گرچه تاکنون فقط یک مرحله از انتخابات سه مرحله ای مجلس خلق مصر (مجلس الشعب) انجام گرفته، اما همین مرحله نشانگر آن است که اسلامگرایان پیروز میدان انتخابات اند. پیشتر، آنان در تونس و مراکش نیز اکثریت آرا را به دست آورده بودند. نیز انتظار می رود که در انتخابات آینده لیبی هم پیروز شوند که احتمالا در اینجا به اکثریت مطلق هم خواهند رسید.

 من در اوایل نوامبر در مقاله ای با عنوان ” تونس بعد از انتخابات؛ دموکراسی یا باز تولید استبداد؟” ونیز در مقاله های قبلی، احتمال پیروزی اسلامگرایان را پس از خیزش های انقلابی کنونی پیش بینی کرده واحتمال بازگشت به استبداد را ضعیف اما محتمل دانسته بودم. انتخابات مرحله اول مصر نشان می دهد که حزب عدالت و توسعه وابسته به اخوان المسلمین (اسلامگرای میانه رو) و حزب نور وابسته به جنبش سلفی ها(اسلامگرایان رادیکال)، دو سوم کرسی های مجلس خلق را به دست خواهند آورد.

  ترکیب پارلمان مصر

پیش از پرداختن به چرایی موفقیت اسلامگرایان، اشاره ای بکنم به نظام پارلمانی وترکیب کنونی پارلمان مصر.

 در اواسط دهه ششم قرن نوزدهم بود که خدیوی اسماعیل – حاکم آن دوران مصر – قانون اساسی این کشور را تصویب کرد و مصریان در سال ۱۸۶۶ نخستین پارلمان خود را تشکیل دادند، یعنی چهل واندی سال قبل از ایرانیان. والبته  حیات پارلمانی مصر در طول یکصد وچهل و پنج سال گذشته فراز و نشیب های فراوانی به خود دیده است.

اخوان المسلمین در مصر پیروز شد

پارلمان مصر از دو مجلس خلق و مجلس شورا تشکیل می شود که این یکی نقش مجلس سنا را دارد. شمار نمایندگان مجلس خلق ۵۰۸ نفر است وانتخابات این مجلس در سه مرحله انجام می گیرد که یک مرحله آن انجام گرفته و دو مرحله دیگر آن تا یازدهم ژانویه ۲۰۱۲ پایان می یابد. مجلس شورا که در سال ۱۹۷۹ بر اثر یک همه پرسی تاسیس شد، ۲۶۴ عضو دارد که انتخاباتش از تاریخ یازدهم ژانویه آغاز می شود و در یازدهم مارس ۲۰۱۲ پایان می یابد. دوسوم اعضای این مجلس توسط رییس جمهور مصر تعیین  می شوند.

 طبق قانونی که از دوران حاکمیت ملی گرایان سوسیالیست به رهبری جمال عبدالناصر بر جای مانده، نصف نمایندگان پارلمان – اعم از مجلس خلق یا شورا – باید از کارگران و دهقانان مصری باشند. شمار اعضای مجلس خلق مصر ۴۴۴ نفر بود که ده تن از آنان توسط رییس جمهور تعیین می شوند. پس از انقلاب ژانویه ۲۰۱۱  تعداد ۶۴ کرسی مجلس خلق به عنوان سهمیه زنان به زنان مصری اختصاص یافت. وبه این ترتیب شمار کل نمایندگان مجلس خلق مصر به ۵۰۸ نفر رسیده است.

 اکنون و در مرحله اول، اسلامگرایان میانه رو و سلفی، ۶۵ در صد آرا یا حدود دو سوم کرسی ها را به دست آورده اند و این نسبت احتمالا با اندکی بالا و پایین، می تواند نتیجه نهایی را رقم بزند.  در مرتبه سوم ائتلاف “الکتله المصریه” – بلوک مصر – جای می گیرد که با حزب قدیمی “وفد”، اردوگاه لیبرال ها را تشکیل می دهند که همراه چپی ها، به حدود یک سوم آرا دست یافته اند. طرفداران رژیم سرنگون شده مبارک هم در این میان نسبت اندکی را تشکیل می دهند.

 در واقع از ۸۲ میلیون جمیعت مصر، پیرامون ۶۰ در صد در انتخابات شرکت کردند که به احتمال فراوان ۴۰ درصد بقیه با اسلامگرایان سر سازگاری ندارند. اگر همه یا بخشی از اینان در انتخابات آینده شرکت کنند، احتمالا نسبت پیروزمندان در انتخابات پارلمان مصر تغییر خواهد کرد.

 

 دلایل پیروزی اسلامگرایان  

 دلایل پیروزی اسلامگرایان در مصر را می توان چنین شمرد: نخست، معیار دوری یا نزدیکی با رژیم حسنی مبارک. لیبرال ها در واقع در آن رژیم نقش داشتند واصولا مصریان – صحیح یا غلط – حاکمیت حسنی مبارک را لیبرال می دانستند. حتا احزاب اپوزیسیون سنتی لیبرال ونیرومندی مثل حزب وفد نیز چوب این مساله را خوردند و برخلاف انتظار فقط به ۱۱ در صد آرای انتخابات مصر دست یافتند. در واقع رتبه سوم از آن “بلوک  مصر” شد که در برگیرنده لیبرال ها و چپگرایانی است که در دوران مبارک یا در تبعید بودند یا در زندان یا از حاکمیت به دور. بخشی از مردم هم که از حاکمیت ناسیونالیسم ناصری، خاطره خوشی نداشتند به ناصریست ها رای ندادند وبه نیرویی روی آوردند که هنوز آن را در حاکمیت نیازموده اند؛ اسلامگرایان. در آمریکای لاتین پس از دوران دیکتاتورها در اوایل دهه نود میلادی، این سازمان های چپ بودند که با رویکرد مبارزه مسالمت آمیز سیاسی و دموکراتیک اما بر اساس گذشته مبارزات مسلحانه خود توانستند، آرای توده های مردم را به دست آورند. اما اکنون در خاورمیانه، این سلفی ها هستند که با تکیه بر پیشینه مبارزه قهر آمیز خود با رژیم سادات و مبارک، از فضای دموکراتیک بهره می گیرند و آرای مردم را درو می کنند.  

 شاید کسی بپرسد؛ چرا ملت های عرب از تجربه حاکمیت شکست خورده اسلامی در ایران درس عبرت نمی گیرند که باید گفت انقلاب فوریه ۱۹۷۹ ایران، تاثیر سترگی بر ملت های مسلمان داشته است. اگر شعارهای ضد اسراییلی و ضد آمریکایی فرمانراوایان ایران را هم اضافه کنیم این تاثیر بر جهان عرب دو چندان می شود. تا سال ها این تاثیر شبه مطلق بود تا این که رویدادهای پس از انتخابات ۲۰۰۹ و دخالت های شبه امپریالیستی رژیم ایران در کشورهای عربی، این وضع را تغییر داد اما این تغییر بیشتر در میان روشنفکران بود تا توده های مردم. واساسا آگاهی مردمی که زیر ضرب شمشیر بنیادگرایان ایران قرار دارند با مردمی که آواز دهل را از دور می شنوند فرق می کند.   

 دوم، اعتقادات دینی مردم است که در نبود دموکراسی طی شش دهه، درونی ترین و نزدیک ترین معیار ذهنی برای موضعگیری در باره احزاب سیاسی موجود در مصر است. عدم مشارکت اسلامگرایان در حاکمیت گذشته، باعث اعتماد توده های رای دهنده به اسلامگرایانی شده که شعار قبلی شان یعنی “اسلام هو  الحل” یا  “راه حل همانا اسلام است” را کنار گذاشتند و شعار مبارزه با فساد را سرلوحه کار خود قرار دادند. والبته مبارزه با فساد می تواند مهمترین آزمون آنان در حاکمیت آینده باشد.     

سوم، نزدیکی به توده ها. در حالی که لیبرال ها و چپگرایان پس از انقلاب اخیر، عمده رسانه ها و محافل فرهنگی و مطبوعاتی را در اختیار داشتند، اسلامگرایان بر زمینه های اعتقادی یاد شده، از طرح های اقتصادی – خدماتی خود به خوبی استفاده کردند. درمانگاه های رایگان در محله های فقیرنشین و سازمان های خیریه واعطای وام های کم بهره، بخشی از فعالیت های اسلامگرایان مصری طی دو سه دهه اخیر است.

 چهارم، نقش کشورهای منطقه. من گمان ندارم که ایران، نه دیروز وامروز، بلکه یکی دو دهه است که به اخوان المسلمین مصر کمک مالی می کند و عواملی در میان آنان دارد که برخی را من به نام می شناسم. کشورهای خلیج نیز به سلفی های همفکر کمک مالی می دهند. آمریکا هم به  سازمان های مدنی مصر یاری می رساند که گویا مربوط به بعد از انقلاب ژانویه است.

 ضمنا فراموش نکنیم که وجود اسراییل و دوستی اش با رژیم مبارک و مخالفت رژیم راستگرای این کشور با صلح با فلسطینیان، به گسترش نفوذ اسلامگرایان که شعارهای رادیکال علیه اسراییل می دهند یاری رسانده است. 

 چنین به نظر می رسد که اخوان المسلمین با دولت آمریکا و شورای نظامی حاکم بر مصر به نوعی توافق دست یافته تا برخی از سیاست های داخلی و خارجی اش را با آنان هماهنگ کنند. نیز برپایی رژیمی شبیه ایران در مصر به دو دلیل عمده ناممکن است؛ یکی به علت حضور چپ ها و لیبرال ها – ولو در حد یک سوم نمایندگان پارلمان – و دیگری وجود ارتش نیرومند مصر است که در شصت سال گذشته نقش مهمی در حاکمیت و زندگی سیاسی مردم ایفا کرده است. هم اکنون بحث و جدل وسیعی در جامعه مصر پیرامون جامعه مدنی و جامعه دینی در گرفته است و حتا سخن از احتمال ائتلاف حزب اسلامگرا و میانه رو عدالت وتوسعه (اخوان المسلمین) با ائتلاف لیبرال “بلوک مصر” می رود تا راه به روی بنیاد گرایان سلفی حزب نور در حاکمیت بسته شود.