با اینکه فیلم دستهای خالی برخلاف تلافی که قصه ای تکراری و کلیشه ای دارد دارای ایده جذابتر و قصه ای پر کشش تر است، اما هر دو از وجود فیلمنامه ای ضعیف…

شماره ۱۲۰۷ ـ پنجشنبه ۱۱ دسامبر  ۲۰۰۸


 


 

تلافی


 نمایی از تلافی

کارگردان: سعید اسدی

فیلمنامه: عباس شیرمحمدی

مدیر فیلمبرداری : رضا بانکی

تدوین: کاوه ایمانی

بازیگران:  حمید گودرزی، نیوشا ضیغمی، سیروس گرجستانی، مهدی امینی خواه، کیانوش گرامی، علی کاظمی، احمد پور مخبر…


 

خلاصه داستان:


 

حمید و رعنا در دادگاه حاضر می شوند تا با توافق از همدیگر جدا شوند. قاضی از آنها می خواهد تا فردا برای انجام امور قانونی در محضر رسمی حضور پیدا کنند. رعنا معتقد است که حمید که یک جوان جنوب شهری است با طرح یک نقشه به او نزدیک شده و به خاطر ثروت او با او ازدواج کرده و حالا هم قصد تصاحب مال و اموال او را دارد. به همین خاطر دیگر حاضر به ادامه زندگی با حمید نیست. قبل از اینکه این دو درمحضر برگه طلاق را امضا کنند، دکتر خانوادگی آنها با حمید تماس گرفته و خبر ابتلای رعنا به سرطان خون را به او می دهد و اینکه همسرش بیشتر از چند روز زنده نخواهد ماند. جلال دوست و شریک شارلاتان حمید بعد از شنیدن این خبر حمید را مجاب می کند که رفتن به محضر را به تعویق بیاندازد و با نزدیک کردن خودش به رعنا و اظهار ندامت قضیه را تا مرگ رعنا معلق نگه دارد تا بتواند وارث اموال و ثروت چشمگیر او که وارث دیگری ندارد بشود.

با طرح این قضیه پای یک خلافکار به نام  تراب نیز به ماجرا باز می شود. او که مقدار قابل توجهی پول از حمید و جلال طلب دارد وقتی با پیشنهاد جلال مبنی بر قتل رعنا که به هر حال خواهد مرد روبرو می شود برای وصول هر چه زودتر طلبش  و گرفتن پاداش این پیشنهاد را می پذیرد، اما اتفاقاتی پیش بینی نشده ماجرا را تغییر می دهد….


 

***

دست های خالی


 

نویسنده و کارگردان: ابوالقاسم طالبی

مدیران فیلمبرداری: محمد آلادپوش، تورج منصوری

تدوین: نازنین مفخم

موسیقی: کامبیز روشن روان

بازیگران: خسرو شکیبایی، مریلا زارعی، فاطمه گودرزی، مسعود رایگان، اصغر نقی زاده، زهرا داود نژاد، حسن شکوهی….


 نمایی از دستهای خالی

خلاصه داستان:

 

حوریه که سالهاست از اسارت پدرش، امیرحسین، به دست عراقی ها می گذرد، نسبت به خروج های بی موقع مادرش، مریم، از منزل مشکوک است و این شک با تلفن های ناشناسی که به او می شود و در آنها از تصمیم مریم برای ارتباط با یک مرد دیگر صحبت می شود افزایش می یابد. اما طولی نمی کشد حوریه متوجه می شود مادرش در این مدت به عیادت امیرحسین که به تازگی آزاد شده و در بیمارستان به سر می برد، می رفته است. امیرحسین که مبتلا به موج‌گرفتگی است به خانه بازمی گردد ولی ازدحام های پیرامونی و آلودگی های صوتی حالش را متشنج می کند، ضمن آن که تلفن های ناشناس این بار به او هم می شود و سلامتش را به مخاطره می اندازد. با پیشنهاد حوریه، همه تصمیم می گیرند مدتی از تهران دور باشند و به شمال بروند. در سفر عده ای از هم‌رزمان سابق امیرحسین نیز به او ملحق می شوند. مزاحمت های تلفنی همچنان ادامه دارد و در یکی از آنها، به حوریه اعلام می شود که فیلم حاوی ارتباط غیراخلاقی مادرش با یک غریبه را از یک زن داخل رستورانی در شهر بگیرد.

حوریه نزد زن جوان که معتاد است می رود و با او درگیر می شود و طی درگیری، شخصی ناشناس به زن معتاد چاقو می زند و او را می کشد و قتل به گردن حوریه می افتد و حکم اعدامش صادر می شود. امیرحسین از طریق هم‌رزمانش متوجه می شود همه این ماجراها نقشه ای بود از طرف پدر یکی از بسیجی هایی که تحت تأثیر او به جبهه آمده و شهید شده و حالا پدر او درصدد انتقام جویی از امیرحسین است و با این نقشه انتقام خود را گرفته و اکنون نیز به خارج گریخته است. امیرحسین که از تعقیب این فرد توطئه‌گر ناامید شده، نزد سنجری، پدر دختر مقتول، می رود و از او می خواهد از قصاص حوریه صرف نظر کند، اما سنجری که یک معتاد الکلی از خدا بریده است، پس از رفت و آمدهای مکرر امیرحسین، سرانجام به این شرط که او بتواند شفای پسر بیمارش را از امام حسین (ع) بگیرد، حاضر به گذشت می شود. امیرحسین یک شبانه روز دعا می کند و سرانجام معجزه رخ می دهد و پسر حالش خوب می شود.


 

***

در این مطلب به جای یادداشتی جداگانه برای هر فیلم تصمیم گرفتم با یک یادداشت بر روی هر دو فیلم به یک نقطه ضعف بزرگ که در هر دو فیلم مشترک است اشاره کنم. با اینکه فیلم دستهای خالی برخلاف تلافی که قصه ای تکراری و کلیشه ای دارد دارای ایده جذابتر و قصه ای پر کشش تر است، اما هر دو از وجود فیلمنامه ای ضعیف با شخصیت پردازی های تحقیق نشده رنج می برند. عدم انسجام در بافت داستانی هر دو فیلم آزاردهنده است. گاهی، خودم هم از خودم و نوشتن درباره این انتقاد هزاران بار گفته شده در مورد ضعف فیلمنامه نویسی در سینمای ایران خسته می شوم. شاید یکی از دلایل  این ضعف  عدم حضور فیلمنامه نویسان حرفه ای در سینمای ما باشد. با نگاهی به فهرست بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران درمی یابیم که نویسنده فیلمنامه این فیلمها عمدتا خود کارگردانان این فیلمها بودند. بر خلاف سینمای غرب که فیلمهای خوب غالبا توسط فیلمنامه نویسان حرفه ای که هیچگاه هم کارکردانی نکردند، نوشته شده است. جواب هم مثل همین انتقاد هزاران بار از سوی فیلمسازان و فیلمنامه نویسان ایرانی داده شده و تازگی ندارد. دلایلی از قبیل نبود امکانات، عدم تامین اقتصادی و رفاهی هنرمندان، سانسور، محدودیت ها، مشکلات مالی و غیره. اما باور کنید بیشتر اینها بهانه است. اصغر فرهادی، کامبوزیا پرتوی، پرویز شهبازیان، حمید نعمت الله هم در همین سینمایی که خیلی از شماها فیلمنامه می نویسید و فیلم می سازید به همین حرفه مشغول هستند. از چیست که اینها با همه این محدودیت ها آثاری مثل شهر زیبا، کافه ترانزیت، نفس عمیق و بوتیک را خلق می کنند و این محدودیتها هم خللی در ساختار کلی آثارشان به وجود نمی آورد. پس مشکل از جای دیگری است و باید عیب خود جوییم و ملامت دیگران نکنیم!

من بیشتر روی این نکته تاکید دارم که شما که به هر حال یک فیلمنامه تصویب شده در دست دارید و قرار هم است که این فیلمنامه به فیلم تبدیل شود خوب چه اشکال دارد با صرف وقت بیشتر و تامل و تحقیق و تفحص و حتی مشاوره با تعدادی کارشناس به فیلمنامه و اجزای آن انسجام بیشتری داده و در حد توان از نقطه ضعفهای فاحش آن بکاهید. برای مثال در فیلم تلافی جوانی که به شدت از همسرش متنفر است و با شنیدن خبر ابتلای او به سرطان بدون بروز هیچ عاطفه انسانی نقشه تصاحب ثروت او را کشیده به یکباره و در چشم به هم زدنی متحول شده و حس میکند شیفته همسرش است و با عملی قهرمانانه به خاطر او جان می دهد. آخر نمی دانم آدمی مثل سعید اسدی که به نظر من اصول فیلمسازی  را خوب بلد است و تکنیک خوبی هم دارد چطور متوجه این نکات ضعف در چنین فیلمی نمی شود و بعد از ساخت فیلمهایی مثل عشق گمشده و آواز قو از تجربیات فیلمهای قبلی سود نمی برد.

یا در فیلم دستهای خالی و آن صحنه بی منطق قهوه خانه و چاقو خوردن حوریه که خیلی ساده انگارانه تصویر شده و هیچ توجیهی به همراه ندارد مثال دیگری برای بررسی این ضعفها می باشد.


 

اتفاقا من از ابوالقاسم طالبی حتی انتظار ساخت فیلمی در اندازه دستهای خالی نداشتم. چرا که بعد از دیدن چند فیلم از این فیلمساز مثل "نغمه" و "ویرانگر" به توانایی های کمرنگ او پی برده بودم، اما این بار طالبی با استفاده از یک قصه نسبتا جذاب شانس این را داشت که اثری خوش ساخت تر از کارهای قبلی اش ارائه دهد که باز هم با شتابزدگی از این امتیاز بی بهره ماند. به هر حال جا دارد فیلمسازانی از این دست با تامل بیشتر و مطالعه و آگاهی وسیعتر، از حرفه سینما به نحو مطلوبتری استفاده نمایند.


 

ایمیل نویسنده:

aref35@yahoo.ca