بیابان سوزان و آکنده از خفقان جهان عرب می رود تا با خون فشان فرزندانش بهار را تجربه کند. در این روند و طی چند روز گذشته، گواه دو حادثه مهم در جهان عرب بودیم که ثمره جانبازی زنان و مردان این دیار است. نخست، انتخاب برهان غلیون به ریاست شورای ملی سوریه (المجلس الوطنی السوری)، نهاد عمده مخالفان بشار اسد و دیگری اعطای جایزه نوبل صلح به توکل کرمان، زن مبارز یمنی. اینان، دقیقا به دو نسل از فعالان و مبارزان عرب تعلق دارند. البته جایزه صلح نوبل مشترکا به دو زن دیگر یعنی رییس جمهور لیبریا و یکی از هموطنان فعالش نیز تعلق گرفته است. گرچه برخی بر این باورند که توکل کرمان به تنهایی شایسته این جایزه است.  

 دکتر برهان غلیون اندیشمند سوری در سال ۱۹۴۵ میلادی در یک خانواده سنی مذهب در شهر حمص زاده شده است. هم اکنون استاد علوم سیاسی و مدیر مرکز پژوهش های شرق معاصر در دانشگاه سوربن پاریس است. او از برجسته ترین شخصیت های اپوزیسیون سوریه به شمار می رود. شورای ملی سوریه در اوایل ماه سپتامبر، در هفتمین ماه خیزش مردم سوریه پا به عرصه وجود گذاشت.  

توکل کرمان (راست) و دکتر برهان غلیون

 من سال هاست آثار و مقاله های دکتر برهان غلیون را دنبال می کنم؛ شاید از قبل از انقلاب. او در میان اهل نظر و اندیشه دنیای عرب، چهره متمایزی دارد. کتاب “بیانیه ای درباره دموکراسی” را هنگامی نوشت که اغلب چپگرایان رادیکال عرب چیزی جز دیکتاتوری پرولتاریا نمی خواستند و با مقوله دموکراسی، میانه خوبی نداشتند. من در آن کتاب نوعی تاثیر تئوری “سه جهان” مائو را در اندیشه های برهان غلیون دیدم. اما حالا هم او و هم بسیاری از چپگرایان تغییر کرده اند. به نظر من غلیون اکنون یک سوسیال دموکرات است که موزاییک دینی، مذهبی و ملی جامعه سوریه را به خوبی می شناسد و در “شورای ملی” مخالفان بشار اسد در کنار نمایندگانی از کردها، آشوری ها، اخوان المسلمین، لیبرال ها و شماری از گروه های سکولار قرار دارد. مردم سوریه نیز در تظاهرات خود این شورا را تایید کرده اند؛ گرچه خود غلیون را نظر آن است که این شورا فقط ۷۰ درصد حزب ها و شخصیت های مخالف را در بر می گیرد. شورای ملی سوریه، البته، شخصیت های مخالفی چون رفعت اسد، عموی بشار اسد و قصاب مردم حمص و حماه در حوادث ۱۹۸۲ را در بر نمی گیرد. عبدالحلیم خدام معاون پیشین بشار اسد نیز در آن عضویت ندارد. این مجلس، اما می کوشد تا سایر گروه ها و سازمان های سیاسی و مدنی در خارج و داخل را در برگیرد. 

 حال که به شخصیت فکری و آکادمیک برهان غلیون اشاره کردم بد نیست به  برخی از کتاب های منتشر شده اش اشاره کنم: “مساله مذاهب و مشکل اقلیت ها”، “فرهنگ جهانی سازی و جهانی سازی فرهنگ”، ” عرب ها و دنیای پس از ۱۱ سپتامبر”، “نظام سیاسی در اسلام”، “بیانیه برای دموکراسی”، “عقل کُشی”، “جامعه نخبگان”، “تراژدی عربی: دولت علیه ملت” و” نقد سیاست؛ دین و دولت”.

 برهان غلیون نگاه منفی نسبت به تجربه حکومت دینی در ایران دارد و بارها افلاس این نوع تجربه را یادآور شده است.

 توکل کرمان و زنان یمن

 توکل عبدالسلام کرمان زاده یکی از بخش های شهر تعز  ـ دومین شهر بزرگ یمن ـ و دارای کارشناسی ارشد علوم سیاسی از دانشگاه صنعاست.  

روزی که توکل کرمان برنده جایزه صلح نوبل شد، خانمی از هموطنان  فعال در خارج از کشور به من گفت “ابتدا از این خبر خوشحال شدم اما وقتی شنیدم که خانم توکل عضو حزب اسلامگرای “اصلاح” در یمن است دلسرد شدم”. من، البته تصور دیگری از این زن جوان یمنی که همسن انقلاب ایران است دارم. این را بگویم که وی متولد ۷ فوریه ۱۹۷۹ یعنی چهار روز قبل از انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ شمسی است. من او را همواره در رسانه ها، در چادری در میدان “تغییر” یمن دیده بودم که از فوریه گذشته تاکنون از ترس ماموران امنیتی رژیم علی عبدالله صالح این چادر را ترک نکرده است. پیشتر مجله آمریکایی تایم او را در ردیف یازدهم از میان صد شخصیت موثر جهان و انقلابی ترین زن دنیا در سال ۲۰۱۱ معرفی کرده بود. او نخستین زن و پنجمین شخصیت عربی است که جایزه نوبل را دریافت می کند. پیشتر، نجیب محفوظ، یاسر عرفات، محمد البرادعی و انور سادات این جایزه را دریافت کرده بودند. این آخری ـ البته ـ با مخالفت هایی در درون جامعه عرب رو به روشد.

 درباره عضویت توکل کرمان در حزب “تجمع یمنی اصلاح” که یک حزب اسلامى اصلاح طلب و مخالف على عبدالله صالح است باید گفت که وی جزو جناح لیبرال این حزب بود که مبارزه خستگی ناپذیری را علیه  جناح سلفی های آن رهبری می کرد. همگان ـ اما ـ بر این امر اذعان دارند که توکل کرمان، اخگری بود که انقلاب یمن را شعله ور ساخت. او که ریاست “انجمن روزنامه نگاران زن بدون زنجیر” را به عهده دارد، قصد داشت تظاهراتی شبیه تظاهرات مردم تونس به راه اندازد. در واقع بازداشت توکل کرمان در فوریه گذشته باعث شد تا خیزش مردم یمن از دانشگاه صنعا آغاز شود و دیری نپایید که همه لایه های اجتماعی جامعه یمن را در بر گیرد. به باور من مشارکت زنان در خیزش مردم یمن بیش از مشارکت همگنانشان در انقلاب های تونس و مصر و لیبی است. و این به رغم خصلت عشایری و محافظه کارانه جامعه یمن است. بی گمان بخشی از این مشارکت ناشی از نقش پیشتاز توکل کرمان به عنوان یک زن در انقلاب یمن است.

 برخلاف زنان مصر و تونس که تاریخی طولانی  از فعالیت برای آزادی و مشارکت در عرصه های اجتماعی را پشت سر دارند، زنان یمن از چنین تاریخی  برخوردار نیستند، اما انقلاب فوریه ۲۰۱۱ باعث شد تا فوج فوج این زنان به عرصه نبرد با استبداد گام نهند و صدای اعتراض خود را به در کوچه و خیابان فریاد کنند. لذا حضور آنان در خیزش کنونی مردم یمن بسا بیشتر از همگنان مصری و تونسی شان است. شاید بتوان این حضور توده های زنان یمن در این خیزش را با  حضور زنان ایران در انقلاب ۱۳۵۷ مقایسه کرد. اگر انقلاب ایران توانست انبوه توده های زنان وابسته به خانواده های مذهبی و سنتی را از کنج خانه ها به سطح خیابان ها بکشاند، انقلاب یمن نیز چنین خاصیتی داشت. در اینجا توده های وسیع زنان با نقاب اما پا به پای مردان علیه علی عبدالله صالح در خیابان تظاهرات می کنند و در انقلاب ایران نیز هزاران هزار  زن چادری به میدان آمدند و علیه استبداد شاه شعار دادند. پیامدهای دو انقلاب نیز مشابه خواهد بود، البته با تفاوت های ناشی از ویژگی های خاص دو کشور ایران و یمن.

 لذا با این پتانسیلی که زن یمنی در خیزش کنونی نشان داده احتمال می دهم که پس از پیروزی انقلاب این کشور در عرصه های اجتماعی و سیاسی حضور گسترده خواهد داشت. به یکی دو پدیده اشاره کنم و آن این که دو سه دهه پس از انقلاب ایران، شمار زنان ایرانی پذیرفته  شده در دانشگاه ها از شمار مردان فراتر رفت و حضور آنها در ادارات و شرکت ها و فعالیت های اجتماعی بسا بیشتر از قبل از انقلاب است. اینان حتا در فضای بسته سیاسی کنونی همگام با مردان، در زندان ها و شکنجه  گاه ها حضور دارند. به  هر روی، زنان یمن با مشارکت گستره خود در انقلاب این کشور سرانجام مهر خاص خود را بر این انقلاب خواهند زد و در دستاوردها و نیک و بد آن شریک خواهند شد.   

 

 

* یوسف عزیزی بنی طُرُف دانش آموخته رشته مدیریت دانشگاه تهران است. او عضو هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران است. عزیزی به شغل روزنامه نگاری اشتغال دارد و به دو زبان عربی و فارسی قلم می زند و تاکنون ۲۴ کتاب و صدها مقاله در مطبوعات عربی و فارسی منتشر کرده است. او عضو افتخاری انجمن قلم بریتانیا است و چند جایزه بین المللی از جمله جایزه هلمن همت را دریافت کرده  است.