یکشنبه گذشته، ۱۵ ژانویه، دهمین ماه قیام جانانه مردم دلاور و مقاوم سوریه پشت سر نهاده شد.  در این ۳۰۰ روز، رژیم جنایتکار بشار اسد و حامی جنایتکارترش سیدعلی خامنه ای، که بدون حمایت همه جانبه او بشار اسد نمی توانست بیش از زین العابدین بن علی در تونس، ۲۹ روز، حسنی مبارک درمصر، ۱۸ روز یا دست بالا معمرقذافی درلیبی، حدود ۷ ماه، دوام بیاورد، بیش از ۶۰۰۰ نفر از مردم شریف سوریه را کشته اند که میانگین روزانه کشتار بالغ بر ۲۰ نفر می شود.

 به عبارت دیگر، اگر ظرفیت سرکوب و کشتار رژیم بشار اسد بدون کمک های مالی، تجهیزاتی و تسلیحاتی و نیروی سرکوبگر اعزامی از سوی سیدعلی خامنه ای را دو ماه فرض کنیم، بنابر میانگین کشتار یاد شده در بالا، باکشتار ۱۲۰۰ نفر این ظرفیت تحلیل می رفت و ته می کشید و رژیم اسد سقوط می کرد.  بنابراین، خون همه ۴۸۰۰ نفری که پس از دو ماه کشته شده اند یا از این پس تا زمان سقوط رژیم بشار اسد کشته شوند، مستقیما به گردن سیدعلی خامنه ای به عنوان آمر جنایت و عاملان فرمانبردارش است و اگر روزی دادگاهی برای محاکمه بشار اسد به اتهام جنایت علیه بشریت تشکیل شود و سیدعلی خامنه ای در آن به عنوان متهم ردیف اول حضور نداشته باشد، در صلاحیت و عدالت چنین دادگاهی می توان تردید کرد.

دیدار بشار اسد با علی خامنه ای (رهبر) و محمود احمدی نژاد رئیس جمهور اسلامی ایران

آنچه در سوریه گذشته و می گذرد را از دو زاویه می توان بررسی کرد: زاویه نخست روند رویدادهای سوریه و سمت و سوی آن است و زاویه دوم نقشی است که حکومت آخوندی در این روند برای خود قائل است و به هیچ قیمتی هم حاضرنیست که با درنظرگرفتن تحولات رخ داده در منطقه و آرایش جدید نیروها از خر شیطان توهمات بی پایه پیاده شود و پا بر زمین واقعیت ها بگذارد. 

 مروری کوتاه بر روند رویدادها و سمت و سوی آنها نشان می دهد که در ماه دسامبر ۲۰۱۱ پس از آن که اتحادیه عرب طرحی برای پایان دادن به خشونت و کشتارها ارائه کرد که رژیم بشار اسد آن را نپذیرفت، این اتحادیه پس از چند اخطار و هشدار تهدید کرد که پرونده سوریه را به شورای امنیت سازمان ملل احاله می کند و رژیم اسد سرانجام به ظاهر ورود و حضور ناظران اتحادیه عرب برای پایان بخشیدن به حمله نیروهای نظامی و امنیتی به مردم بی سلاح و دفاع را پذیرفت.  درجریان عمل اما با حضور ناظران اتحادیه عرب درسوریه نه تنها به کشتارها پایان داده نشد، که شمار کشته شدگان افزایش نیز یافت و آشکارشد که پذیرفتن ناظران جز ترفندی برای خریدن وقت نبوده است. 

از سوی دیگر، مردم معترض و مخالف بشار اسد گام هایی موثر در جهت بهبود سازماندهی خود برداشتند.  گروه های پرشماری از نظامیان به ارتش سرکوبگر سوریه پشت کردند و به مردم پیوستند و “ارتش آزاد سوریه” را پایه گذاری نمودند.  این ارتش که اکنون شمار اعضای آن دهها هزار نفرند، درآینده ی جنبش اعتراضی مردم سوریه جایگاهی موثر خواهد داشت.

با شکست طرح اتحادیه عرب در سوریه، این هفته امیر قطر، که کشورش ریاست دوره ای این اتحادیه را به عهده دارد، پیشنهاد کرد که نیروهای کشورهای عربی برای پایان بخشیدن به خشونت و کشتارها به سوریه اعزام شوند اما رژیم سوریه این پیشنهاد را رد کرد.  “ارتش آزاد سوریه” هم از ناظران اتحادیه عرب که بی خاصیتی حضورشان به اثبات رسیده خواست که جای خود را به ناظران سازمان ملل محول کنند.  ریزش نیروهای همکار و همگام با رژیم سوریه به ارتش محدود نماند.  به گزارش خبرگزاری فرانسه، این هفته نواف البشیر رئیس یکی از بزرگترین قبیله های سوریه نیز به جمع نیروهای مخالف رژیم اسد پیوست.  علاوه بر او یک نماینده مجلس سوریه به نام عماد غلیونی هم به مخالفان پیوست.

 بان کی مون دبیرکل سازمان ملل، که درجریان کشتارهای سوریه به کمترین چیزی که می توان متهمش کرد “کم کاری” است، صدایش درآمد و روز ۱۵ ژانویه زبان به نصیحت بشار اسد گشود: «امروز برای بار دوم به اسد می گویم سرکوب را متوقف کن، مردم خود را قتل عام نکن.  سرکوب به بن بست منتهی می شود».  دو روز بعد هم از رییس جمهوری سوریه خواست به کشتار مردم پایان دهد و اعلام کرد امیدوار است شورای امنیت نقشی جدی تر و هماهنگ تر در تحولات سوریه ایفا کند و گفت که شرایط سوریه به نقطه غیرقابل قبول رسیده است.  این گفته های دبیرکل سازمان ملل در شرایطی ایراد شد که شورای امنیت سازمان ملل به دلیل مخالفت چین و روسیه با صدور هرگونه قطعنامه قوی و جدی در زمینه محکومیت قاطع رژیم سوریه، عملا به حالت فلج درآمده است.  فزون بر این، این هفته روسیه متن قطعنامه ای را به شورای امنیت سازمان ملل ارائه کرد که بدون اشاره به جنایات رژیم سوریه و محکوم کردن آن، از طرف های درگیر ـ یعنی جنایتکارانی که می کشند و مردمی که کشته می شوند! ـ خواسته شده که به درگیری ها پایان دهند.

عملکرد حمایتی روسیه از رژِیم سوریه به همین حد محدود نماند.  به گزارش رادیو فرانسه، دبیر شورای عالی امنیت ملی روسیه هشدار داده که: «بنابر اطلاعاتی که در اختیار دولت مسکو قرار دارد، کشورهای عرب خاورمیانه و ناتو در نظر دارند از اقدامات کنونی علیه رژیم بشار اسد فراتر رفته و دست به یک دخالت نظامی علیه این رژیم بزنند… و این بار برخلاف دخالت نظامی در لیبی بیشترین بار عملیات نظامی نه بر عهده انگلستان، فرانسه و ایتالیا، که بر عهده ترکیه گذاشته خواهد شد». 

این مقام روسی بدون آنکه اشاره ای به این نکته کند که رژیم سوریه با تبعیت محض از حکومت آخوندی و کشتار روزمره مردم خود، عملا راهی جز توسل به رویارویی نظامی باقی نگذاشته، می افزاید: «ترکیه و امریکا هم اکنون درحال بررسی جنبه های گوناگون یک طرح اضطراری ایجاد راهروی امن هوایی برای یاری رساندن به مخالفان رژیم اسد هستند.»

 از سوی دیگر، همزمان با گفته های مقام روسی، به گزارش خبرگزاری فرانسه: «مقامات امریکایی گفتند که رژیم تهران برای کمک به سرکوب اعتراضات ضد حکومتی در سوریه، سلاح در اختیار رژیم اسد قرار می دهد.» به گفته این منابع، سردار پاسدار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در ماه ژانویه در پایتخت سوریه حضورداشته و با مقامات رژیم دمشق از جمله بشار اسد دیدار کرده است.  مقامات امریکایی گفتند حضور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه برای بررسی اوضاع بحرانی این کشور و [یافتن] راه های کمک به رژیم بشار اسد جهت سرکوب اعتراضات ضد حکومتی در سوریه بوده است… دیدار سردار سلیمانی به خوبی نشان می دهد که رژیم تهران کمک های نظامی و تجهیزات امنیتی در اختیار رژیم دمشق می گذارد تا از آن برای سرکوب مخالفان سوری استفاده کنند»! 

آیا نباید به این مقامات هوشمند امریکایی که در سایه مدیریت نبوغ آمیز باراک اوباما ده ماه پس از کشتار روزمره مردم به چنین کشفیات فوق العاده ای نایل می شوند، صدآفرین گفت و به آنان مدال هوشمندی داد؟!

خدا را شکر که مردم شجاع و مقاوم سوریه، در ده ماه گذشته نه چشم به دست بان کی مون و شورای امنیت کم خاصیتش داشته اند و نه گوش به حرف های کج دار و مریز باراک اوباما و نه از حمایت های آشکار حکومت آخوندی و روسیه از رژیم جنایتکار بشار اسد هراسی به دل راه داده اند.  این مردم فهیم و استوار به خوبی دریافته اند که نه باید به یاری سیاستمداران مماشات گر و سست عنصر و نهادهای بین المللی کم خاصیت دل بست، و نه از حامیان جنایتکار حکومت سوریه هراس به دل راه داد. درسایه این درک درست و واقع بینانه، هرقدر که رژیم بشار اسد بیشتر از آنان کشته، در عزم خود برای پایان نهادن برعمر ننگین آن راسخ تر شده اند. 

به گزارش العربیه: «معترضان سوری همچون هفته های پیش، برغم سکوت جامعه جهانی در قبال کشتار و سرکوب در این کشور، در روز جمعه ۱۳ ژانویه به تظاهرات خود علیه رژیم حاکم بر این کشور ادامه دادند.  آنان این روز را “جمعه حمایت از ارتش آزاد سوریه” نامگذاری کردند.  دراین روز در مجموع ۳۴ تن از مخالفان به ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته شدند».

زاویه دوم بررسی نقشی است که حکومت آخوندی در روند رویدادهای سوریه برای خود قائل است.  در گفتمان دیپلوماتیک، حکومت آخوندی می گوید که سوریه متحد راهبردی آن در پشتیبانی و تقویت جبهه “مقاومت” است.  آیا به راستی چنین است؟!  اگر در این حرف حقیقتی وجود داشته باشد، باید جبهه مقاومتی اصیل و نه دست ساز و دست آموز وجود داشته باشد تا حکومت آخوندی و رژیم بشار اسد در حمایت از آن متحد راهبردی باشند.  کیست که نداند آنچه از آن به عنوان جبهه مقاومت نام برده می شود، شماری سازمان های ساخته و پرداخته توسط پول و تسلیحات و امکانات مردم به فقر کشیده شده ایران هستند که اگر این پول همین فردا قطع شود این سازمان ها هر یک به راه خود خواهند رفت و دنبال ارباب جدید خواهند گشت.  آیا از هم اکنون، که هنوز جریان پول و تسلیحات قطع نشده، در سازمان هایی چون حزب الله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و… نشانه هایی از جستجوی یک ارباب جدید سخاوتمند دیده نمی شود؟!

حکومت آخوندی با چشم بستن بر همه واقعیت های موجود تصور می کند که می تواند به سیاست خارجی نابخردانه و ویرانگر خود که برپایه فریبکاری، زور، رجزخوانی و تهدید است ادامه دهد و به هدف های باج خواهانه اش نیز برسد.

نگاه حکومت آخوندی به مسئله سوریه نگاهی پر از تضاد و تناقض است که آن را بر مبنای درک خویش از مناسبات اسلامی توجیه می کند.  به گزارش خبرگزاری “مهر”، علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی می گوید: «مواضع جمهوری اسلامی در خصوص  سوریه مواضع پنهانی نیست، بلکه بر اساس منطق اسلامی حرف های خود را بیان می کند».  این “منطق اسلامی” چیست؟  بنابراین منطق، وقتی کسی زن می گیرد و مهریه و نفقه اش را می پردازد نسبت به او و فرزندانی که به دنیا می آورد حق مالکیت دارد.  برای حکومت آخوندی رژیم بشار اسد همان زن عقدی و حزب الله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و… فرزندان به دنیا آمده از این وصلت هستند و از آنجا که بیش از سی سال است که از جیب مردم نگونبخت ایران همه مخارج این زن و فرزندان به صورت نفت مجانی، تسلیحات و پول نقد پرداخت شده و هنوز هم می شود، خود را صاحب اختیار آنان می داند و طبعا در این “منطق اسلامی” جایی برای مردم سوریه به عنوان یک ملت درتکاپوی آزادی نیست. 

دراین نوع نگاه به قول علی لاریجانی با “منطق اسلامی”، نظر به این که مسئله “ناموسی” است، جایی برای خردمندی و واقع بینی باقی نمی ماند و اگر کسی مانند سردار پاسدار حسین علایی، نخستین فرمانده نیروی دریایی و رئیس سابق ستاد مشترک سپاه پاسداران که مقاله هفته پیش او در روزنامه اطلاعات سروصدای بزرگی به پا کرد، دعوت به بازنگری در این “منطق اسلامی” کند، بعید است که گوش شنوایی بیابد.  سردار حسین علایی در نشست دیپلماسی ایرانی می گوید: «جمهوری اسلامی نباید همه تخم مرغ های خود را در سبد بشار اسد بگذارد… من پیشنهاد می کنم که جمهوری اسلامی بازنگری در سیاست خود در ارتباط با حمایت از دیکتاتورها را در هر کجا از جمله بشار اسد انجام دهد.  برای حمایت از فلسطین نیز باید فکر دیگری برای مقاومت کرد. من بسیار بعید می دانم که روند فعلی به بقای نظام سوریه بینجامد».

حرف سردار حسین علایی حرفی منطقی است، اما نظام خرد باخته ج.ا. بیش از آن در توهمات خود غرق است که بتواند جدایی از سوریه و از دست دادن سرپرستی حزب الله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و… را هضم کند!

 

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8 (at)gmail(dot)com