رژیم ایران در انجام کارهای محیرالعقول رقیب ندارد، هرجا که باشی اگر حرف و حدیث سانسور و دخالت و حذف و هر عمل خلاف فکری دیگری باشد و نام رژیم تهران به میان نیاید عجیب خواهد بود.

سه شنبه شب اول نوامبر همین دو روز پیش به همت جشنواره حالا ۱۱ساله دیاسپورا در تورنتو جلسه دیدار و گفت وگوئی با کارگردان نامدار کانادائی هندی تبار دیپا مهتا برگزار شد. در بخشی از گفت وگوی زنده روی صحنه خانم مهتا گفت که برای فیلم برداری فیلم تازه اش “بچه های نیمه شب” که اقتباسی از رمان معروف سلمان رشدی به همین نام است، در کشور سریلانکا دچار دردسر شده و حتی گمان می کرده نخواهد توانست فیلم را در آن جا به پایان برساند و دلیل این عمل غیرانسانی و سانسورمسلکانه هم حکومت ایران بوده که همچنان از  دشمنی با سلمان رشدی دست بردار نیست.

دیپا مهتا در یازدهمین جشنواره فیلم دیاسپورا ـ اول نوامبر ۲۰۱۱ ـ سالن اینس تاون

 به گفته ی دیپا مهتا رژیم ایران به حکومت سریلانکا فشار می آورده که مانع فیلمبرداری بچه های نیمه شب در آن کشور شود اما خوشبختانه سرانجام فیلم در همان کشور به پایان رسیده و دیروز چهارشنبه، (دوم نوامبر ۲۰۱۱) سلمان رشدی که دوست دیرینه دیپا هم هست به تورنتو آمده بود که ادیت نهائی فیلم را ببیند و اگر همه چیز مورد توافق کارگردان و نویسنده باشد فیلم به زودی اکران شود. ما مهمانان جشنواره دیاسپورا دومین گروهی از بینندگان در جهان بودیم که برش هائی از فیلم دیدنی بچه های نیمه شب را می دیدیم.

 

 

 

دیپا مهتا پیش از نمایش بالیوود هالیوود در بخش پرسش و پاسخ شرکت کرد

ماجرای دیدار و تماشای فیلم خوب دیگر خانم مهتا “هالیوود بالیوود ” در شب گشایش جشنواره دیاسپورا مرا به یاد خاطره ای از دیدار و گفت وگو با سلمان رشدی در اکتبر سال ۱۹۸۹ انداخت؛ زمانی که آیه های شیطانی کتاب پر ماجرای رشدی تازه منتشر شده بود و او برای معرفی کتاب به تورنتو آمده بود. آن زمان ریاست جشنواره جهانی نویسندگان تورنتو را انسانی نازنین ـ و برای من دوست عزیزی ـ به نام گِرگ گتنبی عهده دار بود. من به گِرگ گفتم که ترجمه رمان بچه های نیمه شب رشدی که به همت آقای سحابی انجام گرفته است جایزه بهترین ترجمه سال ایران را گرفته است اگر بشود می خواهم هم در این باره و هم در پیوند با حوادثی که در هند به تحریک شخصی به نام شیخ شهاب الدین رخ داده و به سوزاندن آیه های شیطانی انجامیده است با رشدی دیدار و گفت وگوئی داشته باشم. گتنبی گفت از این فکر بگذر برای اینکه آژانسی که برنامه گفت وگوهای رشدی را بر عهده دارد برای هر گفت وگوی کمتر از ۲۰ دقیقه ای ۵۰۰۰ هزار دلار می گیرد و من می دانم که مجله تو چنان پولی ندارد. من از آقای گتنبی که انسانی شریف و مردمی بود خواهش کردم که درخواست مرا به رشدی بگوید. او موافقت کرد و من هم به پیشنهاد ایشان قرار شد که در روز امضای کتاب از رشدی همین درخواست را تکرار کنم خلاصه ی ماجرا این که  آقای رشدی موافقت کرد که به چند پرسش من پاسخ بدهد از جمله به پرسشی در پیوند با سرنوشت آیه های شیطانی در ایران، آن گفت وگو همراه با عکسی از من و رشدی که به همت دوستم فرید آری گرفته شده بود در روی جلد مجله سایبان منتشر شد. در آن جا از جمله رشدی به من گفت که برای آیه های شیطانی در ایران اتفاقی رخ نخواهد داد، زیرا آخوندهای ایران از روشنفکران برخی کشورهای دیگر جهان سوم فهمیده تر هستند و به اصرار من که حاکمان ایران دیگر آن آخوندهائی که من و او گمان می کنیم نیستند، توجه چندانی نشد. دو سه ماه بعد خمینی فتوای معروف خود را علیه رشدی صادر کرد و تروریسم حکومتی ایران چهره کریه تری از آنچه ما می شناختیم پیدا کرد و حالا با سخنان دیپا مهتا بار دیگر به آن سال ها سفر ذهنی کردم و دیدم که رژیم حاکم بر میهن ما همچنان بر همان پایه سانسور و تروری که بود روزگارش سپری می شود. در این  حدود ۳۰ سال هر  بچه یک ساله ای به فردی بالغ و احتمالا مفید به حال  خود وجامعه تبدیل شده است، اما حکومت جمهوری اسلامی همچنان همانی که بود هست و هرگز به خود بخت بزرگ شدن و آموختن را نداد.