“انسان مرگش حتمی است، و همین مقدر بودن مرگ است که به زندگی معنی می دهد”*
محمد مطیع در زمستان سال ۱۳۲۲ در مشهد متولد شد. در آنجا رشد کرد و تحصیل و به فراگیری ابتدایی تأتر در مشهد مشغول شد. سپس در سنین ۲۴-۲۳ سالگی به تهران می آید و در تنها مرکز دولتی تأتر ایران، اداره برنامه های تأتر مشغول به کار می شود و در زمانی کوتاه، یکی از بازیگران مطرح تأتر ایران می شود. محمد مطیع با بدنی منعطف و صدایی گرم توانست جای خود را در تأتر باز کند. فرهنگ و هنر ایران وام دار هنرمندان و ادبای خراسانی ست و محمد مطیع هم یکی آز آنهاست. مطیع کارش را با تأتر آغاز کرد و سپس در تلویزیون به بازی در سریالها پرداخت و در سینما هم خوش درخشید. اگر بخواهیم به دوران کاری مطیع اشاره کنیم، چندین فصل را شامل می شود. فصل آغازین در تهران از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ تا مقطع انقلاب است که مطیع در کارهای بسیاری درخشید. در ارثیه ایرانی (اکبر رادی – محمود محمد یوسف)- نقش فراموش نشدنی “زن پوش” در بنگاه تیاترال (علی نصیریان)که بسیار مورد توجه قرار گرفت . مطیع در سال های قبل از انقلاب در سریال “گذر خلیل ده مرده” و “ایران در جنگ جهانی دوم” و چندین تله تأتر برای تلویزیون و صحنه کار کرد.
در همین سالها سینما را با فیلم “رضا هفت خط” (ابراهیم مکی – حسین ترابی) آغاز کرد و سپس در فیلم های “کلاغ” (بهرام بیضایی) – “دایره مینا” (غلامحسین ساعدی – داریوش مهرجویی) و فیلم تکیه بر باد (فریدون ژورک) بازی کرد. پس از آن در ماههای ابتدایی انقلاب، مطیع در یک کار خیابانی که تا آن زمان در تهران و ایران متداول نبود، به ایفای نقش در پارک ها و میادین پرداخت (تندیس ، سروده نعمت آزرم – کارگردان محمد اسکندری) و این آغاز دوره ی دوم فعالیت های مطیع است.
تا سال ۱۳۶۷ که از ایران خارج شد در سریال های: سلطان و شبان – شاه دزد – شاه شکار – امیر کبیر – کوچک جنگلی – هزار دستان – و فیلم های سینمایی: سلندر (بهرام بیضایی – واروژ کریم مسیحی) – بازداشتگاه – گردباد – آوار – وکیل اول – روزهای انتظار و …. و بازی درخشانش در اولین ساخته سینمایی داریوش فرهنگ “رسول پسر ابوالقاسم” کارنامه ی موفقی از خود به جای گذاشت. مطیع در دو فیلم هم در سال ۱۳۵۹ بازی کرد، که در همان سال توقیف شدند، و تا آخرین روز زندگیش موفق به دیدار این دو فیلم به نام های”گفت هر سه نفرشان” و “آقای هیروگلیف”، ساخته عرفان، نشد. در همین سال ها محمد مطیع در تله تأتری به نام “پهلوان و جراح” (مرادی کرمانی – سعید نیکپور) در نقش پهلوانی خیابانی که بعد از انقلاب می خواست خالکوبی تاج را از سینه پاک کند، بازی درخشانی ارائه کرد.
در سالهای ۱۳۶۸ – ۶۷ با خانواده به سوئد مهاجرت کرد و در مهاجرت فصل دیگری از کارنامه ی هنری اش رقم خورد. او چندین نمایش در شهر خود روی صحنه برد. و در دو نمایش “رضا بیک ایمانوردی” ( ابراهیم مکی – اصغر نصرتی ) و “رفت و برگشت” ( ایرج جنتی عطایی ) تور اروپائی داشت.
در سال ۱۳۸۷ که فرسوده و خسته از مهاجرت شده بود، دوباره به ایران باز می گردد و مشغول بازی در تأتر و سریال می شود و فصل سوم کارش در بازگشت، با تله تأتر ” یک بام و دوهوا” (انوشیروان حداد) شروع شد. او در چند سریال عمارت فرنگی – سال های مشروطه – باغ سرهنگ – بچه های نسبتا بد – ماجراهای عید من و بابام – تبریز در مه و چندین کار دیگر ایفای نقش می کند.
در سال ۱۳۹۲ برای دومین بار به سوئد مهاجرت کرد. او پیش از مهاجرت دوباره از ایران در مصاحبه ای گفته بود که پشیمان است که به ایران برگشته است. و در جواب این سئوال مصاحبه کننده “که در آینده چه کاری از شما خواهیم دید” ، گفته بود: هیچ کاری نخواهم کرد و هرچه سریعتر می خواهم برگردم سوئد.”
مطیع دوباره به سوئد برگشت و این چند سال آخر را در شهر یوته بری سپری کرد. این اواخر از صدقه سر تلگرام و ایمو با هم تلفنی زیاد صحبت می کردیم. هفته ی قبل از رفتنش به توافق رسیدیم که به کانادا (تورنتو) بیاید و همراه با مسعود رهنمای عزیز ، که از اتریش قرار است بیاید، مشترکن نمایشی “سیاه بازی” را برای صحنه آماده کنیم. در آخرین صحبت ها قرار بود که برای اوائل اپریل بلیت تهیه شود. که اسفند ماه خشمگین، این فرصت را به ما نداد.
من مقصر این دق کردن ها را حکومت جمهوری اسلامی می دانم که عامل دربدری و دق مرگی هنرمندان شده است، نه در وطن جایی دارند و نه در غربت قرار و آرام!
*سهراب سپهری
*احمد شاملو