گفت و گو با دکتر علی اکبر مهدی-شادی امین- دکتر نیره توحیدی- حمید نوذری

زنان برای تغییر: همکاری و مشارکت سیاسی۱۳/-۱۱جولای ۲۰۱۴ ـ سن دیه گو، کالیفرنیا

 

در جریان کنفرانس و پس از آن پرسش هایی با برخی از دست اندرکاران برگزاری کنفرانس و فعالان و علاقمندان آن در میان گذاشته شد. برای نگارنده نه تنها به عنوان یک روزنامه نگار بلکه به عنوان یکی از شرکت کنندگان که به دلیل تغییرات ایجاد شده، جدا از اهمیت مسئله از منظر مسائل درونی و بیرونی جنبش زنان، متحمل هزینه های زمانی و مالی هم شده است، در وهله نخست تمایل فراوانی به شنیدن نظرات و توضیحات گلناز امین به عنوان مسئول بنیاد داشتم، ایشان البته درخواست مرا برای حتی یک گفتگوی کوتاه به این دلیل که “اهل مصاحبه کردن نیستم” نپذیرفتند. همینطور درخواست های من از دیگر اعضای کمیته اجرائی بدون جواب ماند. تنها خانم صدیقه فخرآبادی، که با تلاش و همت فراوان او برگزاری کنفرانس در سان دیه گو امکانپذیر شد، حاضر به مکالمه تلفنی ـ خصوصی و بیان برداشت هایش از مشکلات درون گروهی و مابین گروهی شد. صدیقه فخرآبادی نوید داد که گزارشی توسط گروه برگزارکننده کنفرانس در سن دیه گو در حال تدوین است که به زودی منتشر خواهد شد و در آنجا به بخشی از پرسشها پاسخ داده می شود.

همچنین واکنش های متعددی به صورت نوشتن نامه نسبت به مشکلات رخ داده از سوی فعالان و حامیان کنفرانس های بنیاد صورت گرفته است که برخی از نامه ها در وبسایت همبستگی زنان منتشر شده است.

یکی از این نامه ها با عنوان “بحران ساختاری بنیاد پژوهش های زنان توسط مینو جلالی، شهین نوایی و هایده درآگاهی نگاشته شده است که متن آن را اینجا می خوانید.

از جمله اینها نامه ای است که امضای میهن روستا و مهناز متین به تاریخ ۹ ژوئیه ۲۰۱۴ را برخود دارد. این دو فعال جنبش زنان در بخشی از نامه شان چنین نگاشته اند: ما که خود از اعضای کمیته های برگزاری کنفرانس بنیاد در سال های پیش بوده ایم، به مشکلات بی شمار کار با امکاناتی محدود آگاهیم و خود را مجاز نمی دانیم بدون آگاهی کافی به داوری در مورد تجربه ی کمیته ی لس آنجلس در مناسباتش با بنیاد بنشینیم، اما باید بگوئیم که مسائل و مشکلات اگر در فضایی شفاف و با شرکت همه ی دست اندرکاران به بحث گذاشته نشود، سبب می گردد که بسیاری از علاقمندان به بنیاد و باورمندان به جنبش زنان ایران، تمایل خود را برای شرکت در کنفرانس ها از دست بدهند. ما بر این باوریم که چنانچه بحث و تبادل نظر جدی در مورد شیوه ی سازمان یابی کنفرانس های سالانه بنیاد، در فضایی مناسب به انجام نرسد، ادامه این کنفرانس های ارزشمند دچار مانعی جدی خواهد شد. امیدواریم که مسئول بنیاد، خانم گلناز امین، با همراهی کمیته ی محلی سان دیه گو، فرصتی مناسب برای آغاز این بحث و تبادل نظر فراهم کنند و در آینده نیز بنیاد بتواند- در هر ظرف زمانی و مکانی که مناسب و میسر می داند- آن را تداوم بخشد.

گفت وگو با دکتر علی اکبر مهدی  

دکتر علی‌اکبر مهدی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا و نویسنده کتاب‌ها و مقالات تحقیقی و تفسیری زیادی به زبان‌های فارسی و انگلیسی در مورد زنان، سیاست، جوانان، دانشجویان و علوم اجتماعی در ایران است.

Ali-akbar-Mahdi

متن گفت‌وگو با ایشان را در حاشیه بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان در ادامه می‌خوانید.

 

دکتر مهدی شما جایگاه کنفرانس های سالانه بنیاد پژوهش های زنان را در جنبش زنان ایران به طور عمده چطور یا چگونه تعریف می کنید؟

عملکرد بنیاد محدود به کنفرانس ها و چاپ مجموعه مقالات ارایه شده به صورت کتاب است. از این جهت کنفرانس توانسته است در طول حیات خود به عنوان مرکزی برای تلاقی و گفت وگوی بین پژوهشگران دانشگاهی و غیر دانشگاهی در زمینه مطالعات زنان ایران باشد. در عین حال که اکثر این کنشگران و پژوهشگران در خارج از کشور زندگی می کنند، بنیاد توانسته است هر سال چند شرکت کننده از ایران، چه به عنوان سخنران و چه به عنوان شخصیت های فعالی که در حوزه حقوق زنان یا رفع تبعیضات نسبت به زنان در ایران مثمر ثمر بوده اند، دعوت کرده و تلاش آن ها را مورد قدردانی قرار دهد.

 

مشکلاتی که امسال منجر به کناره گیری کمیته برگزار کننده و تغییر محل بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد شد را چگونه ارزیابی و تعبیر می کنید؟

ـ من چون نقشی در امور اجرایی کنفرانس نداشته ام، نه از جزییات باخبرم و نه در موقعیتی قرار دارم که در این مورد به قضاوت بنشینم. البته در جلسه ای که در انتهای کنفرانس برای پرداختن به این مشکلات تدارک دیده شده بود شرکت داشتم و نظراتی را که نه صریح بودند و نه دربرگیرنده همه ابعاد مساله شنیدم. در مجموع برداشتم این بود که مشکلات شخصی و شخصیتی نمی توانسته نقش بیشتری از مشکلات ساختاری داشته باشد. عمده ترین این مشکلات ساختاری مربوط به مکانیزم های ارتباطی و تصمیم گیری در بنیاد است.

 

به نظر شما چه مکانیزم ها و یا ابزارهایی در بنیاد و یا نهادهای مدنی مشابه آن می تواند در مواقع بحرانی و یا بروز اختلاف نظرهای جدی، برای مدیریت بحران کارساز باشند؟

ـ بنیاد ۲۵ سال است که به همت و با تلاش فراوان خانم گلناز امین سرپا نگاه داشته شده است. این کوشش و پشتکار و همت والا هم قابل تقدیر است و هم باید همچنان دوام یابد. مکانیزم مدیریتی بنیاد دو بخش نامتوازن دارد. بخش پایدار و غیر متغیر آن به عهده خانم امین بوده است. بخش متغیر و ناپایدار آن را کمیته های محلی تشکیل می دهند که شامل کنشگرانی می شود که در محل کنفرانس حضور داشته و مسئولیت اجرایی کنفرانس را به طور داوطلبانه به عهده می گیرند. به نظر می رسد که ساختار منظم و یکسان و تعریف شده ای بین این دو حوزه اختیارات وجود ندارد و کیفیت ارتباطی و تصمیم گیری هر سال بر اساس امکانات، علایق، و همت داوطلبان می تواند تغییر کند. شاید بخشی از این عدم انسجام اجتناب ناپذیر باشد، لیکن بدون یک چهارچوب مشخص و تعریف شده، بخصوص از نظر مالی و مدیریتی، امکان بروز مشکلات دوچندان می گردد. بنیاد باید یک ساختار تعریف شده ای از فعالیت های خود، مسئولان، تصمیم گیریها، منابع لازم، و توزیع این منابع و تصمیم گیری ها فراهم آورده و همه فعالیت های خود را بر اساس این ساختار ثابت، و نه ویژگی های متغیر و غیرقابل پیش بینی افراد، تنظیم کند.

 

اولین قدم یا قدم های قابل اجرا برای شناخت و چاره جویی مشکلات کنونی بنیاد را چه می دانید؟

ـ همانطور که قبلا عرض کردم، مسئولیت تصمیم گیری و پیگیری امور بنیاد کمابیش بر دوش یک فرد بوده است. اگرچه این نمایانگر همت والا و انرژی پایان ناپذیرخانم امین است، لیکن ساختار خدماتی و اجرایی بنیاد باید به گونه ای تنظیم گردد که اولا قدرت وابسته به یک فرد نباشد چرا که سازمان هایی که متکی به خدمات یک فرد هستند، نه رشدی فراتر از آن فرد را تجربه می کنند و نه در صورت تغییر شرایط آن فرد امکان دوام می یابند. چنانکه ماکس وبر در بحث سازمانها و اختیارات اشاره می کند، حتی در بهترین حالت، شرایط یک سازمان وابسته به یک فرد، هرچقدر هم آن فرد فرهمند و موثر و مدبر باشد، با بحران انتقال مواجه خواهد شد. رهبران و مدیران موثر و مدبر سعی می کنند که امکانات ساختاری سازمان را به سوی تکثر نیرو و چرخش آن پیش ببرند. بر این اساس، شاید اولین کاری که بنیاد باید برای حفظ خود و دست آوردهای ربع قرن خود انجام دهد، تاسیس یک هیات مدیره و یک هیات اجرایی است. اعضای این هیات ها باید از میان شخصیت های متشخص پژوهشگران و کنشگران حقوق زنان انتخاب شده و دوره خدمت هر یک از اعضاء و مسئولان نیز باید محدود باشد که سازمان از چرخش مسئولان و رهبران برخوردار گردد. چنین ساختاری هم به جذب نیروهای جوان و جدید کمک می کند و هم رشد و تداوم بنیاد را نهادینه کرده و استقلالی برای آینده آن فراهم می آورد.

گفت وگو با شادی امین

 

شادی امین هماهنگ کننده شبکه لزبین ها و ترنسجندرهای ایرانی (شش رنگ) از سخنرانان و شرکت کننده در کنفرانس های بنیاد پژوهش ها، و عضو هیئت تعیین سخنرانان بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد و همچنین مدعو به عنوان عضو شورای حل اختلافات بین بنیاد و کمیته محلی جنوب کالیفرنیا

شما جایگاه کنفرانس های سالانه بنیاد پژوهشهای زنان را در جبنش زنان ایران بطور عمده چطور یا چگونه تعریف می کنید؟

ـ به نظر من کنفرانسهای سالیانه بنیاد در شکل دهی و سازماندهی بسیاری از شبکه ها ی زنان فعال در خارج کشور نقش جدی داشته اند. کنفرانسها که در ابتدا قرار بوده صرفا پژوهشی باشند، یعنی به هدف بررسی و پژوهش مسائل زنان از دیدگاه فمینیستی و نه تاریخ نگاری مردانه بپردازند، به مرور و در روند تکامل خود، در عین کارکرد پژوهشی ، محتوای اکتیویستی هم داشته و در شکل گیری بسیاری از شبکه های دوستی و همکاری در میان فعالین جنبش زنان نقش جدی داشته است .دقت کنید که

من از نقش این کنفرانس ها صحبت می کنم و نه صرفا “بنیاد” و این دستاوردی ست که از این کنفرانس ها عاید مجموعه فعالین جنبش زنان شده است

shadi-amin

مشکلاتی که امسال منجر به کناره گیری کمیته برگزار کننده و تغییر محل بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد ” شد را چگونه ارزیابی و تعبیر میکنید؟

ـ دوستانی که به عنوان کمیته برگزار کننده مسئولیت برگزاری کنفرانس لوس آنجلس را بر عهده داشتند پس از ماهها کار و برنامه ریزی، حدود ۶ هفته پیش از برگزاری کنفرانس به علت اختلافاتی که پیش آمده بود، همگی استعفا داده و انصراف خود از ادامه همکاری با “بنیاد ” و برگزاری کنفرانس اعلام کردند، و با توجه به شرایط جدید، “بنیاد ” تصمیم گرفت که کنفرانس را در سطح محدودتر و در محل دیگری برگزار کند، که دو نفر از دوستانی که قبلا از کمیته برگزاری استعفا داده بودند، به همراه دوستان دیگری در سان دیه گو مسئولیت برگزاری بیست و پنجمین کنفرانس “بنیاد ” را به عهده گرفتند. مسئله اصلی که موجب انحلال کمیته و تغییر محل کنفرانس شد مجموعه ای از اختلاف نظرها، منشها و روشهای حل اختلاف از سوی بنیاد و برخی از دوستان کمیته برگزاری بود. مشکل دیگر این است که شیوه های حل اختلاف و کنترل و مدیریت بحران بین “بنیاد ” و کمیته های محلی ناروشن است. امسال تعدادی از معتمدین و فعالین شناخته شده، از جمله خود من، برای کمک به حل اختلافات دعوت شدند و تلاش آنان نیز هر چند در روشن شدن موارد اختلاف مفید بود اما متاسفانه به حل اختلافات و رسیدن به توافق مطلوب، ناموفق ماند.

به نظر شما چه مکانیزمها و یا ابزارهایی در “بنیاد ” و یا نهادهای مدنی مشابه آن میتواند در مواقع بحرانی و یا بروز اختلاف نظرهای جدی، در مسیر مدیریت بحران کارساز باشند؟

ـ بنظر من کمیته های محلی باید انتظارات و اختیارات خود را روشن مطرح کنند و پیش بینی های لازم را برای حل اختلافات انجام دهند و با “بنیاد ” بر سر اینکه در صورت بروز اختلاف و بن بست در تصمیم گیری، چه کسی و با چه مکانیزمی قرار است تصمیم بگیرد توافق کنند. بنابراین برای اینکه “بنیاد ” بتواند جایگاه و اتوریته خود را حفظ کند، باید پرنسیپ ها و ضوابط همکاری مابین کمیته های محلی و خود “بنیاد ” را دقیق تر و شفاف تر سازد. به نظر من رویکردی که خواهان تغییر ساختار “بنیاد ” است راه به جایی نخواهد برد. عده ای از دوستان میخواهند روش و شکل کار پیشنهادی خود را به “بنیاد ” و مدیر آن تحمیل کنند. این رویکرد از آنجایی که خود در ساختن نهادی مستقل و نو ناتوان است، پیشنهادش در واقع معطوف به غصب و تغییر “بنیاد ” به نفع خواسته های خودش است. من این دیدگاه را مردود می دانم . من معتقدم ساختار “بنیاد ” را می توان نقد کرد یا پیشنهادات اصلاحی از موضع فمینیستی برای آن ارائه داد، اما نهایتا عملکرد “بنیاد ” درتمام این سالها نشان داده است که “بنیاد ” از ساختار و روش معینی پیروی میکند که ماهیت وجودی آن است و هر نهادی جز این ساختار دیگر “بنیاد ” نیست. در واقع “بنیاد ” اتفاقا با چنین مشخصه ایست که توانسته کمیته های محلی را به همکاری جلب کند. که توانسته اعتماد فعالین زنان را جلب کند. یعنی کمیته های محلی تنها با فرد گلناز امین روبرو بوده اند و به نظرشان طرف قرار دادشان روشن و شفاف است. در واقع فردیت خانم امین به کمیته های محلی احساس قدرت و توان اعمال نظر می دهد. هر ساختاری به جز این به نظرم نمی توانسته به این سادگی از سوی فعالین زن در سراسر جهان پذیرفته شود. به این بحث در جای دیگری بایستی مفصل تر بپردازم. از سوی دیگر نگاهی در بین فعالین جنبش زنان هست که به دلیل عملکرد و تاثیر مثبت “بنیاد ” در جنبش زنان، هر عملکرد “بنیاد ” را بی کم و کاست می پذیرد و دیگران را نیزبه بهانه مقبله با تضعیف جنبش زنان، از نقد جدی و شفاف آن برحزر می دارد. در واقع راه حل سوم همکاری و همبستگی در عین نقد شفاف و علنی و روشن کردن اختیارات، مسئولیت ها و وظایف متقابل است و همانطور که گفتم، تدقیق مکانیزم هایی که در صورت بروز بحران بتوانند مدیریت را بدست گیرند.

اولین قدم یا قدم های قابل اجرا برای شناخت و چاره جویی مشکلات کنونی “بنیاد ” را چه میدانید؟

بنظر من قدم آغازین برای رسیدن به راه حل این است که مشکل را با چشم باز ببینیم و در مورد آن بدون ملاحظه کاری صحبت کنیم. با شفافیت نقد های خود را بیان کنیم و راه حل ارائه نمائیم. شاید باز کردن بخشی ویژه ی مسائل کنفرانس های “بنیاد ” بر روی وب سایت های فعال شبکه های زنان برای بحث و گفتگو در این مورد قدم خوبی باشد در چاره جوئی مشکلات. در این گفتگو ها باید رویکرد ما رو به جلو باشد و از تجارب خود و دیگران درس بگیریم. برخوردها نباید مخرب باشد. دستاوردهای کنفرانسهای “بنیاد ” که دستاورد مشترک “بنیاد ” و فعالین جنبش زنان است باید دیده شوند، در عین اینکه بایستی نیازهای زمانه و تغییرات اوضاع سیاسی و بافت جنبش زنان در خارج از ایران و همچنین تغییرات سطح و شیوه فعالیت در داخل و به این ترتیب تغییر نیازهای جنبش زنان را در این مباحث مد نظر داشت. در واقع نه “بنیاد ” و نه کمیته های محلی سابق و نه مجموعه فعالین جنبش زنان در یک فضای مجرد و خلا زندگی نمی کنند، همه ما و فعالیتهایمان متاثر از شکست ها و پیروزی های دیگر جنبش ها و همچنین تحولات در سطح ایران و منطقه و جهان است. به این معنا بایستی بر این پارامترها نیز در ارزیابی از اختلافات و اشکال بروز آن انگشت گذارد، تا بتوانیم نتیجه گیری کنیم که آیا کنفرانس ها و “بنیاد ” پژوهش های زنان ایران هنوز ظرف های مناسبی برای شرایط کنونی در پیشبرد این فعالیتها هستند یا نیاز به ایجاد تغییرات و همسو شدن و تطبیق با نیازهای تازه را دارند؟ اگر بلی، این تغییرات چگونه و توسط چه کسانی باید صورت گیرد؟ ما بایستی در صورت لزوم ابزارهای تازه ایجاد کنیم و از این نوآوری نهراسیم. همانگونه که در حفظ و صیقل دادن ابزاری که کارآیی خود را نشان داده نباید اکراهی به خود راه دهیم. اینکه کدام راه را پیش رو قرار دهیم از دل بحث های صمیمانه و مسئولانه فعالین این جنبش به دست خواهد آمد. گل همینجاست، همینجا برقص!

 

 

گفتگو با نیره توحیدی

دکتر نیره توحیدی پروفسور و مدیر سابق دپارتمان مطالعات زنان و جنسیت در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در نورتریج وپایه گزارو مدیر فعلی “مطالعات خاورمیانه و اسلام شناسی ” این دانشگاه است.

توحیدی علاوه براعتبار بین المللی درکارهای دانشگاهی وپژوهشی ، و تالیفات متعدد، سالهای متمادی است که از زمره کوشندگان پیگیرحقوق بشر، جنبش زنان و دموکراسی شناخته میشود.

 nayereh-tohidi

شما جایگاه  کنفرانس های سالانه بنیاد پژوهشهای زنان را در جبنش زنان ایران بطور عمده چطور یا چگونه تعریف می کنید؟

ـ اصولا این کنفرانسهای سالانه و بنیاد پژوهشها  خود بخشی از جنبش زنان ایران را هستند، چرا که در دنیایی که بسرعت جهانی میشود جنبش های اجتماعی اغلب دارای خصلت های جهانی- محلی هستند. بخصوص در مورد ایران و درنبود آزادی ایجاد و تداوم سازمان های مدنی و تشکل های زنان ، نقش زنان خارج کشور یا  دیاسپورای ایرانی از اهمیت وِیژه ای برخوردار است، آن هم وقتی که  میلیونها ایرانی در خارج از ایران زندگی می کنند.  این کنفرانس ها تا حدی کمبودهایی را جواب میدهند،  امکانی فراهم می کنند  برای ارتباطات و انتقال نظرات داخل و خارج ، و فرصت ها  و فضاهایی  بوجود می آورند تا  فعالان و پژوهشگران زنان  هر سال بتوانند  بطور آزاد تبادل نظر کنند.  قدراین فرصت  ها باید دانسته شود. نقطه قوت دیگر این است که دیدگاه های مختلف درون جنبش زنان اغلب  در این کنفرانس ها فرصت اظهار وجود داشته اند، اگر چه نه بطور مساوی، و اگرچه گاه  شاهد برخوردهای سکتاریستی  نیز بوده ایم.

مشکلاتی که  امسال  منجر به  کناره گیری کمیته برگزار کننده  و تغییر محل بیست و پنجمین  کنفرانس  بنیاد شد را چگونه ارزیابی و تعبیر می کنید؟

ـ پاره ای از مشکلات امسال، مسائلی بوده است که در کنفرانس های گذشته هم کم و بیش شنیده و یا دیده  می شد، مانند بروز اختلاف نظرات و تنش ها که  در کار گروهی حدی از آن  امری اجتناب ناپذیر و حتی طبیعی است. مشکلات امسال علاوه بر اختلاف سلیقه و تفاوت در سبک مدیریت و برنامه ریزی تا حدی هم به ساختار بنیاد مربوط می شود. ساختاری که نقاط قوت و مثبت  ملموسی دارد و در عین حال با نقطه ضعف و نارسایی هم مواجه است.

در مطالعات و ادبیات مربوط به نهادهای مدنی و سازمان های  غیر دولتی و غیر انتفاعی  اصطلاحی وجود دارد به نام ” عارضه بنیان گذاران “Founders’ syndrome  ” بدین معنی که نهاد و یا سازمانی توسط یک فرد به عنوان بنیادنگزار اصلی تاسیس می شود .  خلاقیت،  احساس تعلق فراوان و صرف وقت و انرژی بسیارو دلسوزی که بنیانگزار صرف نهاد و اهداف آن می کند باعث می شود که نهاد را همچون فرزند دست پرورده خود بپندارد و بخواهد آنرا از هر آسیبی محافظت کند. درعمل نوعی اعمال کنترل بیش از حد بر مسائل کلی و جزئی و گاه  تمرکز گرائی تک نفره  می تواند عارضه این روند باشد.

این عارضه در عین حالی که در خدمت  ثبات و  استمرار کار نهاد است اما به تدریج مشارکت خلاق و نوآوری را محدود و گاه مسدود می کند.از سوی دیگر تجربه ی نهادها و تشکلاتی که توسط رهبری چرخشی و دوره ای اداره میگردند، بویژه در تجربه های فرهنگی-سیاسی جامعه ایرانی لزوما به روابط دموکراتیک و خلاق منجر نشده اند، بلکه ما با انشعاب ها، انشقاق ها و تنش های مداوم هم روبرو بوده ایم.

این که  بنیاد  توانسته با تکیه بر نقاط قوت ساختاری آن، یعنی تعهد پایدار و تلاش و همت مستمر خانم گلناز امین از یک سو و مشارکت دوره ای یا چرخشی کمیته های محلی برنامه ریزان و اجرا کنندگان اصلی هر یک از کنفرانس های بنیاد از سوی دیگر، ۲۵ سال دوام بیاورد، واقعیت مثبت مهمی است.   و همین خود تا حد زیادی خطر ابتلای بنیاد به “عارضه بنیانگذاران” را تعدیل داده است. اما این واقعیت مثبت همراه بوده است با تنش های کم و زیاد و خطربالقوه بروز “عارضه بنیانگذاران” ، یعنی  اقتدارگرائی، تمرکزقدرت و کنترل فردی و نامعلومی سرنوشت بنیاد در غیاب بنیان گزار.

به نظر من بنیاد پژوهش های زنان تا وقتی که با احتمال مبتلا شدن به این عارضه قرار دارد، با تنش و تعارض روبرو خواهد بود. این تنش ها یا باید با راهکارهای موثر مدیریت شوند، چنانکه تا کنون سعی بنیاد و کمیته های محلی اغلب بر همین منوال بوده است، و یا آنکه بنیانگذار خود ضرورت تغییر ساختاره یکنفره  را دریابد و بپذیرد و آنگاه  راه تغییر را میسر کند. یعنی از یک طرف ساختارثابت تک نفره تغییر یابد و از سوی دیگر مکانیسم و چگونگی مناسبات عملی، مالی ، و حدود اختیارات ووظایف اعضاء کمیته های محلی مابین کمیته و مدیریت بنیاد روشن ترتعیین و تدقیق شود.  البته حتی  در چنین صورتی نیز، با توجه به تجارب تا کنونی ما از رهبری چرخشی  در دیگر نهاد ها و تشکلات، تضمینی برای تداوم حیات و استقرار مناسبات دموکراتیک وجود ندارد مگر با تلاش مداوم دست اندکاران در رعایت اصول و اولویت دادن به اهداف بنیاد و نه انگیزه های خودمحورانه.

در مورد کنفرانس امسال شاید مشکل دیگر به  مربوط  میشد به انتظارات متفاوت اعضاء کمیته محلی لوس آنجلس از بنیاد.  وقتی کسی برای برگزاری کنفرانس با وجود آگاهی از ساختار عملا موجود بنیاد قرارداد میبندد و تعهد میکند، دیگر نمیتواند در میانه ی راه کل ساختار بنیاد را زیر سئوال قرار  دهد. چرا مه این خود منجر به از میان رفتن اعتماد و احترام متقابل و همدلی لازم برای ادامه همکاری میشود . و  نکته دیگر وجود تفاوت های سلیقه ای و روشی و اختلافات در سبک کاربود که در ادامه  به سوء تفاهم ها، و حتی  سوء ظن ها دامن رده  فضای سالم و منا سب کار گروهی را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود.

به نظر شما چه مکانیزم ها و یا ابزارهایی در بنیاد و یا نهادهای مدنی مشابه آن میتواند در مواقع بحرانی و یا بروز  اختلاف نظرهای جدی، در مسیر مدیریت بحران کارساز باشند؟

ـ بنظر من در نهایت خود ساختار بنیاد است که باید از بنیاد حمایت و نگاهداری کند.  همانطور که قبلا گفتم ، ضروری است است که در ساختار بنیاد مکانیزم هایی گنجانده شود تا بتوانند هم ساختار یکنفره را تعدیل کند و هم در مواقع لازم بحران ها را با استفاده از ظرفیت های متنوع و موجود فعالان جنبش زنان مهار کند. مثلا داشتن هیئت مدیره، و  هیئت مشاوران و یا کمیته های موقت و فوری از افراد با تجربه و معتمد برای دخالت مثبت در رفع بحران های احتمالی  میتوانند مکانیزم های عملی و موثری در این زمینه باشند.

نکته دیگری که باید بدان آگاه بود این است که نسبت دادن مشکلات و چالش های کار گروهی به شخص بنیانگذار خطایی است ساده انگارانه و در عین حال غیر سازنده و مخرب.  چنانکه  مطالعات مربوط به نهادهای مدنی و سازمان های غیر انتفاعی  نشان داده اند، اگر همه ی کاستی ها و دشواری های کار گروه را به ” عارضه بنیانگذار” مربوط کنیم و یا به قولی  همه کاسه کوزه ها بر سر بنیانگذار شکسته شود، آنگاه ریسک  پیشقدم شدن و قبول مسئولیت در چنین نهادهایی افزایش می یابد و افراد علاقمند و مبتکر ممکن است تمایل کمتری به برپائی نهادها و بنیادهای مدنی از خود نشان دهند.

اولین قدم  یا قدم ها  قابل اجرا برای شناخت و  چاره  جویی مشکلات کنونی بنیاد را چه میدانید؟

ـ اگر منظور از مشکل کنونی بنیاد، مشکلات پیش آمده در برگزاری کنفرانس بیست و پنجم باشد، بنظر من قدری دور شدن از موضوع به لحاظ زمانی کمک میکند که افراد ذینفع بیشتر بر تعقل و کمتر بر احساسات بخصوص احساسات جریحه دار شده به موضوع نگاه کنند. ضمن آنکه دیدارها و صحبت کردن در فضاهای خصوصی تر و دوستانه  میتواند بخشی از رنجش ها و سوء تفاهم ها را کاهش دهد. پس از آن گفتگو و دیالوگ های صمیمانه ، شفاف و سازنده  در جمع های بزرگتر و یا رسانه های معتمد زمینه های همفکری و رسیدن به راه حل های عملی و معقول را فراهم می کنند.

 

 

 

 

گفت وگو با حمید نوذری

حمید نوذری از فعالان حقوق بشر ساکن آلمان است که در اکثر کنفرانس های بنیاد پژوهش های زنان حضور داشته است. با او در مورد ارزیابی اش از این کنفرانس پرسیدم.

Hamid-Nozari 

بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران را به لحاظ محتوایی مباحث و گفت وگوهای مطرح شده چگونه ارزیابی می کنید؟

ـ به عنوان یکی از معدود مردهایی که در حدود بیست کنفرانس شرکت کرده ام، تداوم برگزاری کنفرانس ها که امروز به بیست و پنجمین کنفرانس رسیده ایم، خودش نشاندهنده ی جدی بودن این جریان و اگر نگویم یک پاره بودن جریان است، چون متاسفانه سابقه ی کارهای ممتد در نهادهای ایرانی زیاد نیست و از این لحاظ باید به مسئولان بنیاد و کمیته های شهری که در این بیست و پنج سال گذشته این مسئولیت ها را به عهده گرفته اند، تبریک گفت. بیست و پنجمین در صورتی واقعی ست که انسان کمی هم به گذشته برگرده و جمع بندی کند.

در رابطه با سئوال شما در مجموع از محتوای امسال و مشارکت بویژه محتوایی که خود شرکت کنندگان ارائه کردند راضی ام بویژه پنل ها و بچه هایی که نسل جوان بودند و از ایران آمدند و یا تازه از ایران آمده اند با یک سری تجربه های دیگری که ما نداشتیم مواجه هستیم، نوع برخورد انتقادی شان، باز بودن و عمیق نگاه کردن به مسائل و به اصطلاح شرمی از این که از خودشان انتقاد کنند نداشتند، با توجه به مشارکت و کارهایی که تجربه کرده بودند، و به نقدش برمی خاستند، مرا تحت تأثیر قرار داد. من در مجموع از محتوای کنفرانس راضی ام بویژه از پنل هایی که برگزار شد.

نکات مثبت کنفرانس بیست و پنجم را چه دیدید؟

ـ از دو نظر می توان نگاه کرد. در سئوال اول دست گذاشتم روی محتوا و روی نکات روز و واقعی، یک مسئله ی دیگری که معمولا در حاشیه قرار می گیرد، اینکه کنفرانس محل تلاقی و دیدار و بازگویی تجربه هاست. من همیشه گفته ام یکی از دلایل شرکت من در این کنفرانس ها فقط برای سخنرانی ها نیست. دوستان جدید و صحبت های انجام شده در حاشیه و تبادل تجربیات، از بعضی از سخنرانی ها کمتر نیست. این دستاورد ویژه ی این کنفرانس است که بیست و پنج سال این امکان را به وجود آورده که علاقمندان به مسائل فمینیستی، زنان و مسائل ایران بتوانند همدیگر را ببینند و با هم آشنا شوند و ارتباطاتشان را گسترده تر کنند.

با توجه به موضوع امسال کنفرانس، مشارکت زنان، به نظر شما برای ادامه ی رشد و فعالیت ها اصلی ترین چالش هایی که پیش روی بنیاد و یا پیش روی زنان و مردانی که دست اندرکار برنامه های بنیاد هستند، چیست؟

ـ خود بنیاد چالش است. ما باید نگاه کنیم بیست و پنج سال زمان کمی نیست. بچه هایی که این کار را کرده اند به سنی رسیده اند که آرام آرام می بایستی برای آینده جانشین ها و گسترده تر کردن کارها فکرهای اساسی کنند. من نمی خواهم کتمان کنم که امسال ما مشکلات داشتیم. برای اولین بار محل جلسه کمی پیش از برگزاری آن به شهر دیگری منتقل شد. اشکالاتی که سابق هم کمابیش بین هیئت ثابت بنیاد و کمیته های محلی بود این بار شکل ویژه ای به خود گرفت. هم هیئت ثابت بنیاد و مسئولان آن باید در پیوند با رابطه ی خودشان و هم کمیته های محلی و چگونگی داشتن اختیارات خودشان، فکرها و ایده های تازه ای را به وجود بیاورند. ما دیگر جوان نیستیم و حساس تر شده ایم و توانمان کمتر شده. بچه های جوان کمی کار داوطلبانه و عام المنفعه شان از نسل ما کمتر است و کمتر سر این مسائل توان می گذارند ما باید برای این ها راه حل های یونیک پیدا کنیم. رابطه ی کمیته ی محلی و هیئت ثابت بنیاد باید از نو تعریف شود. حوزه ی وظایف و اختیارات هر کدام باید بازتعریف شود تا این مشکلاتی که این بار به وجود آمد، به وجود نیاید.

این از نظر سازماندهی بزرگترین چالشی است که بنیاد پیش روی خودش دارد.

گزارش کامل کنفرانس را اینجا بخوانید

*شیدا بامداد فوق لیسانس جمعیت شناسی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مددکاری اجتماعی از دانشگاه یورک تورنتو و عضو کالج مددکاران اجتماعی انتاریو است و در یکی از مراکز بهداشت شهر تورنتو به عنوان روان درمانگر کار می کند. او با مقالاتش در زمینه ی مسائل زنان و سلامت روان با شهروند همکاری می کند.