نامه خوانندگان
خوانندگان محترمی که از پرسش های قبلی اینجانب از مراکز اسلامی و روحانیون فعال درکانادا از طریق نشریه شهروند اطلاع دارند برخلاف معمول این پرسش جدید را من مطرح نکرده ام، بلکه یکی از خوانندگان محترم شهروند به نام آقای آرش خارابی مطرح کرده است. با عرض پوزش از خوانندگان باید اشاره کنم که برای درک این نوشته می بایست چند نوشته قبلی اینجانب و آقای آرش خارابی را مطالعه فرموده باشید تا این نوشته را بهتر متوجه شوید. متاسفانه رد و بدل کردن پرسش و پاسخ از طریق یک نشریه هفتگی برای خوانندگانی که دسترسی به نوشته های قبلی ندارند درک مطلب را بسیار دشوار و یا بی معنا می کند و به همین واسطه از خوانندگانی که برای اولین بار این مطلب را می خوانند و مشکلاتی در آن می بینند و آن را به خوبی متوجه نمی شوند بسیار پوزش می طلبم.
یکی از خوانندگان محترم شهروند در ارتباط با نوشته های قبلی من به عنوان (آنچه روحانیون می دانند و نمی خواهند شما بدانید) ده پرسش در شهروند شماره ۱۳۴۹ مطرح کرده بودند. پرسش پنجم ایشان چنین است. جایگاه روحانیون و اساتید در قرآن کجاست؟ لطفاً دقیقاً سوره و آیه آنرا درج نمائید. مایلم پاسخ هایم را با پاسخ به این پرسش ایشان شروع کنم و یادآوری می کنم که همانطور که ایشان واقف هستند، اینجانب حدود یکسال و چندی است که خواندن ترجمه های قرآن را دوباره (بعد از گذشت بیش از ده سال) از سر گرفته ام و این بار سعی کرده ام که از دید یک فرد که هیچ پیش شناختی از اسلام و مسایل پیرامونی و جانبی آن ندارد، مثل یک سرخپوست آمریکایی و یا یک اسکیمو ترجمه های قرآن را بخوانم. بدین معنا که اگر اسم شخصی در قرآن نیامده است (به فرض سلمان، ابوبکر، علی و عمر) من نیز نام آن شخص و اعمال او را برای درک احکام اسلام در نظر نمی گیرم. اینجانب هیچگاه ادعا نکرده ام که قرآن را کاملاً حفظ هستم تا بتوانم با دقت کافی به آقای خارابی پاسخ بگویم که جایگاه روحانیون و اساتید در قرآن کجاست؟ و سوره و آیه آن را بیان کنم. مطالب اخیر اینجانب بحث در مورد احکام اسلامی است که در حال حاضر حاکم بر جان و مال و فرهنگ بیش از ۷۰ میلیون ایرانی است و همانطور که در سابق اشاره کرده بودم از اول قرآن شروع کرده ام و تا جایی که امکان داشته باشد احکام اسلامی را از قرآن استخراج خواهم کرد و نتیجه ای مختصر و مقایسه ای بین احکام اسلامی و آنچه که در ایران به توسط حکومت اسلامی روحانیون در حال انجام است خواهم داشت. بلکه خوانندگان محترم خود قضاوت کنندکه تا چه حد احکام اسلام در حکومت اسلامی روحانیون به خوبی رعایت و اجرا می شود. امری بسیار مشابه و در ردیف آخرین مطلبی که در نشریه شهروند شماره ۱۳۴۹ در مورد احکام مربوط به روزه و ماه رمضان نوشته بودم. پس در مورد پاسخ به این پرسش آقای خارابی باید به ایشان بگویم اگر هیچ یک از روحانیون کانادایی جواب این پرسش ایشان را ندادند، اینجانب اگر توانستم اینکار را ادامه بدهم و به آقای آرش خارابی اطمینان می دهم که در این مسیر (استخراج احکام اسلامی از ترجمه های قرآن) هر زمان به آن قسمت از قرآن رسیدیم که در مورد نقش روحانیون آیه ای آمده بود حتماً به آن آیه نیز اشاره خواهم کرد.
پرسش دهم آقای خارابی چنین است: منظور اصلی شما از ترجمه و تفاسیر نادرست چیست؟ از کجا آمده و به کجا می رود؟
پاسخ: اینجانب قرآن را نه ترجمه کرده ام و نه تفسیر که شما آن را نادرست اعلام کرده اید. اگر شما مطلبی را به خوبی درک نکرده اید و یا آن را اشتباه متوجه شده اید این دلیل بر نادرستی آن نیست. در مورد از کجا آمده و به کجا می رود؟ محبت بفرمائید و نوشته ام را به تاریخ شانزده جون در شهروند شماره ۱۳۳۸ تحت عنوان (آنچه که روحانیون نمی خواهند شما بدانید) در وب سایت شهروند بخوانید، مطمئن هستم جواب خود را آنجا خواهید یافت. حتی در آن نوشته به خوبی متوجه خواهید شد که به چه دلیل این تیتر را انتخاب کرده ام.
پرسش ۶ : برای رسیدن به درجه ترجمه و تفسیر قرآن چقدر زمان و دانش نیاز است؟
پاسخ: آقای آرش خارابی گرامی، اینجانب قرآن را ترجمه نمی کنم بلکه از ترجمه های موجود استفاده می کنم و با استفاده از آیه های ترجمه شده توسط آقایان الهی قمشه ای و یا مکارم شیرازی مطلبی را بیان می کنم. من قرآن را تفسیر نمی کنم و این را در نوشته ام به تاریخ شانزدهم جون، ستون آخر بیان کرده بودم و شما آن را بخوبی نخوانده بودید. به همین جهت خدمت شما عرض کردم بیان بعضی مطالب تکرار مجدد است.
پرسش ۷ : با توجه به عدم تطبیق ترجمه و تفاسیر با قرآن، مسئولیت ارائه موارد نادرست به عهده چه کسی خواهد بود؟
پاسخ: اول لطف بفرمائید و مشخص کنید که در کدام نوشته ام اینجانب اقدام به ترجمه آیات قرآن کرده ام و در کدام قسمت قرآن را تفسیر کرده ام. اگر نویسنده ای از ترجمه آیات قرآن برای بیان احکام اسلام و مطلب مورد نظر خود استفاده کند، قرآن را ترجمه و یا تفسیر کرده است؟ آقای آرش خارابی اگر شما ترجمه های قرآن توسط آقایان الهی قمشه ای و مکارم شیرازی را ناقص و در تناقض با معنای عربی و واقعی آیه ها و سوره های قرآن می دانید، پس این وظیفه شما و بیش از چهارصد هزار روحانی است تا هر چه سریعتر اقدام به تصحیح این ترجمه ها بکنید. تا جایی که من می دانم، بیش از چهارصد هزار روحانی، دفتر رهبریت، حوزه های علمیه و مراجع تقلید، دفتر نظارت بر چاپ و نشر قرآن کریم تاکنون هیچکدام اعتراضی به ترجمه های قرآن به توسط آقایان الهی قمشه ای و مکارم شیرازی نکرده اند. اگر اعتراضی کرده اند لطف بفرمائید و به خوانندگان اطلاع بدهید. لازم به توضیح است که چاپ هیچ جلدی از قرآن در ایران بدون تایید و مجوز از دفتر نظارت بر چاپ و نشر قرآن میسر نیست.
با وجود قرآن های ترجمه و تایید شده توسط مراکز دارای صلاحیت، اینجانب به هیچ عنوان نیازی به خواندن قرآن به زبان عربی نمی بینم. اگر شناخت احکام اسلام و الله و درک قرآن پیش شرط فراگیری زبان عربی را می طلبد پس تکلیف شخصی مثل من و چند میلیارد غیر عرب زبان از ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون چیست؟ اگر خالق ما می خواست که همه افراد بشر با او تنها از طریق زبان عربی آشنا شوند پس چرا به من و سایر افراد بشر این توان را داده است که ما با زبان های مادری و غیر عربی صحبت کنیم. اگر خالق ما اراده می کرد که تمام افراد بشر عرب زبان می شدند، کاری می کرد که هر نوزاد به محض تولد، با مادر خود عربی را به طور کامل و بدون هیچ غلطی صحبت می کرد. اگر انسانی بر این ادعای من کوچکترین شکی دارد، متاسفانه خالق خود را خوب نشناخته است.
پرسش ۸ : دانش شما برای تفسیر قرآن به چه میزان است؟
پاسخ: آقای آرش خارابی! قبل از هر چیز بد نیست به معنای تفسیر کردن توجه کنیم. تفسیر کردن یعنی چه؟ تفسیر در معنا یعنی: توضیح دادن مطلبی نامفهوم و غامض به زبانی روشن و آشکار. پس مطلبی که نامفهوم و غیر فصیح باشد نیاز به تفسیر دارد. اگر بنا به ادعای شما در همین مقاله قبلی به شهروند قسمت ۳، ردیف (ب) نوشته اید که قرآن آنقدر شیواست که خودش می گوید “به عربی فصیح است” و احتیاجی به ترجمه و تفسیر من و شما ندارد، منهم با شما در این کلام کاملاً موافق هستم (قرآن فصیح است، پس نامفهوم و غامض نیست) پس چه نیازی به تفسیر دارد؟
مشاهده می کنید آقای خارابی نوشته های شما با یکدیگر در تناقض کامل است. در جایی قرآن را فصیح و بسیار آسان و قابل فهم می دانید و درجایی دیگر آنرا نیازمند و مستلزم به تفسیر و درجات مرتبط به تفسیر قرآن می دانید؟
آقای آرش خارابی از شما برای بار دوم خواهش می کنم که در آینده اگر قصد دارید از نوشته های من انتقاد کنید لطفاً انتقادات خود را منحصر به آنچه که من نوشته ام بفرمائید و اگر قصد دارید افکار و معلومات خود را بیان کنید آنها را در مطلبی جداگانه با تیتری جداگانه ارسال بفرمائید. به طور مثال وقتی شما می نویسیدکه (همه حوزویان ظالمان دنیا و دیگران هیچ؟) برای خواننده ای که این مطلب را برای اولین بار می خواند این توهم را پیش می آورید که اینجانب حوزویان را در جایی از نوشته های قبلی ام ظالم خطاب کرده ام که خود شما به خوبی می دانید که من هرگز چنین کاری نکرده ام. من روحانیون را مسئول حکومت اسلامی فعلی ایران خطاب کرده ام ولی ظالم خطاب نکرده ام. پس شما بدین طریق ذهن خواننده را نسبت به نوشته های اینجانب مسموم و منحرف می کنید و این کار درستی نیست و لطفاً پیشگویی نکنید که در آینده من چه کسانی را مفسد فی الارض و یا فاشیست خطاب خواهم کرد!
حال که معلوم شد که شما تشهد خود را با اطلاع کامل از اسلام داده اید بد نبود که مشخص می کردید که در نهایت و بعد از اطلاع کامل از اسلام، گرایش شما به کدام شاخه از اسلام است؟ دلیل این پرسش از شما این بود که آگاهی من از اسلامی که شما به آن اعتقاد پیدا کرده اید به من کمک می کرد که به چه طریق و منطقی پرسش های شما را توضیح بدهم. همانطور که می دانید همه مسلمانان توافق کامل دارند که فقط یک (الله) وجود دارد ولی همین مسلمانان دارای چندین شعبه هستند. مثلاٌ ما در حال حاضر چند نوع اسلام داریم! اسلام سنی، اسلام شیعه، اسلام شیعه اثنی عشری دوازده امامی، اسلامِ مراکز اسلامی کانادا (که فعلاً دین را از سیاست جدا می دانند و مثلاً نظر مشخصی در مورد حجاب اسلامی و ربا ندارند!)، اسلامِ آقای مدرس (که می گوید: دیانت، عین سیاست و سیاست، عین دیانت ماست)، اسلامِ خمینی، اسلامِ آقای جنتی، اسلام مجاهدین خلق ایران، اسلام طالبان، اسلامِ سومالی، اسلامِ القاعده و شاید به زودی شاهد اسلام جدیدی در لیبی و مصر نیز خواهیم بود، به عنوان مثال اگر فردی با اعتقاد به اسلامِ طالبانی به انتقاد از من می پرداخت، متاسفانه من و او سخنی برای گفتن با یکدیگر نداشتیم زیرا در نیمه راه بحث، مسلسل و بمب و ترور بود که بین ما حکم می کرد!
اگر از شما پرسیده بودم که آیا شما از اعضاء یکی از مراکز اسلامی ایرانی فعال در کانادا هستید چه ایرادی دارد اگر عضو باشید؟ صدها نفر دیگر نیز عضو هستند. بسیار انسان های شریفی نیز عضو این مراکز هستند. فقط لازم می بینم که اگر شما از جانب آنها می خواهید مطلبی را بیان کنید و از آنها حمایت می کنید، لطف بفرمائید و از آنها یک معرفی نامه رسمی بگیرید و خود را رسماً به عنوان نماینده آنها معرفی کنید. چه ایرادی دارد که اگر یکی از مراکز اسلامی که شما عضو آن هستید شما و یا شخص دیگری را رسماً نماینده و سخنگوی مرکز خود معرفی می کرد؟ می بینید آقای خارابی اگر کسی قصد سازندگی داشته باشد و خوشبین باشد مسایل را از دید بهتری می بیند.
امیدوارم که پاسخ های این چند پرسش شما کافی باشد. باقیمانده جواب پنج پرسش از ده پرسش شما را زمانی ادامه خواهم داد که شما نیز پاسخ این پنج پرسشم را بدهید: ۱- در کدام یک از نوشته هایم، من دو نویسنده ای را که شما ذکر کرده اید ولی نام آنها را نبرده اید “دشمن” خطاب کرده بودم؟ دشمن با چه کسی و با چه چیزی؟ ۲- در کدام یک از نوشته هایم شما را “دشمن” نامیده ام ۳- در کدام یک از نوشته هایم اسلام و اصل اسلام را مسبب آنچه که در حکومت روحانیون در ایران دارد انجام می شود دانسته ام. ۴- در کدام یک از نوشته هایم من لغت “جبر” در اسلام را استفاده کرده بودم (لطفاً دقیقاً شماره نشریه شهروند، صفحه، ستون و پارگراف آنها را اعلام بفرمائید). ۵- شما که مدعی هستید که قرآن را به خوبی خوانده اید و با اطلاع کامل از قرآن اسلام را پذیرفته اید، حتماً در حین مطالعه قرآن به آیه ۳۶ سوره احزاب و ۷۸ بقره برخورد کرده بودید پس برداشت شخص شما از این آیه ها چیست؟ اگر هم قبلاً نخوانده بودید حال که فرصت دارید بخوانید و بفرمائید که معنای این دو آیه چیست؟
منتظر دریافت پاسخ واضح شما در جواب این پنج پرسشم بدون حاشیه رفتن و شاخ و برگ اضافه کردن و از هر دری سخن گفتن هستم.
ترجمه آیه ۳۶ سوره احزاب (مکارم شیرازی) : هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد، و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.
– همین آیه ترجمه الهی قمشه ای: و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار نمایند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او کند دانسته به گمراهی سختی افتاده است.
ترجمه آیه ۷۸ سوره بقره (مکارم شیرازی): و پارهای از آنان عوامانی هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمیدانند، و تنها به پندارهایشان دل بستهاند.
– همین آیه ترجمه الهی قمشه ای: و بعضی عوام یهود که خواندن و نوشتن هم ندانند تورات را جز آمال باطل خود نپندارند و تنها پابست خیالات خام و بیهوده خویشند.