سراسر اروپا به سوی خود می کشید.
آکادمی هنرهای زیبای پاریس “بوزار” هنر نقاشی را تحت کنترل خود داشت و حفظ سنت های کلاسیک را وظیفه خود می دانست. آکادمی “بوزار” همه ساله نمایشگاهی از آثار نقاشان برگزار می کرد. تابلوهائی که بنا بود در این نمایشگاه در معرض دید قرار گیرند به دقت داوری می شدند و چنانچه ذره ای با متر و معیار داوران و نقاشی سنتی منطبق نبود آن تابلوی نقاشی رد یا رفوزه می شد.
نقاشانی که تابلوهایشان برای نمایش انتخاب می شد کسانی بودند که جایزه می گرفتند، افتخار کسب می کردند و برای کشیدن تابلوهای جدید سفارش دریافت می کردند.
عده ای نقاش جوان در پاریس تصمیم گرفتند به جای تابلوهای سنتی و خلق صحنه های تاریخی بر روی بوم نقاشی، زندگی روزانه مردم و آنچه را که در اطرافشان در جریان است به تصویر بکشند و سوژه های معمولی و متداول را برای نقاشی کردن انتخاب کنند. سه پایه نقاشی را از آتلیه بیرون بردند و شروع کردند از طبیعت نقاشی کردن. اعتقاد داشتند که اجسام هنگامی دیده می شوند که نور به آنها بتابد و نور را از خود منعکس کنند. بنابراین به انعکاس نور از اجسام توجه کردند. می دانیم که شدت و رنگ نوری که به اجسام می تابد ثابت نیست و به چندین علت لحظه به لحظه تغییر می کند. برای به دام انداختن نور در یک لحظه خاص در هوای آزاد نقاشی می کردند. به جای پرداختن به جزئیات و ریزه کاری ها آنچه که دیده می شد را نقاشی می کردند. از قلم مو به صورت ضربه های کوتاه بر روی بوم بیشتر استفاده می کردند. برای نشان دادن حرکت و نوسان نور برخلاف نقاشی سنتی که رنگها در کنار یکدیگر محو می شدند، رنگ ها را در کنار یکدیگر قرار می دادند.
این نقاشان تابلوهایشان را برای شرکت در نمایشگاه سالانه بوزار Beaux–Arts ارائه می کردند و هیئت داوران هر سال این نقاشی ها را رد می کردند.
گروهی از این نقاشان جوان مونه (Claude monet)، رنوار (Pierre-Auguste Renoir)، پیزارو (Camille Pissarro)، سزان (Paul Cézanne) و چند نفر دیگر در کافه Guerbois پاریس دور هم جمع می شدند و به بحث درباره ی نقاشی می پرداختند. معمولاً این صحبت ها توسط مانه (Édouard Manet) که مورد احترام گروه بود، رهبری و هدایت می شد. در سال ۱۸۶۳ تابلوی ناهار بر روی چمنزار مانه توسط هیئت داوران بوزار به این علت که یک خانم عریان همراه با دو مرد لباس پوشیده پاریسی در حین پیک نیک را نشان می دهد، مردود و رفوزه شد. نمایش پیکرهای عریان در نقاشی های سنتی، کلاسیک و تاریخی امری پذیرفته شده از طرف داوران بود، اما تابلوی ناهار روی چمنزار مانه، جریان زندگی معمولی و روزانه ی پاریسی ها را نشان می داد، بنابراین مورد قبول قرار نگرفت. رد تابلوی مانه همراه با سه هزار تابلوی دیگر، هنرمندان پاریسی را برآشفت تا آنجا که امپراتور ناپلئون سوم طی فرمانی اجازه داد نمایشگاهی تحت عنوان نمایشگاه رفوزه ها (Salon des Refuses) برگزار شود تا مردم خودشان در مورد این نقاشی ها قضاوت کنند. هر چند که در ابتدا بازدیدکنندگان به قصد تمسخر از این نمایشگاه دیدن کردند ولی همان طور که قبلاً گفته شد، پس از مدتی چنان توفانی به پا کرد که اساس زیباشناسی را از بیخ و بن تغییر داد. برگزاری این نمایشگاه شروع یک انقلاب در هنر نقاشی بود.
نقاشی مدرن میراث و مدیون نقاشانی مانند ونگوک (Van Gogh) ، سزان (Cézanne)، گوگن (Gauguin)، ماتیس (Matisse)، براک (Braque)، دارین (Derouin)، دالی (Dali) و بزرگترین هنرمند تمام اعصار پیکاسو(Picasso) و دیگران است.
این نقاشان پایه گذاران سبک های امپرسیونیسم، فاویسم، اکسپرسیونیسم، کوبیسم، سوررئالیسم و آبستره هستند. در مورد این بزرگان و سبک های یاد شده بیشتر خواهیم گفت. قبلاً گفته بودیم که حداقل۵۰ تابلوی نقاشی معروف را باید بشناسیم، تابلوی ناهار بر روی چمنزار ادوار مانه یکی دیگر از این ۵۰ تابلوی معروف است.