تداوم دوّار
“گشت و گشت و گشت
با گفتن در زاویه های پنهان
گشت
گشتن شد گفتن
گفتن گشتن شد
هی گفت هی گشت
تا وقتی که
با رفتن از زاویه ای پنهان روزی گفت:
گشتن”!*
از تم های اصلی کارهای اخیر خسرو برهمندی میتوان از چرخه ی مرگ و زندگی، و تکرارِ گشتن (چرخیدن) و گشتن (شدن) نام برد. گویی مرگ و زندگی ادامه ی یکدیگرند و هر شدنی پس از گردشی می آید. باید چرخید و چرخید تا سرگیجه ی گردش، تنِ انسان و حیوان و گیاه را در هم آمیزد.
اشاره به مرگ در اکثر کارهای آخرین نمایشگاه برهمندی (افق پاشان) دیده می شود. مثلاً در “شکارچی آب” و “خاک شفاف” جسدی افقی در فضایی تابوت شکل دیده می شود. از طرف دیگر، زندگی و رشد در جای جای آثار برهمندی جریان دارد. خطوط موازی ظریفی که بر تن انسان و حیوان و گیاه یا روی زمین روییده اند، و دایره هایی که دانه و تخم را به ذهن میآورند، در جاها و جهات مختلف رسته اند و حرکت می کنند. در آثار برهمندی، رویش چند سویه است (افقی و عمودی) و در هر کجا میتواند نطفه بندد. در “دست بخشا” تخمی در تن گوزنی است که با حیرت به گیاهی که بر دستش روییده است می نگرد. در “تن بیدار” گیاه و سرِ انسان بر تنِ حیوان خانه کردهاند و در “پوست آتش” گیاه و ماهی و سرِ انسان بر تنِ انسان نشسته اند.
برهمندی، در هم تنیدگی تن و زمین و مرگ و زندگی را نقش می زند. در آثار او خاک، تن میشود و تن، خاک. تنِ زمین، تنِ جاندار را در خود میکشد و تنی دیگر می رویاند. در “خاک شفاف” تنِ مادرانه ی زمین در حالی که مرگ را در دل خود دارد، زاینده است. در “آواز خاک” انسان و حیوان از دلِ خاکِ پذیرای مرگ برمی خیزند و در حالت حیرت با هم از طریق کلام ارتباط برقرار می کنند.
در آثار برهمندی، مخاطب به نگاهی فرای نگاه دو قطبی دعوت می شود. مثلث هایی که در بیشتر آثار او دیده میشوند گشایشی به دریچه ی سوم هستند، چیزی فرای سیاه و سفید. هر کنجی از مثلث، چشم را به حرکت در جهتی می کشاند. عنوان نمایشگاه (افق پاشان) نیز ما را به گسترش افق دید و جستجویی فرای مرزِ دیدن (افق) فرا می خواند. وقتی که افق پاشیده و محو می شود، نگاه ادامه می یابد.
برهمندی، نقاشِ عشقبازیِ انسان و حیوان و گیاه بر تنِ زمین زایا و راویِ تداوم دوّار هستی ست.
* شعر از یدالله رویایی: دفتر لبریخته ها