توقیف روزنامه اعتماد برای خیلیها به معنای خاموشی یکی از آخرین صداهای منتقد در ایران بود. ولی همکاران با سابقه این روزنامه با نگاهی مثبت به آینده
شهروند ۱۲۷۱ – پنجشنبه ۴ مارچ ۲۰۱۰
توقیف روزنامه اعتماد برای خیلیها به معنای خاموشی یکی از آخرین صداهای منتقد در ایران بود. ولی همکاران با سابقه این روزنامه با نگاهی مثبت به آینده مینگرند و میگویند دستاندرکاران مطبوعات به شرایط سخت خو کردهاند. فرزانه روستایی خبرنگار اعتماد در گفت وگو با رادیو آلمان می گوید: من معتقد نیستم که سیستم اطلاعرسانی مجموعهی اصلاحطلبها به گونهای باشد که با تعطیل شدن روزنامهی مثلا اعتماد تا حد زیادی مخدوش شده باشد. سهمی از اطلاعرسانی متعلق به روزنامهی اعتماد بود. با توجه به این که روزنامهی اعتماد طی ماههای گذشته تحت فشارهای بسیار سنگین و طاقتفرسایی قرار داشت، برای این که دچار مشکل نشود و توقیف نشود، تلاش زیادی داشت که محافظهکارانه برخورد کند و طوری برخورد کند که روزنامه دچار توقیف نشود. اما در هرحال همان هم تحمل نشد. مضاف بر این که دستور توقیف روزنامه در شرایطی صادر شد که به اصطلاح گیر خاصی به روزنامه ندادند. معمولا کاریکاتوری، عکسی، مقالهای و… عاملی میشد برای این که هیأت نظارت یا نهاد دیگری روزنامه را ببندد. اما این بار این اتفاق هم حتی نیفتاده است.
فکر میکنید به گفته آقای محمد علی رامین میتوان امید داشت که توقیف روزنامه موقتی باشد و در آینده شاهد انتشار مجدد آن باشیم؟
ـ ما روی آقای محمد علی رامین اصلا حساب باز نمیکنیم. به نظر میرسد مسئلهی روزنامهی اعتماد و آقای رامین تا حدی موضوعی شخصی شده باشد. آقای رامین حدود دو یا سه ماه پیش در چهارچوب دیدارهایی که معمولا معاونین مطبوعاتی از روزنامهها دارند، به روزنامهی اعتماد آمد. برخوردی که ایشان در این دیدار با کارکنان و خبرنگاران روزنامه داشت، برخوردی بسیار توهینآمیز، بسیار سخیف و به گونهای بود که میشد از آن نتیجه گرفت که این آدم واقعا آدم عاقلی نیست، آدم فهمیدهای نیست؛ چه برسد به این که بگوییم آدم فهیمی است که بخواهد روزنامهها را نظارت کند.
برخورد ایشان بسیار برخورد بدی بود و حتی میتوانم بگویم تا حد زیادی، برخورد بیادبانهای بود. در واقع، اگر روزنامهی اعتماد با پیگیریهای آقای رامین دیروز توقیف نمیشد، حتما دو هفتهی دیگر یا دو ماه دیگر توقیف میشد.
آیا با توقیف بخش وسیعی از روزنامههای منتقد و همینطور به زندان افتادن گروه وسیعی از روزنامهنگاران، دولت به این هدف رسیده است که صدای منتقد را خفه کند و نگذارد دیگر حرفی زده شود؟
ـ در شرایط فعلی جامعهی ما اطلاعرسانی ـ متاسفانه یا خوشبختانه ـ متعلق به روزنامههای اصلاحطلب نیست. الان ماهوارهها هستند که وظیفهی اصلی خبررسانی را در ایران بر عهده دارند. امروز در دورترین مناطق ایران هم مردم بیبیسی و صدای آمریکا را تماشا میکنند. حداقل مراکز جمعیتی، مراکز بزرگ شهری جامعهی ایران روی این ماهوارهها تمرکز بسیار قابل توجهی دارند.
در نتیجه، بودن یا نبودن روزنامهی اعتماد، در سطوحی، خیلی معادلات را برهم نمیزند. هرچند روزنامههای اصلاحطلب طیفهایی از مسائل و جریانات سیاسی را میپوشاندند که ممکن است خلاء آن با هیچ چیز دیگری پر نشود.
تصویری که دیروز از شما و همکارانتان در اینترنت پخش شد، روحیهای بشاش را نشان میداد و همه در حال خندیدن بودید. در حالی که این توقیف با موقعیت شغلی شما، آزادی نوشتنتان و … ارتباط پیدا میکند.
ـ بچههایی که اینجا کار میکنند، اغلب تجربهی کار کردن در روزنامههای متعدد تعطیل شده را دارند و شاید بتوان گفت من بیش از دیگران از این تجربه برخوردار شدهام. بچهها در هرحال انتظار داشتند این اتفاق بیفتد. مضاف بر این که این بخشی از واقعیت کار کردن در صنف خبری و مطبوعاتی جامعهی ایران است که در هر لحظه ممکن است زیر پای شما خالی شود و شما یکباره به درهای سقوط کنید که انتظارش را نداشتید. به همین دلیل، بچهها به چنین شیوهای عادت دارند. در حال حاضر زندگی کردن در ایران این شکلی است.