تعداد کشته شدگان درگیری های ده ماهه اخیر سوریه، از مرز پنج هزار نفرگذشت و به دنبال آن،کمیسر عالی حقوق بشر، خواستار ارجاع سوریه به دادگاه جنائی بین المللی شد.

بشار اسد که از شنیدن چنین خبری به فکر فرو رفته و بسیار متاسف به نظر می رسید، به خبرنگار ما گفت در نوجوانی هروقت صحبت زن گرفتن برای من می شد، مادرم پز می داد و با افتخار می گفت “همه دخترها کشته و مرده شن” و بارها شنیدم که به بستگانم می گفت: “بچه ام هزار تا کشته و مرده داره”. حالا جایش خالی که ببیند راستی راستی پنج هزار تا کشته و مرده دارم! اما می خواهند به خاطرهمین کشته و مرده ها، به دادگاه بکشانندم.

اسد با عصبانیت می گفت برخی از رهبران جهان مثل همین رئیس جمهور سوئیس،  به خوش تیپی من حسودی اش می شود چون خودش یک دانه کشته و مرده هم ندارد.

بشار اسد با نشان دادن پنج انگشت دستش به خبرنگار ما گفت: پنج هزارتا کشته مرده دارم

برخی از آنها هم به قاطع بودن و زبر و زرنگی من حسادت می کنند. چون خود بی عرضه شان وقتی یکنفر را محکوم به مرگ کردند، بیست سال طول می کشد تا او را بکشند.

محکوم مادرمرده را از بس به این دادگاه و آن دادگاه می برند حوصله اش سر می رود. آخر سر هم به جای اینکه با لگد بزنند توی آبگاه یارو وکلکش را بکنند، می خوابانندش روی تخت، دستهایش را می بندند که تکان نخورد، بعد یک آمپول بیهوشی به او می زنند که نفهمد دنیا دست کیه، سپس با یک آمپول سمی و با ناز و نوازش سربه نیستش می کنند.

و حالا مرا که تشریفات را کنار گذاشته ام تا کار مردم سریعتر راه بیفتد، می خواهند به دادگاه جنائی بین المللی بکشانند. آخرکدام جنایت؟ بد کرده ام که در عرض ده ماه پنج هزار نفر را از شر این زندگی سگی راحت کرده ام؟ بروید از آنها که کشته شده اند بپرسید دلتان می خواهد دوباره برگردید و درسوریه زندگی کنید؟ اگر گفتند آره، من اجازه می دهم برگردند!

او سپس با اندکی تردید از خبرنگار ما پرسید شاید مردم دنیا شکایت دارند که چرا در این مدت فقط ۵ هزار نفر را کشته ام؟ بعد به حالت دفاع اضافه کرد: به خدا بیشتر از این میسرنبوده و نیست. 

اسد می گفت مردم دنیا عقل شان به چشمشان است. وقتی جنازه یا تابوتی را می بینند، ناراحت می شوند و اشک شان سرازیر می شود، اما فکر این را نمی کنند که هر چه تعداد کشته ها بیشتر و تعداد آدمها کمتر شود، جای خودشان بازتر می شود. وقتی علف های هرز یک باغچه را در می آوری، گل ها بهتر رشد می کنند یا نه؟ بعد ازکشتاری که کردیم  الان  پنج هزار محل کار خالی شده و  ۵هزار شغل بی صاحب منتظر داوطلب است. علاوه برآن به خاطر همین کشتاری که همه محکومش می کنند، چند هزار خانه خالی شده که دیگران می توانند بروند و به سادگی کرایه کنند.

اسد سپس با حیرت پرسید مردم بی انصاف دنیا نمی بینند که در این ده ماهه اتوبوس های سوریه خلوت تر و صف ها کوتاهتر شده؟ این نعمت نیست؟ اگر انصاف داشته باشند این اقدامات مثبت ما را نیز باید ببینند و ارزش گزاری کنند. من با یک تیر چند نشان زده ام. هم کشور را خلوت ترکرده ام، هم مشکل کمبودکار و مسکن را برطرف کرده ام و هم توجه جهان را به سوریه جلب کرده ام. تا چند وقت پیش مردم سوریه را با روسیه عوضی می گرفتند در حالی که الان هر تلویزیونی را که روشن کنی حرف سوریه را می زند، عکس مرا نشان می دهد و صحبت ازکشته و مرده هایم می کند.

اسد که روز دوشنبه همین هفته و به دنبال ضرب الاجل اتحادیه عرب با اعزام تعدادی از ناظران بین المللی به سوریه موافقت کرد به خبرنگار ما گفت بگذار بیایند و ببینند که اولا کشته شدن پنج هزار نفر لطمه ای به سوریه نزده و خیابانها همچنان پر از زن و مرد و بچه است. دوماً ببینند و باورکنند که در مدت ده ماه بیشتر از۵ هزار نفر را نمی شود کشت. خمره رنگرزی که نیست!

وی در پایان گفتگویش قسم خورد و گفت خدا شاهد است گاهی جلوی آینه قدی می ایستم و به خودم می گویم حیف از من با این قد و بالا برای این دنیا نیست؟ آیا  این دنیا لیاقت دارد که من رئیس جمهورش باشم؟ اما به خودم جواب می دهم قدر ناشناسی دنیا را به دل نگیر. تو و امثال تو باید بمانید و برای خلوت تر شدن جهان کار کنید، دنیا خیلی شلوغ شده بشار! 

  احمدی نژاد روضه خوان می شود؟

 سخنرانی های جدید احمدی نژاد نشان دهنده آن است که طرف راستی راستی به فکرکاری برای آینده افتاده است. این فکر از وقتی به کله رئیس جمهورمان افتاد که شوخی شوخی رویش زیاد شد و مقابل “آقا” ایستاد.

به دنبال همین اقدام بود که آقا هم مقابل او ایستاد تا بفهمد با کی طرف است و همین جاها بود که به قول خودش دوزاری اش افتاد.

حق هم دارد. دوره ریاست جمهوری اش به هرحال رو به پایان است  و به فرض اینکه آقا این دو سال هم “این انتخاب برتر مردم!” را تحمل کند، بعدش باید بزند به چاک و چه بهترکه از حالا به فکر یک کاسبی تازه باشد.

درست است که طرف مهندس است و همانطوری که بارها گفته می داند که  برج های دوقلو را خود آمریکائی ها خراب کرده اند! اما از توی این حرف تکراری پولی درنمی آید.

به همین دلیل و با توجه به اینکه خیلی از آخوندها زندگی شاهانه ای دارند، طفلکی به فکر افتاده است که آخوند بشود و دارد تمرین روضه خوانی می کند.

مشکل اینجاست که روضه خوانی هم به آن سادگی ها هم که بعضی ها فکر می کنند نیست. یعنی هرکسی نمی تواند  برود بالای منبر و هر چی از دهانش درآمد بگوید و خیال کند هیچ کس هیچی حالی اش نیست.

اگرکار به این سادگی بود همه آنهائی که نان را به نرخ روز می خورند، الان یا بالای منبرنشسته بودند یا سوار بنزشان بودند و به طرف منبر می رفتند.

لینک روضه خوانی رئیس جمهور و دعا کردن هایش را این زیر می گذارم. خدا وکیلی ببینید شما حاضرید پای منبر چنین آخوندی بنشینید و این لحن اعصاب خراب کن و دعا کردن های آبکی و ناشیانه  را گوش کنید و الهی آمین بگوئید؟

http://www.youtube.com/watch?v=zNMxcdDY7S4

دلسوزی جمهوری اسلامی برای بومیان کانادا

 سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با انتقاد از رفتار ضد حقوق بشری دولت کانادا نسبت به بومیان این کشور تاکید کرد که سازمان ملل متحد برای رسیدگی به این وضعیت فاجعه آمیز، گزارشگر ویژه اعزام کند.

کاشکی اسم آقای میهمان پرست، سخنگوی وزارت امورخارجه، مردم پرست بود. بیشتر به قیافه اش می آمد. توی ایران نشسته و دلش برای مردم کانادا مثل سیروسرکه می جوشد!

غیر از خدا، فقط ما ساکنان کانادا می دانیم که ایشان چقدر درست می گوید و دولت کانادا چه رفتار ضد بشری با مردم کانادا دارد.

این دولت حتی اینقدر عرضه نداشته که طی اینهمه سال، آب و هوای کانادا را با کالیفرنیا عوض کند تا زمستان ها حقوق انسانی مردم کانادا اینطور تکان تکان نخورد و مثل کمان حلاج ها نلرزد!

اصلا این سازمان ملل چرا فقط باید برای کشور ما گزارشگر ویژه تعیین کند؟ کانادا آدم نیست؟ و آن بستنی فروش دوره گرد کانادائی که زمستان ها خانه نشین می شود، بشر نیست و نباید حقوق بشرش رعایت شود؟

حتما باید دولت کانادا هم عده ای را بگیرد و الکی زندانی کند تا سازمان ملل یک دانه احمد شهید پیدا کند و به عنوان نمایند ویژه به آنجا بفرستد؟!

 تنها گرسنه ایران سیر شد!

 رحیمی معاون ثروتمند احمدی نژاد: امروز در جمهوری اسلامی یک گرسنه وجود ندارد!

گفت آقای رحیمی بعد کار :

وه چه روزی بود، شامم دیر شد

رفت رستوران غذائی خورد و گفت  

یک گرسنه بود، آنهم سیر شد!

 * میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.