شهروند ۱۲۰۷ ـ پنجشنبه ۱۱ دسامبر ۲۰۰۸
یکشنبه هفتم دسامبر از مراسم گشایش نمایشگاه استاد احمد سخاورز ـ که هفته آینده گفت و گوی شهروند و گزارش نمایشگاه ایشان را خواهید خواند ـ همراه دکتر براهنی می رویم به دیدن کارهای پریا شاهوردی. او را هیچکدام نمی شناسیم، آگهی نمایش کارهایش را در شهروند دیده ایم، به دیگران هم می گوییم بیایند، اما تنها استاد غلامحسین نامی و پوران خانم نامی و یکی دو تن دیگر می آیند. جمعیت اندکی از هنرمندان آمده اند که همه دغدغه ی هنر دارند، از هنرمندان گرافیست مهدی پوریان آمده است. دکتر سهیلا تولایی هم هست و با انرژی با همه بحث می کند.
با دکتر براهنی پس از حال و احوال اولیه با نقاش و حاضران می رویم سر وقت تابلوی اول، از مجموعه ی شش تابلوی در نمایشگاه، هر دو می ایستیم و بی درنگ و انگار همزمان می گوییم چه کار خوبی است. دکتر می گوید نقاشی از اصل مجاورت برای درهم آمیزی آدمها و اندامها و چهره ها سود برده است. می گویم چقدر فکر و فضا و فرهنگ زنانه ی برهنه اما نه جنسی در کار هست. دکتر می گوید، الهام در کارها رنگ خودش را دارد، و می افزاید هنر منهای الهام لنگی دارد، و توضیح می دهد، با اینکه این یکی تابلو انگار اندام یک زن است، در همان حال هم نیست…
حالا استاد نامی هم آمده است، و پس از دیدن کارها به جمع و بحث ما پیوسته است. استاد نامی در مورد تابلوی زن درخت می گوید: در نقاشی رها کردن فرم، نترسیدن از بستن کادر از توصیه هایی است که من در همه ی این سالها به شاگردانم کرده ام و در کارهای خانم شاهوردی این امتیاز کاملا مشهود است. به همین تابلوی زن درخت ـ اینها نامهایی است که ما بر تابلوها می نهیم وگرنه خانم شاهوردی هر شش تابلو را “یک لحظه زندگی” نامیده است ـ ما برای اینکه بگوییم از کدام لحظه ی زندگی داریم حرف می زنیم، یکی از برجستگی های کار را می گیریم و همان می شود نامش، مثل اینکه به تابلوی سوم می گوییم زن درخت. استاد نامی به همین تابلو اشاره می کند و می گوید:
با اینکه اثر اندام یک زن است، انگار زن در پایین تنه درخت می شود، یا نه درخت نیست، اما می تواند باشد، زن است، درخت است آن و یا این است و یا هیچکدام نیست. همین که فرم در جایی بی آنکه نقطه ی پایان داشته باشد رها شده، همین که به هنرپذیر فضا می دهد که خود با کار همدلی و هم فکری کند، و هی حدس بزند و خط بزند حدسش را، و هی تعیین کند و هی شک بورزد یعنی دارد هنر در جان آدم کار خودش را می کند، و این وجه هنر در کارهای خانم شاهوردی دیده می شود.
حالا همه خوشحالیم که به این نمایشگاه آمده ایم، با اینکه خیلی شلوغ نیست، اما کارها در جان و جهان همه مان اثر کرده است.
چقدر زنانگی و چندگانگی و برهنگی جدا از بازیهای مردانه با اندام زنانه در این کارها هست. استاد نامی با اشاره به تابلوی ششم (به تابلوی آخر می گوییم ششم) که چهره ی چند زن و یک اندام زنانه است؛ آمیزه ای از تکرار در خود که تنوع و تفکر را توامان دارد، می گوید: سازمان دادن به چندگانگی و وجوه مختلف در یک کار آسان نیست، و بی سر و سامانی و ناگهانی بودن در نقاشی نیازمند تکنیک بهتر است. و اگر کاری در عین یگانگی چندگانه و چند وجهی هم باشد و به سامان هم بماند، ما یک هنرمند ـ در اینجا نقاش ـ مسلط را داریم. و این در تابلوی ششم خانم شاهوردی به روشنی هست.
دکتر براهنی می گوید، یکی دیگر از حسن های کارهای خانم شاهوردی ابهامی است که در اندامهای چندگانه ی طرحهای تابلو هست، زنانگی و مردانگی با اینکه حدس زده می شود زنها محور کارها هستند، به آسانی قابل تشخیص نیست، این در آنسوی فیزیک اندامها هست، وقتی صورت یک زن را می بینیم که دارد فکر می کند، آن یکی و یا آن چند صورت دیگر همان فکر را می گیرند و به جای و جاهای دیگر می برند، و در تابلوها همین فضاهای مدام متفاوت شونده است که دست و ذهن آدم را می گیرد و با خود به جاهای بسیار می برد.
دکتر براهنی ادامه می دهد، در کارها می شود شکلی از شباهت به هزار و یکشب و شهرزاد و زنان قصه گو را هم دید. آیا در کارها هم مراسم باده نوشی و مرگ عاشقان چندگانه ی هزار و یکشب هم آمده است، یا با اینکه نیامده اما همان چندین جنبه گی کارها آدم را به آنجا هم می تواند ببرد.
استاد نامی اشاره می کند که در نقاشی کار با بدن و بدن را از صورت عادی و روزمره آن درآوردن و بردنش به جهان خلاقیت و برهنه کردن او بی آنکه برهنگی موضوع باشد، به ذات آفرینش هنری اندیشمندانه تن می زند. حالا تقریبا دو ساعت و اندی ست که هر کداممان چند بار کارها را دیده ایم و حرفشان را زده ایم، بویژه نگاه دکتر براهنی و استاد نامی و تفسیری که از تابلوها ارائه می کنند همه مان را شیفته ی نگاه آنها و خود کارها کرده است.
خوشبختانه تا ۲۱ دسامبر کارهای خانم پریا شاهوردی در مرکز پریا خواهند بود. خود را از بخت دیدن آنها محروم نکنیم.