سخنرانی لیما روبرت گبووی*، یکی از برندگان جایزهی صلح نوبل سال ۲۰۱۱ در روز اعطای جایزه در شهر اسلو، نروژ

 اعلیحضرت، خانوادهی محترم پادشاهی، عالیجنابان، کمیتهی محترم صلح نوبل، رهبران جهان، زنان لیبریا، زنان آفریقا و زنان جهان، امروز روز بزرگی است که من به همراه خواهرانام در سراسر گیتی آن را جشن میگیریم و شادی خواهیم کرد.

امروز، روزی است تاریخی که من به همراه خانم توکل و رئیس جمهور کشور و مادرم، خانم الن جانسون، جایزهی صلح نوبل را دریافت میکنیم. دریافت این جایزه از سوی سه زن، نشان توجه جهان است به زنان در گوشه گوشهی این کرهی خاکی.

با فروتنی اعلام میکنم، افتخار بزرگی است که از سوی کمیته صلح نوبل انتخاب شدهام. بدیهی است که امروز این جایزه را از سوی همهی زنانی دریافت میکنم که همچنان تلاش خود برای رسیدن به صلح، عدالت و برابری جنسیتی را در چهار گوشهی دنیا ادامه میدهند. لحظهای سکوت برای «پروفسور وانگاری ماتای، دکا عبدی، ما ولتی فریمن، ما آساتا کنداکای، ما فاتو باه، ربکا فلومو و ما کلونا برون»، هفت زن اهل ساحل عاج که در بدرفتاریهای علیه زنان پس از انتخابات، به هلاکت رسیدهاند و همهی زنانی که در جهان در حالی جان خود را از دست دادند که پیکار برای رسیدن به صلح، عدالت اجتماعی و برابری زن و مرد را ادامه میدادند.

لیما روبرت گبووی برنده جایزه صلح نوبل در حال سخنرانی

در اوایل سال ۲۰۰۳، ما هفت زن در سالن کنفرانسی برای گفتگو در مورد جنگ داخلی لیبریا، جنگی که خیلی زود به «مونرویا»، پایتخت کشورمان رسیده بود دور هم گرد آمدیم. آن روز تنها مجهز بودیم به آگاهیهای خویش و ده دلار آمریکایی. با همین توشهی ناچیز، کمپین «اقدام جمعی زنان لیبریا برای صلح» بنیاد نهاده شد.

زنان گویا «ابزار و اسباب بازی جنگ» شده بودند. اسباب بازی مردانی جوان عضو میلیشا. هیچ زنی از حملات و تجاوزهای جنسی و ظلم و جور و زنآزاری در امان نبود: ما مورد تجاوز جنسی واقع میشدیم و ستم بر ما روا میرفت بی آن که سن، دین یا موقعیت اجتماعیمان مد نظر باشد. صحنهای که هر روز تکرار میشد، نظاره مادران بود که پسرهاشان به زور برای خدمت در ارتش میلیشیا از خانواده دور میشدند یا ربودن دختراشان که میبایست عروس ناخواستهی سربازی مست باشد که اصلا او را نمیشناسدش.

ما دردهای درمان ناپذیرمان، بدنهای زیر پا لگدمال شدهمان و احساس زخمی شدهمان را به کار گرفتیم تا با بیعدالتی و ترور در سرزمینمان مقابله کنیم. مثل روز برای ما روشن بود که تنها با کارزاری بدون خشونت است که میتوان این جنگ نابرابر را به پیروزی رساند و به آن خاتمه داد، چرا که همهی ما این را تجربه کرده بودیم که به کارگیری خشونت، ما و سرزمین عزیزمان را به پرتگاه درد، مرگ و نیستی، کشانده بود.

موقعیت لیبریا در روزهای جنگ تأییدی نو است بر توجه عمیق کمیته صلح نوبل به یکی دیگر از برندگان «دکتر مارتین لوتر کینگ» که گفته است: “خشونت هرگز نمیتواند موجب صلح پایدار باشد. خشونت نه تنها نمیتواند مشکلات اجتماعی را حل کند که منتهی میشود به دشواریهای پیچیده بیشتر و جدیدتر”.

«جنبش جمعی زنان لیبریا برای صلح» در منطقهای محدود شروع به کار کرد و اکنون در بیش از پنجاه منطقه در سراسر لیبریا فعال است.

کار هر روزهی ما مقابله با جنگجویان و دیدار با دیکتاتوری بود و هرگز هم اجازه ندادیم که سر تسلیم در برابر جنگ افزارهای اتوماتیک و پرتاب کنندگان نارنجک و موشک فرود آوریم. آنگاه که وسیله نقلیهای برای رفت و آمد نداشتیم، پاهامان را بیکار نگذاشتیم، آنگاه که بودجهمان برای خرید آب هم کافی نبود، روزه میگرفتیم، دستهامان را در هم حلقه میکردیم اگر با خطری مواجه میشدیم، برای دیپلماتها از حقیقت سخن میگفتیم آنگاه که فضا سیاسی و دیپلماتیک بود، همراه با فرزندانمان در باران میایستادیم و آفتاب، آنگاه که میخواستیم تاریخ بخش دیگری از کرهی خاکی را برای جهانیان تعریف کنیم. پیش زمینهی تحصیلی، تجربههای سفر، باور و طبقهی اجتماعیمان در مبارزه با خشونت بی معنا بود. ما همه، یک هدف داشتیم و آن هم صلح برای لیبریا بود در همان زمان و نه دیرتر.

سرانجام ما موفق شدیم و هیچ کس هم باور نمیکرد که ما به این موفقیت دست بیابیم. ما وجدان همهی آنهایی بودیم که وجدان و شرافت خویش را برای رسیدن به قدرت و موقعیت سیاسی از دست داده بودند. ما روح ملتمان را نمایندگی میکردیم. نه من و نه هیچ یک از خواهرانام امروز را برنامهریزی نکرده بود که سرانجام پیکار ما بخشی از تاریخ جهان باشد. زمانی که با جنگجویان مقابله میکردیم، احساس قلبیمان بود که وظیفهی اخلاقیمان است که در برابر زور چون مادرانی دلیر ایستادگی کنیم و همین احساس وظیفه، ما را چون آهن آبدیده کرده بود و مقاومتمان در مواجهه با جنگ سالاران را دوچندان میکرد که در دفاع از حیات و زندگی فرزندانمان، سرزمینشان و آیندهشان در مبارزه بودیم.

نمونههای زیادی یافت میشود که نشان میدهد در عرصهی جهان، زنان هماره در چنین کارزاری بودهاند. به باور من جایزهی سال جاری تنها شناسایی و مهر تأیید بر مبارزات زنان لیبریا و یمن نیست که شناخت و ستایش مبارزهای است که زنان مصر، در جمهوری دموکراتیک کنگو، ساحل عاج، تونس، فلسطین، اسرائیل و همه‌‌ی مناطق ناآرام جهان آن را به سطح مردمی کشاندند. بنابراین اجازه دهید ستایش کنم اولین زنانی که پرچم این راه دراز، دشوار و دشخوار را بر دوش کشیدند و چه تهمتهایی که به آنها زده شد، اما بی ترس و هراس راه خود را برای رسیدن به آزادی و حقوق برابر زنان و مردان ادامه دادند. این جایزه ستایشی است از:

ـ زنان عضو سازمان “رستاخیز زنان زیمبابوه” به خاطر شجاعتی که از خود نشان دادهاند در هنگام دستگیری، شکنجه و حتا تجاوز جنسی. این را میگویم که آنها همچنان صدا و تصویر دردها و آلام مردم زیمبابوهاند.

ـ زنان اهل کنگو که بدترین و دهشتناکترین ظلم و جور و ستمی که مردان میتوانند بر زنان روا دارند را تحمل کردهاند. جهان نیز آگاه است که شما هنوز هم در معرض سیاهترین نوع تجاوز جنسی هستید که برآمد جنگ بیپایان و بیمعنای داخلی است.

ـ زنان اوگاندایی که در مبارزهی بی امان خود برای پیش بردن صلح و عدالت، هر نوع شکنجه و تجاوزی که مردان موسوم به ارتش مقاومت مردان، مرتکب شدند را ندیده گرفتند تا به هدف خود که رهایی از ستم و جور قوانین مردسالار است دست یابند.

ـ زنان افغان و همهی دیگر زنان در گوشه گوشهی جهان که در قرن بیست و یکم هم زندانی میشوند و مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند و گاه هم قربانی سنت قتلهای ناموسی میشوند.

این جایزه ستایش کنش و فریاد شما است برای دستیابی به عدالت، آزادی و برابری حقوق زن و مرد.

زنان لیبریایی در تظاهرات برای خواست صلح

اعلیحضرت، خانوادهی محترم پادشاهی، خانمها و آقایان محترم، زنان جهان:

اعطای این جایزه به زنان، هیچ موقعیتی بهتر از امروز نداشته است. موقعیتی که هم مردم سراسر جهان و هم مردم مناطق بومی درگیر بحثی هستند که در آن گفتمان چگونگی مبارزهی مردم مناطق کوچک که به طور معمول غیرمسلح هم هستند، (در سایهی دیکتاتورهای مورد تأیید قدرتهای بزرگ) و بیحقوقی را تجربه میکنند درگیر است. زنان و مردان تحت ستم در مناطق بومی برای رهایی از این ظلم و ستم و نجات جهان گمراه به راهی درست در مبارزهاند تا گفتمان صلح را به سرانجام برسانند. این جایزه زمانی به سه زن اعطا میشود که شهروندان غیرمسلح؛ مردان و زنان، دخترها و پسرها، دیکتاتورها را به چالش میطلبند و راه را برای رسیدن دموکراسی و حق حاکمیت مردم هموار میکنند.

آری، این جایزه در شرایطی اعطا میشود که زنانی که پیش از این در خاموشی مطلق بودند و قربانی همین سکوت و شئی در اختیار مردان و قدرت بلامنازعشان، دیوارها را فرو ریختهاند و از چهاردیواری خانه و سکوت به سطح جامعه آمدهاند و با مبارزهای خالی از هر نوع خشونت و قدرتی شکست ناپذیر، ظلم و جور و ستم را به چالش فراخواندهاند. زنان جثهی نحیف خود که از گرسنگی، فقر، ناامیدی و احتیاج روزانه در هم شکسته است را به میدان مبارزه آوردهاند و بی هیچ هراسی چشم در دهانهی لوله‌‌ی تفنگ دوختهاند تا حتا اگر لازم باشد با فدا کردن جانشان آزادی را برای فرزندانشان تدارک ببینند.

این جایزه در شرایطی اعطا میشود که مادران جهان دیگر گدایی صلح نمیکنند که صلح، عدالت، حقوق برابر زنان و مردان و شرکت در روند تصمیمگیری اجتماعی را میطلباند.

باید با افتخار اعلام کنم که این جایزه شناسایی پیروزی زنان است بر بیحقوقیشان که مردان آن را از آنها دریغ کرده بودهاند. در واقع همهی انسانیت است که پیروز شده. با شناسایی و احترام به حقوق زنان که نیمی از جامعهی جهانیاند،  اینهمانی، همگونی و برابری نیز در عرصهی جهانی رشد خواهد کرد. همانگونه که زنانی که در دیدارم از کنگو به من گفتند: “تجاوز جنسی و آزار برآمد مشکلات بزرگتریاند. این دشواری بزرگ هم عدم شرکت زنان است در سازماندهی امور اجتماعی”. اگر زنان در ساماندهی اجتماعی و روند تصمیمگیریها دخیل بودند، امروز ما از قوانین و مقرراتی برخوردار بودیم که حقوق برابر زنان را احترام میگذاشت و جامعه هم در برابر تجاوزهایی که زنان در معرض خطر آن قرار دارند، کور و کر نمیبود.

به این ترتیب به کمیتهی صلح نوبل تبریک میگویم که جایزهی صلح نوبل را به سه زن اعطا کرده است. با این کارتان مهر تأییدی بر حقوق برابر زنان زدید. حقوقی که بعضی از رهبران، ملتها یا گروههای سیاسی آن را منکر میشوند و از زنان دریغاش میدارند تا آنها را از دخالت و شرکت در امور اجتماعی ملی و منطقهای باز دارند. این کنش شما مرگ چنین سیاستهایی را تأیید میکند و محکومیتشان به ناکامی.

بگذارید این شناسایی حق برابری زنان و مردان چونان پیمانی نو بین زنان و رهبران جهان باشد که بر اساس آن آنها متعهد میشوند که همهی قطعنامههای سازمان ملل و نهادهای بینالمللی پشتیبان زنان که به نفع زنان است را رعایت و به دقت اجرا کنند.

اجازه دهید که این جایزه، تجدید میثاقی باشد که بر اساس آن تمامیت بدن زن مصونیت کامل دارد و از مقررات و قانونهایی که ساخته و پرداختهی مردان است پیروی نمیکند و تابع آن قوانین ضد زن هم نیست.

میخواهم به زنان لیبریا و خواهران مان در آفریقای غربی که هنوز هم به هنگام بروز بحران در مناطق کوچک، به طور گروهی و همگانی گرد هم میآیند و واکنش نشان میدهند، به زنان آسیا، خاورمیانه، سایر بخشهای جهان، بگویم: اکنون که در این مراسم باشکوه، آنچه به آن رسیدهایم را جشن میگیریم، باید به خودمان گوشزد کنیم که هنوز تا پیروزی کامل راه درازی در پیش است و هدف در چشماندازی دور از ما قرار دارد. برای آن که اشکهامان به پیروزی، ِیأسمان به امید و ترسمان به ایستادگی تبدیل شود، باید همچنان دست در دست هم بیندازیم و چون خواهرانی جدا نشدنی از یکدیگر مبارزه خالی از خشونتمان را ادامه دهیم. اکنون زمانی برای استراحت نیست. تا زمانی که جهان به صورت واحد، کامل و در تعادل جنسیتی قرار نگیرد، تا زمانی که مردان و زنان از حقوقی برابر و آزادی کامل برخوردار نشوند، مجالی برای دست برداشتن از کارزار آن هم بدون خشونت، نیست.

در پایان خطاب به زنان لیبریا، سپاس که با مبارزه خویش سرزمینمان را سربلند کردید و شایان افتخار. سپاس که برای رسیدن به آزادی در آفتاب و باران دست از مبارزه برنداشتید، این جایزه ازآن همهی شماها است. این جایزهی ما است. جهان کشور ما لیبریا را با کودکسربازاناش میشناسد اما اکنون وطن ما را با زنانی که پیراهنهای سفید بر تن دارند و در کارزار آزادی شرکت دارند، به خاطر خواهد سپرد. چه کسی تصور میکرد که زنان لیبریا نمونههای پیشاهنگی باشند برای پیروزی در عرصهی برنامههای بینالمللی؟ شما اما از پس این کنش بزرگ و غیرقابل تصور برآمدید.

باز هم سپاس از شما. 

 

 * Leymah Roberta Gbowee

 * عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.