جوان خیلی چاقی به نام نیما  عاشق دختری به نام نازنین است، اما دختر توجهی به او نمی کند. نیما به همراه دوستش مجید به تعقیب او می پردازد. 


شماره ۱۲۱۱ ـ پنجشنبه  ۸ ژانویه ۲۰۰۹


 

تیغ زن


 

کارگردان: علیرضا داوودنژاد

مدیر فیلمبرداری: جمشید الوندی

تدوین: مهران قدکچیان

موسیقی: یحیی سپهری شکیب

بازیگران: رضا عطاران، لادن مستوفی، رضا داوود نژاد، علی صادقی…


 تیغ زن

جوان خیلی چاقی به نام نیما  عاشق دختری به نام نازنین است، اما دختر توجهی به او نمی کند. نیما به همراه دوستش مجید به تعقیب او می پردازد. نازنین با یک ماشین کرایه، قرار است از جایی نامعلوم در شمال به جایی در چابکسر در همان خطه برود. او پیش از سوار شدن متوجه می شود که عطا راننده ماشین همسایه دوران کودکی اوست که در آن زمان عاشق او بوده، ولی عطا تا مدتی او را به جا نمی آورد. مقصد نازنین ویلای مردی است که با دارودسته عجیبش منتظر او هستند تا یک نمایش مد یک نفره از لباسهای محلی برگزار کنند و از او فیلم بگیرند. در آغاز معلوم شده بود که کلکی در کار نازنین است و مجید که با دارودسته صاحب ویلا هم ارتباط دارد، قرار است با همدستی زن، پول های توی کیف صاحب ویلا را بدزدد. پس از مقداری تعقیب و گریز، مجید نیما را قال می گذارد تا ماموریت نامعلومی را انجام بدهد. ماشین عطا توی شن های ساحل گیر می کند و ماشین نیما هم در نزدیکی او متوقف می شود. نازنین پیاده به سوی ویلای مقصد حرکت می کند و مجید هم که مقداری مواد مخدر به نیما داده یکبار دیگر او را در عالم هپروت رها می کند و به ویلا می رود.  عطا و نیما در ساحل، پس از مقداری هذیان های جنون آمیز در وصف محبوب مشترکشان و درباره چیزهای نامعلوم دیگر، هر کدام به شکلی گذرشان به ویلای نمایش مد می رسد و زمانی به آنجا می رسند که مجید پول را از کیف برداشته و اعضای دار و دسته در حال کلنجار با او هستند. در جریان تعقیب و گریزی دیوانه وار به سودای عشق و پول، قهرمانان داستان توی ویلا سنگ های قیمتی نامعلومی پیدا می کنند …..


 

با دیدن فیلمهایی که در دو سه سال اخیر در سینمای ایران تولید شده است، آنقدر دلسرد شده ام که بارها تصمیم گرفتم دیگر فیلم ایرانی نبینم، اما باز به انتظار نشستم تا شاید فیلمی از فیلمسازان با تجربه و کهنه کار ببینم. آنهایی که حداقل قواعد سینمایی را به درستی رعایت می کنند. با دیدن انبوهی از فیلمهای پوچ و بی سر و ته و کم بضاعت در این سالهای اخیر ( دو، سه سال گذشته) به جز چند استثناء هر بار نوشتن یادداشتی درباره این فیلمها از فرط بی محتوایی و ساختار به شدت ضعیف و بازیهایی آماتوری تبدیل به مقاله ای درباره وضعیت کلی سینما و فیلمسازان ایرانی شده است. جای بسی تاسف است سینمایی که از اواسط دهه شصت هجری شمسی تا اواخر دهه هشتاد وزنه ای در سینمای بین الملل شده بود و به نوعی عصر طلایی سینمای ایران قلمداد می شد به چنین وضعیت متاثرکننده ای دچار شود. به گونه ای که تلویزیون و سریالهای تلویزیونی با ساختارهای بهتر و داستانهای جذابتر توجه بیننده های داخلی و حتی خارج کشور را به خود جلب کند. و اما درباره فیلم تیغ زن.


 

***


 

باید ابتدا به پیشینه ی کارگردان آن علیرضا داوود نژاد اشاره ای کرد. او یکی از فیلمنامه نویسان خوب سینمای تجاری  قبل از انقلاب بود که با کارگردانی فیلم نازنین توانایی هایش را در فیلمسازی نیز بروز داد. پس از انقلاب با فیلمهایی مثل "خانه عنکبوت" و "جایزه" ادامه داد تا اینکه با فیلم "نیاز" شاهکاری در کارنامه سینمایی اش و در سینمای ایران به یادگار گذاشت. او که با "مصائب شیرین" دست به تجربه ای متفاوت در سینمای دهه هفتاد  زده بود، با "بچه های بد" توانست توازن خود را کماکان به عنوان یک فیلمساز خوب تجاری حفظ کند تا اینکه آرام آرام با ساخت فیلمهایی ضعیف و ضعیف تر دچار افت کیفی شدیدی در روند فیلمسازی اش شد که نقطه اوج آنها فیلمهایی مثل "هشت پا" و "ملاقات با طوطی" بود. این دو اثر نامبرده آغازی بر سردر گمی و تشتت روحی  این فیلمساز بود که با واکنشهای شدیدی از سوی علاقمندان به کارهای قبلی اش مواجه گردید و ایشان نیز یک تنه در برابر این انتقادها ایستاد و به جای قبول ضعفهای آثار سردرگم اخیرش به نوشتن درباره تئوری های سینمایی اش از جمله توجه به سینمای بدنه یا سینمای ملی و غیره پرداخت. شاید داونژاد تصور کرده با سینمایی حاوی قصه ای بی سر وته و سردرگم  فیلمش در رده فیلمهایی قرار می گیرد که سنگین و خاص  قلمداد می شوند و هر آدمی نمی تواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کند، بلکه باید آدمی خاص و با مطالعه سینمایی باشد! مسلما کسی که طرفدار تقویت سینمای بدنه است و کارنامه اش اینطور ثابت کرده نمی تواند بدینگونه فکر کند! پس مشکل از جای دیگریست و آنهم چیزی جز سهل انگاری و بی توجهی و دست کم گرفتن درک و شعور تماشاگر نیست. در این چند سال اخیر هم که داوود نژاد کار را ساده تر کرده و با در دست گرفتن لوکیشن خانه ای ویلایی در شمال و با دو، سه بازیگر ثابت مثل رضا داوود نژاد (پسرش) و رضا عطاران بازیگر سریالهای طنز مردم پسند این سالها، فیلمسازی را به مثابه هم فال و هم تماشا تلقی کرده است. به هر حال چند روزی با یک اکیپ دوستانه در شمال و آب و هوایی خوش و کار و تفریح توامان. حالا اینکه من و شما چیزی از قصه بی سر و ته و ساختار سردرگم فیلم دستگیرمان نمی شود، مشکل فیلمساز نیست و این ماییم که باید فکری به حال بی سوادی خودمان بکنیم! من برای اینکه در این نوشته دیدگاه خودم را تحمیل نکرده باشم از شما دعوت می کنم به دیدن این فیلم بنشینید و اگر از قصه فیلم چیزی سر در آوردید برای من هم تعریف کنید تا شاید مشکل من در عدم برقراری  ارتباط با فیلم حل شود. من درباره تیغ زن هیچ چیزی برای نوشتن ندارم و تنها بار دیگر ساخت این فیلم توسط علیرضا داوود نژاد را مرثیه ای برای فیلمسازی میدانم که روزی نازنین و زمانی نیاز را خلق کرد.

 


 

aref35@yahoo.ca