سرانجام فیلم «جدایی نادر از سیمین» با نام A Separation در تورنتو روی پرده رفت و امکان تماشای فیلم برای تورنتویی‌ها فراهم آمد. فیلم‌هایی مانند «جدایی نادر از سیمین» از جنبه‌های مختلف قابل بررسی هستند، هم از حیث مضمون و هم از حیث شکل، هم از نظر فنی و تکنیکی هم از نظر محتوایی و مفهومی. اما پرداختن به همه‌ی این‌ها در نوشته‌یی واحد حاصلی جز سردرگمی ندارد از این روی سعی می‌کنم در چند جستار در حد بضاعتم به برخی از این جنبه‌ها بپردازم.

پایان در جدایی نادر از سیمین

«پایان» در فیلم‌هایی که به «پایان باز» مشهور شده‌اند، و «جدایی…» هم در این رده می‌گنجد، از اهمیت ویژه‌یی برخوردار است. فیلم‌هایی که روایتی دارند لاجرم از حیث روایت «آغاز» و «میانه» و «پایان» نیز دارند. درک نادرست از «پایان باز» موجب شده است برخی تصور کنند «پایان باز» یعنی پایان رها و یله. اگر چنین تعریفی برای «پایان باز» داشته باشیم صحنه‌ی پایانی هر فیلمی را که بردارید فیلمی با «پایان باز» به‌دست می‌آید.

سارینا فرهادی و پیمان معادی در نمایی از جدایی نادر از سیمین

در هر فیلمی سئوال‌ها طرح و احساس‌هایی برانگیخته می‌شود در فیلم‌هایی با «پایان بسته» به تمام این سوآل‌ها و احساس‌ها پاسخ داده می‌شود اما در فیلم‌هایی با «پایان باز» به برخی، شاید یک یا دو سوآل یا احساس، پاسخی داده نمی‌شود، اما به قول رابرت مک‌کی «سوالی که مطرح می‌شود باید قابل جواب دادن باشد و احساسی که برانگیخته می‌شود قابل برطرف شدن.»(۱) وقتی در فیلم داستانی داریم باید به تمامی روایت شود. بریدن بخش پایانی داستان به بهانه‌ی این که خود بیننده پایان را هر طور که می‌خواهد تصور کند احترام به بیننده نیست توهین به اوست و در عرف به چنین کاری سرکار گذاشتن مخاطب می‌گویند. «پایان باز» در سینمایی متعارف قصه‌گو به این معناست که پایانی منحصربه‌فرد و بسته‌یی وجود دارد اما راوی ترجیح می‌دهد این پایان را بازگو نکند نه به دلیل این که پایان نامشخص است اتفاقا به دلیل این که آنقدر مشخص است که نیاز به بازگو کردن ندارد. پایان بازِ «جدایی نادر از سیمین» از این دست پایان‌های باز است و به اعتقاد من این نوع پایان‌های باز برای سینمای قصه‌گو تنها پایان باز مجاز و درست است. «پایان باز»ی که روایت را ابتر می‌کند «پایان» نیست «بی‌پایانی» به معنای تداوم هم نیست، پایان بریده‌گی و پا در هوایی‌ست. این که چه نوع سینما و روایتی می‌تواند دارای پایانی باز به معنای وجود پایان‌های متعدد و هر کدام به طریقی درست باشد بحث دیگری است، اما سینمای قصه‌گویی که مو به مو داستانی را روایت می‌کند و هیچ حرفی را ناگفته و نامکشوف نمی‌گذارد نمی‌تواند در پایان روایت را نیمه‌کاره تمام کند و فرهادی در «جدایی نادر از سیمین» چنین نکرده است.

فیلم «جدایی نادر از سیمین» همان‌طور که از نام‌اش پیداست جدائی‌یی را روایت می‌کند. این جدایی در صحنه‌ی شروع فیلم ناکام باقی می‌ماند. این ناکامی بخشی به دلیل قوانین نابرابر ست که حقوق یکسانی برای زن و مرد در این موضوع قایل نیست و بخشی به دلیل مردد بودن خود زن و شوهر برای جدایی ست. اما در پایان فیلم این «جدایی» با قطعیت و بدون بازگشت اتفاق می‌افتد و این البته در عنوان فیلم هم مستتر است حتا در عنوان انگلیسی هم که تنها از «جدایی» یاد شده است باز معلوم است ما با یک جدایی روبه‌رو هستیم و انتظار نداریم در پایان فیلمی که نامش «جدایی» ست آشتی و عروسی برقرار باشد. اما  عنوان فارسی چیزهای بیشتری هم به ما می‌گوید.

در صحنه‌ی آغاز فیلم متوجه می‌شویم که «سیمین» (لیلا حاتمی) درخواست طلاق داده است و این با عنوان فیلم در تضاد است زیرا در عنوان فارسی گفته می‌شود: «جدایی نادر از سیمین» و نه «جدایی سیمین از نادر» و یا حتا «جدایی نادر و سیمین» به طور مشخص از «جدایی» نادر صحبت می‌شود. اما نکته این‌جاست که درخواست طلاق سیمین مورد موافقت قرار نمی‌گیرد و در طول فیلم می‌بینیم این درخواست زیاد هم جدی نبوده است و ما اولین بار از زبان نادر (پیمان معادی)‌ می‌شنویم که ماجرای «جدایی» جدی شده است و صحنه‌ی پایانی فیلم شبیه صحنه‌ی آغازین است با این تفاوت که دیگر ماجرای جدایی جدی و قطعی است و در طول فیلم مشخص شده است همان‌طور که از عنوان برمی‌آید این جدایی خواست «نادر» است نه «سیمین».

پایان در نقطه‌ی اوج آنجا که راضیه حاضر نیست قسم بخورد قطعیت خود را یافته است این «نادر» است که می‌خواهد به هر طریق که شده اجازه ندهد ماجرا با صلح و صفا و آشتی خاتمه پیدا کند در طول روایت پر پیچ و خم داستان به هر حال متوجه می‌شویم «نادر» مقصر است او برخورد خشن و تندی داشته است و حالا هم نه به ‌اندازه‌ی قتل کودکی چهار ماهه، که باید ۴۰ میلیون تومان دیه پرداخت کند و سه ماه تا یک سال و نیم  زندان برود، که به اندازه‌ی همان میزان که مقصر است دارد خسارت پرداخت می‌کند. با پرداخت این خسارت هم خانواده‌ی خودش را نجات می‌دهد هم خانواده‌ی حجت و راضیه را گیرم راضیه باید با وجدان خودش و پولی که حرام می‌داند کنار بیاید، اما نادر لج‌بازی می‌کند. او خودش و چهره‌یی که از خود ارائه می‌دهد برای‌اش مهم است نه در کنار هم نگه‌داشتن خانواده‌اش و نجات دادن خانواده‌یی دیگر! او که در بانک بغل بغل پول این و آن را جابه‌جا می‌کند به دخترش می‌خواهد یاد بدهد از پرداخت ۱۵۰ تومان انعام به کارگر پمپ بنزین خودداری کند، پول برای‌اش مهم نیست، آن را به دختر می‌بخشد، اما چیزی که برای‌اش اهمیت دارد خودخواهی مفرط و اثبات خود است.

ترمه (سارینا فرهادی)، دختر خانواده، قاضی اصلی دادگاه است. اوست که باید پایان فیلم را رقم بزند و داوری کند. «ترمه»، در سراسر فیلم، چشم و گوش بیننده بوده است. اگر «ترمه» مردد بود که چه حکمی صادر کند ما با «پایان باز»ی روبه‌رو بودیم که با نوع سینمای داستان‌گو در تضاد است. زیرا اگر فیلم نتواند داوری قاطعانه به ما بدهد حتما چیزی از ماجرا کم گذاشته است و حرفی را ناگفته گذاشته است اما در روند پیش‌آمدها و حوادثی که پشت سر هم می‌آیند هیچ حرفی ناگفته نمانده است. الان ما تمام مدارک را در دست داریم. وقتی قاضی چند بار به ترمه می‌گوید آیا تصمیم خود را گرفته است و ترمه تاکید می‌کند که تصمیم خود را گرفته است به طریق اولی بیننده نیز تصمیم خود را باید گرفته باشد. پاسخ را همه می‌دانند اما همان‌طور که «ترمه» ترجیح می‌دهد جلوی پدر و مادرش پاسخ را ندهد فرهادی هم ترجیح می‌دهد پاسخی که همه به شکل‌های مختلف می‌دانند را ناگفته بگذارد. گیرم نشان می‌دهد مادری و دخترش می‌آیند از در عبور می‌کنند و می‌روند.

پایان باز در «جدایی نادر…» نوعی بی‌پایانی به معنای بی‌انتهایی است در حالی که ماجرا پایان یافته است و انتخاب مشخص است و چون و چرایی ندارد زنده‌گی ادامه دارد یکی این‌سوی دیوار شیشه‌یی و یکی آن‌سوی دیوار شیشه‌یی و دختری تنها و گریان اما مصمم قرار است آینده را بسازد خانواده‌یی ویران شده است او نمی‌تواند این خانواده را بازسازی کند در طول فیلم تلاش کرده است، مانند مادرش که تمام تلاش خود را کرد تا این زنده‌گی نپاشد، اما گاه تلاش فردی راه به‌جایی نمی‌برد این جامعه است که باید تغییر کند و راهی نیست برای زنده‌گی بهتر باید راهی شد.

چند نکته

اکنون که «جدایی نادر از سیمین»، به‌طور غیر منتظره و شاذ، نامزد دریافت جایزه اسکار در بخش فیلم‌نامه‌ی غیراقتباسی شد سخن‌ گفتن در مورد فیلم‌نامه‌ی این فیلم کمی دشوارتر شده است. اما به هر حال بعید است فیلمی این‌چنین مورد استقبال جهانی قرار بگیرد، نه فقط از سوی منتقدین که از سوی تماشاگران، و فیلم‌نامه‌ی قوی نداشته باشد. فیلم‌نامه‌ی «جدایی…» خود بحث مستقلی را مطلبد و می‌تواند چه از نظر ساختاری و چه از نظر گفت‌وگونویسی به آن پرداخت. نوشتن فیلمنامه‌ی فیلم‌هایی کاراگاهی که جنبه‌ی کشف راز دارند بسیار دشوار است چه برسد به آن که جنبه‌های اجتماعی و بعضا فلسفی هم در آن لحاظ شده باشد. اصغر فرهادی به‌خوبی توانسته است از پس این دشواری‌ها برآید و فیلم‌نامه‌ی قابل اعتنایی بنویسد اما به نظر می‌رسد چند نکته در فیلم‌نامه وجود دارد که نقطه‌ی ضعف یا گاف فیلم‌نامه‌یی محسوب می‌شود. 

۱- وقتی نادر به حجت (شهاب حسینی) می‌گوید که همسرش چون او نمی‌توانسته برای کار به خانه‌شان بیاید به جای او آمده است. حجت عصبانی می‌شود و می‌گوید: «چرا توی بانک اینو به من نگفتی!» (نقل به مفهوم) در صورتی که از حرف نادر این استنباط نمی‌شود که هنگامی که حجت به بانک رفته بود راضیه در خانه‌ی نادر کار می‌کرده است. درواقع راضیه اگر آن دو روز قبل را هم نیامده بود عملا در روزهای بعد به جای شوهرش آمده بود.

۲- ظاهرا سیمین پول را از کشوی میز برداشته بود و این را بیننده‌ها دیده بودند اما باید در فیلم هم مشخص می‌شد که چه کسی پول را برداشته است. البته این که دقیقا به اندازه‌ی حقوق یک روز زن کم شده بود و این که در آن وضعیت عصبی و حال بد پدر نادر برود سر کشو و پول‌های داخل کشو را بشمارد و ببیند کم است دور از ذهن است.

۳- نشان ندادن تصادف راضیه از آن نشان ندادن‌هایی ست که دست فیلم‌نامه‌نویس رو است. چرا باید آن صحنه نشان داده نشود؟ هیچ دلیل منطقی برای این کار نیست و تنها دلیل مخفی کردن بخشی از اطلاعات از بیننده به صورتی بسیار ناشیانه است. در صورتی که می‌شد تصادف را نشان داد اما به گونه‌یی در لابه‌لای ماجراهای دیگری پیچاندش که معلوم نشود این تصادف موجب مرگ جنین شده است و ذهن بیننده‌ به آن سمت نرود و تنها وقتی ماجرا از زاویه‌ی دیگری برملا می‌شود تماشاگر بگوید: «آهان پس این طور.» مهارت در نوشتن چنین مواردی ست که ارزش ویژه‌یی به فیلم‌نامه‌های کاراگاهی می‌دهد.

۴- ملاقات راضیه و سیمین کاملا مصنوعی و اضافی است. می‌توان پذیرفت که راضیه حاضر نشود به قرآن قسم بخورد اما این که بیاید بگوید شما پول ندهید به شوهرم چون این پول حرام است و راه‌حلی هم برای حل مشکل نداشته باشد غیرمنطقی و خواستی بسیار خودخواهانه است.

۵- این که معلم ترمه (مریلا زارعی) وقتی متوجه می‌شود نادر می‌دانسته راضیه حامله بوده است و دروغ گفته برود و شکایتش را پس بگیرد و با نادر هم حرف نزند منطقی است. تا اینجا دست فیلم‌نامه‌نویس در دور کردن نادر از این حقیقت که بچه ممکن است قبل از ضربه زدن او مرده باشد رو نیست اما مشکل اینجاست که با توجه به نزدیکی معلم به ترمه و خانواده‌اش و احساس مسئولیتی که نسبت به حقیقت دارد و به دادگاه می‌رود و شهادت خود را پس می‌گیرد منطقی نیست که با پزشکی که معرفی کرده است تماس نگیرد و از کم و کیف ماجرا نپرسد.

۶- مشکل ۴ و ۵ قابل رفع است. لازم نبود راضیه بیاید و راز را با سیمین در میان بگذارد کافی بود معلم ترمه با پزشک تماس می‌گرفت و ماجرا را متوجه می‌شد و اگر نکته ۳ هم رعایت شده بود و به نحوی تصادف نشان داده می‌شد نیاز به توضیح زیاد هم نبود. چون با نادر نمی‌خواست صحبت کند ماجرا را به سیمین می‌گفت. سیمین برای این که این ماجرا تمام بشود و کش پیدا نکند و از آنجا که به هر حال حتا در آن صورت هم راضیه برای نجات جان پدر نادر (علی‌اصغر شهبازی) دچار مشکل شده بود و با منش سیمین جور در می‌آمد که از ۱۵ میلیون تومان بگذرد و دو خانواده را نجات دهد، این راز را پیش خود نگه می‌داشت. 

 پانویس

۱) مک‌کی، رابرت. داستان. برگردان: محمد گذرآبادی. تهران: نشر هرمس. صفحه ۳۴