هر سال، دریغ از پارسال

 پس‌لرزه‌های هرج و مرج اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سال ۲۰۱۰ چنان با قدرت بود که مناسبات داخلی و بین‌المللی ایران که تحت تأثیر نابخردی حاکمان آن است را به زلزله‌ای پر توان‌تر از سال‌های پیش تبدیل کرد. اگر قرار باشد گاه‌شماری از آنچه زندگی را بر مردم ایران هر روز تلخ‌تر می کند و سفره‌ی آنها را خالی‌تر، نظری داشته باشیم، باید از چند مورد زیر صحبت کرد:

– ادامه‌ی نقض حقوق بشر و تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر

– بهار عربی و پیامدهای آن بر ایران، سقوط مصر، تونس، لیبی و …

– قدرت گیری ترکیه و اختلاف نظر در مورد سوریه

– انرژی هسته‌ای و گزارش رئیس سازمان جهانی انرژی هسته‌ای

– رقابت با عربستان، مسأله بحرین، تحریم نفت ایران و حوزه خلیج فارس

– تحریم و نقش اقتصادی آن در خالی‌تر شدن سفره‌ی مردم با توجه به افزایش نرخ ارز و محدودیت در واردات کالاهای مورد نیاز صنایع.

– وضعیت اقتصادی، اعدام، شرایط سیاسی؛ اختلاف نظر بیشتر دولت و مجلس و نهادهای حاشیه‌ای که از سوی رهبر هدایت می شوند.

– افتتاح سفارت خانه‌ی مجازی آمریکا

نقض حقوق بشر و اعدام‌های دسته‌جمعی و دستگیری فله‌ای کنش‌گران اجتماعی و سیاسی چنان افزایش داشته است که نه تنها شورای حقوق بشر سازمان ملل ایران را محکوم به رعایت نکردن موازین حقوق بشر کرد، که نماینده‌ای را برای بررسی بیشتر و از نزدیک، وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین کرد که ایران هرگز حاضر به همکاری با این نماینده نشد و «احمد شهید» هم پس از تماس با گروه‌های مختلف و کنکاش در چند و چون نقض حقوق بشر در ایران گزارشی که چندان هم باید و شاید کامل نبود، منتشر کرد. این گزارش نتوانست همه‌ی نیروهایی که به نوعی مورد بی حرمتی مسئولان جمهوری اسلامی واقع شده بودند را راضی کند، اما با این وجود گستره‌ی اعدام‌ها که در سال ۲۰۱۱ بیشترین رقم را نسبت به سال‌های پیش به خود  اختصاص داده است، روشن می کند و هم چنین، با زندانی کردن بیش از چهل روزنامه‌نگار، ایران لقب «زندان روزنامه‌نگاران» را از آن خود کرد که مگر شرم، چیزی را نصیب این کشور با پیشینه‌ی درخشان، نمی‌کند.

جنبش‌های رهایی بخش در کشورهای عربی که موسوم شده است به «بهار عربی» را در بدو امر رهبران جمهوری اسلامی به مکتب اسلام و آموزه‌های آن نسبت دادند و حتا تحت تأثیر جمهوری اسلامی. هنوز زمانی از آخرین کلام رهبر جمهوری اسلامی که جنبش رهایی بخش تونس را به اسلام و آموزه‌های آن نسبت می‌داد نگذشته بود که رهبران نهادهای اسلامی تونس به طور رسمی اعلام کردند، آنچه در تونس می‌گذرد به هیچ وجه نه ادامه‌ی جمهوری اسلامی است و نه از آن نوع. در مصر هم با فروپاشی دولت «حسنی مبارک»، اخوان‌المسلمین هر نوع ارتباط با جمهوری اسلامی را نفی و مدیریت کشور، آن گونه که در ایران است را ردّ کرد. جمهوری اسلامی اما در بحرین و یمن تلاش کرد تا با نفوذی که بر رهبران شیعیان دارد، ورق را به سود خود برگرداند، اما رقابت رهبری منطقه خاورمیانه و جهان اسلام که بین ایران از یک طرف و عربستان سعودی از سوی دیگر خیلی وقت است در جریان می‌باشد، این بار نیز در بحرین به سود عربستان تمام شد و این کشور با اعزام نیروهای مسلح به بحرین آرامش نسبی را اگرچه با زور، به بحرین برگرداند و در یمن هم چنانچه خانم «توکل کرمان» یکی از برندگان جایزه‌ی صلح نوبل در گفتگوی خود با تلویزیون دولتی نروژ بیان کرده است، جنس اسلامی که مردم یمن به آن باور دارند با اسلام عربستان سعودی و اسلام ایران که ادعای رهبری اسلام در منطقه را دارند، متفاوت است و جنبش آزادی‌خواهی مردم بیش از آن که برای احیای یک حکومت اسلامی از آن دست که در ایران یا عربستان سعودی جاری است، باشد، دموکراسی، آزادی، برابری حقوق زنان و مردان و عدالت و کرامت انسانی را سرلوحه‌ی کار خود قرار داده است. بنابراین «بهار عربی» هم که جمهوری اسلامی سعی در ربودن آن داشت، نه تنها به نفع این کشور تمام نشد که تف سربالایی شد به سوی رهبران اسلامی در ایران.

در مورد ارتباط کشورهای منطقه‌ی خلیج فارس با ایران هم وضعیت بهتر از این نبوده که مدام در تلاطم بوده و هر آن می‌رود تا مناسبات به تیرگی بگراید. هم‌کاری کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس در تحریم احتمالی نفت ایران با آمریکا و اروپا، توانسته است بی تعادلی اقتصادی ایران را دوچندان کند و سفره‌ی ناچیز مردم را تهی‌تر از آن چه هست کند.

بحران روابط ایران با کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس، هر روز هم وضعیت را تیره‌تر از روز پیش می‌کند: فروپاشی دولت لیبی و بحران رهبری در سوریه که پیش بینی می‌شود به زودی به دولت‌های مصر، تونس و لیبی خواهد پیوست، حوزه‌ی بحران را به ترکیه هم کشیده است. ترکیه در مناسبات سیاسی نه تنها از سوریه که مورد حمایت مالی و نظامی ایران است، حمایت نکرده که پایگاهی شده برای نیروهای مخالف دولت «بشار اسد». تنش در روابط سیاسی ترکیه و سوریه، می‌تواند نابسامانی سیاسی و اقتصادی ایران و ترکیه را در پی داشته باشد. ترکیه از یک سو الگویی برای مردم عرب شده است و توهم جمهوری اسلامی که الگوی اسلامی را مطرح می‌کند، را بر آب می‌ریزد و  از سوی دیگر هم خود نیز با داشتن دولت اسلامی، تلاش دارد که بار دیگر امپراتوری عثمانی و اسلامی را با گونه‌ی نوین‌اش که چندان شناخته شده هم نیست، احیا کند. چالش ایران و ترکیه در سال ۲۰۱۱، بیش از آن که در رابطه باشد با اسلام، اقتصادی و سیاسی بوده تا بتوانند چتر خود را آنطور که میل دارند، بر بخشی از خاورمیانه و آسیای مرکزی بگسترانند.

چالش دیگری که در سال ۲۰۱۱ دامن جمهوری اسلامی را رها نکرد و موجب شد تا دایره‌ی روابط جمهوری اسلامی تنگتر شود، «موضوع انرژی اتمی» ایران بود که در سال ۲۰۱۱ با بیانیه رسمی آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای و توضیح این موضوع که:

۱ـ ایران در تدارک مخفیانه دانش و تجهیزات مورد نیاز برای ساخت سلاح هسته‌ای بوده است

۲ـ ایران در تلاش برای توسعه ساخت چاشنی انفجاری و انجام آزمایش هسته‌ای بوده است

۳ـ ایران در حال طراحی نمونه‌ی کامپیوتری یک کلاهک هسته‌ای بوده است

۴ـ  ایران در حال انجام کارهای مقدماتی برای آزمایش سلاح هسته‌ای بوده است

۵ـ ایران کار بر روی نصب کلاهک هسته‌ای بر روی موشک شهاب ۳ را هم چنان ادامه می‌دهد و …

شرایط را برای تحریم‌های بیشتر آماده کرد و با وجودی که هماره ایران این اتهام را ردّ کرده است و غرب هم هرگز برای ادعای خود مدرکی که بتواند شاهد بر این باشد که واقعن ایران در حال ساختن بمب اتمی است، ارایه نکرده، زمینه‌ی تحریم بیشتر که بیشتر هم اقتصادی است را مهیا کرد. این موضوع زمانی سرعت بیشتری گرفت که کشورهای غربی بر فشارهای خود افزودند و لیست بالا بلندی از افراد و شرکت‌هایی که مورد تحریم بودند را انتشار دادند. اما غرب در دور جدید تحریم‌ها فقط دنبال افزودن بر فهرست شرکت‌ها و اشخاص ایرانی نبود. این‌بار، هدف اصلی تشدید فشار بر شریان‌های حیاتی اقتصاد ایران یعنی تحریم بانک مرکزی و صنایع نفت و گاز و پتروشیمی این کشور است. بانک مرکزی در حال حاضر تنها کانال مراودات مالی ایران با جهان خارج و نفت و گاز هم تنها منبع ارزی و تامین‌کننده بیش از ۷۰ درصد درآمد ایران است. اگر این تحریم‌ها عملی شوند می‌توانند اقتصاد ایران را فلج کنند و پیامدهای ناگوار اجتماعی و سیاسی بر جای گذارند. حرکتی که در صورت اجرا، باز هم سفره‌ی مردم خالی‌تر خواهد شد و گرسنگی بیش از پیش دامن مردم را خواهد گرفت. (امریکا با تحریم بانک مرکزی ایران که «باراک اوباما» آن را امضا کرده است گام اول را برداشته)

البته در مورد تحریم خرید نفت ایران، گویا غرب و به ویژه اتحادیه اروپا به توافق اصولی دست نیافته‌اند و چنانچه گمانه‌زنی می‌شود، غربی‌ها پیش از تحریم نفت ایران، بر این قرار هستند که به تدریج از میزان خرید نفت خود بکاهند و منبع جدیدی را جایگزین آن کنند تا مبادا در صورت تحریم کامل نفت ایران به اقتصاد غرب کوچک‌ترین ضربه‌ای وارد شود.

علیرغم اعلام مکرر محمود احمدی نژاد و همکاران‌اش در دولت دهم از یک سو، و مقامات سیاسی و دیپلماتیک ایران از سوی دیگر، مبنی بر تاثیر نداشتن تحریم‌ها، این وضعیت به آرامی می‌رود تا بساط ظلم را آسیب‌پذیر کند و پایه‌های اصلی رژیم اسلامی را به لرزه درآورد تا زلزله آخر نیز رُخ دهد و مردم که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، به خیابان بیایند و فروریزی جمهوری اسلامی را رقم بزنند. این تحریم‌ها، پیش‌بینی دولت کلینتون را مبنی بر این که سرانجام هر دلار آمریکایی به هزار تومان ایران خواهد رسید، تبدیل به عمل کرد و نه تنها به هزار که به هزار و هشتصد تومان(دوشنبه، دوم ژانویه ۲۰۱۲) هم رسیده و به زودی نیز اگر چرخ اقتصادی ایران بر همین منوال بچرخد، به بیش از دو هزار تومان هم می‌رسد.

در حرکت اعتراضی کارگران یکی از شرکت‌های تجاری ایران و بیکار شدن بیش از پانصد نفر، مدیران شرکت مزبور در بیانیه‌ای علت بیکار شدن کارگران را نرسیدن مواد اولیه به علت تحریم ایران خواندند. این تحریم‌ها در فروریزی جمهوری اسلامی نقش بسزایی دارند اگر تمام و کمال انجام شوند و تنها بر روی کاغذ نمانند.

البته یادمان باشد که در کنار تحریم و اخیرا بالا گرفتن جنگ سرد کلامی بین ایران و آمریکا در مورد بسته شدن تنگه‌ی هرمز اگر مجرای حیاتی ایران که نفت است، تحریم شود، یک بار دیگر پرونده‌ی قدیمی که هماره در دست غرب و اسرائیل بوده است را روی میز می‌گذارد که همانا «حمله نظامی» به خاک ایران است. می‌گویم اسرائیل، چون در پاییز سال ۲۰۱۱ اسرائیل حمله به تأسیسات اتمی ایران را مطرح و حتا «بنیامین ناتانیاهو» و «ایهود باراک» نیز آن را تأیید کردند. این خبر اما با پخش خبری از سوی روزنامه‌ی “گاردین” که  نوشت، وزارت دفاع بریتانیا در کنار ایالات متحده آمریکا، نقشه‌هایی را برای عملیات نظامی علیه ایران تدارک دیده‌اند، چهره‌ی جدیدی به خود گرفت و جدی‌تر گردید. در حالی که برخی از تحلیل‌گران چنین احتمالی را در آینده نزدیک بسیار بعید می‌دانستند، تحلیل‌گرانی نیز به استناد خبرهایی از جنس دیگر، مانند توطئه ترور سفیر عربستان در آمریکا، انفجار انبار موشکی سپاه در ملارد، انفجار در اصفهان، آلوده شدن سانتریفوژهای نطنز به استاکس‌نت، ترور دانشمندان هسته‌ای ایران، ویروس استارس و رویدادهایی از این دست، گمانه زنی می‌کردند که جنگ غرب و اسرائیل علیه ایران مدت مدیدی است که شروع شده ولی اعلام بیرونی نداشته است.

یکی دیگر از مسایلی که موجب دشواری روابط بین ایران و آمریکا شد و در سال ۲۰۱۱ رخ داد، اتهام طرحی برای ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن از سوی پلیس امریکا بود که گفته شد نیروی قدس، شاخه برون مرزی سپاه پاسداران ایران در طراحی آن دخیل بوده است. این ادعا را جمهوری اسلامی به شدت مردود دانست و مقامات آمریکایی هم مدارک چندانی که حکایت از دست داشتن ایران در این موضوع باشد را به جامعه‌ی جهانی نشان ندادند و موضوع هم علیرغم به ظاهر مهم بودن‌اش، خیلی زود از متن اخبار خارج شد.

حمله به سفارت بریتانیا در تهران در روزهای آخر نوامبر هر چند یک حادثه داخلی در ایران بود، اما فضای مناسبات جمهوری اسلامی با غرب و حتی کل جهان را تخریب کرد. شورای امنیت به اتقاق آرا این اقدام را محکوم کرد. رفتار وزارت خارجه جمهوری اسلامی در فاصله گرفتن فوری از این ماجرا و محکوم کردن حمله به سفارت و نیز دلجویی‌های وزیر خارجه ایران در حاشیه کنفرانس بن، توانست از گسترش خسارت آن بر مناسبات خارجی ایران تا حدی جلوگیری کند. این حادثه در شرایطی رخ داد که بریتانیا در تحریم بانک مرکزی ایران پیشگام شد.

حمله به سفارت بریتانیا در تهران

مورد بعدی که حائز اهمیت هم است، باز کردن سفارت‌خانه‌ی مجازی آمریکا است که اگرچه در همان روز اول از سوی ارتش سایبری جمهوری اسلامی، فیلتر شد، اما از طریق به کارگیری فیلتر شکن رابطه مستقیم با آمریکا ممکن شده است. البته سیاست درهای باز آمریکا برای تحصیل کردگان ایرانی از چندی قبل شروع شده بود و به همین دلیل هم تعداد دانشجویانی که از دانشگاه‌های آمریکا پذیرش گرفته‌اند رو به افزایش بوده و این روند نیز احتمالا با باز شدن سفارت‌خانه‌ی مجازی سرعت بیشتری خواهد داشت. سیاست‌های نادرست مقامات ایرانی، موجب فرار مغزها شده و کشورهای غربی هم به خوبی از این سیاست نادرست بهره‌گیری می‌کنند و هزاران نیروی تحصیل کرده که با منابع مالی مردم ایران تحصیل کرده‌اند تا ایران فردا را بسازند، به طور رایگان در خدمت خود می‌گیرند تا در گام اول ادامه تحصیل دهند و بعدتر هم نیز برای سرویس‌های علمی و پژوهشی غرب به کار گرفته شوند.

در پایان، از همه‌ی آنهایی که احتمالا این پرسش را در ذهن دارند که چرا از هزاران مشکلی که در داخل ایران است، چیزی در این مقاله نیامده است، باید عرض کنم که اولن، مناسبات ایران و جهان را مروری داشتم و دو دیگر این که دیگر همکاران‌ام در سایر رسانه‌ها و شاید «شهروند» این بخش را پوشش خبری دهند و سه دیگر این که، بیشتر مردم با این نابسامانی‌ها آشنا هستند و مرور این که در ایران پیگرد، تعقیب، دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام هم‌چنان ادامه دارد، بردن زیره است به کرمان.

سالی سرشار از کامیابی و موفقیت که همراه باشد با صلح، عدالت و آزادی برای همه‌ی ایرانیان در گوشه گوشه‌ی جهان و به ویژه در خانه پدری آرزومندم.

  

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.