هشتاد و یکمین مراسم اسکار پس از ظهر یکشنبه ۲۲ فوریه در سالن کداک در شهر لس آنجلس برگزار شد.
اسکار از مناظر بسیاری مهمترین رویداد سینمایی سالانه جهان است. این مراسم را میلیونها تن در سراسر جهان تماشا می کنند. برندگان اسکار، هم از منظر موقعیت سینمایی و هم از لحاظ بازار به موفقیت هایی در همه ی جهان دست می یابند. اسکار اما در بیشتر سالهای عمرش مراسمی پر زرق و برق و نمایشگاه مد و زیبایی و به رخ کشیدن ستارگان سینمای هالیوود به جهان این هنر بوده است، و در بیشتر سالها سیاست و اقتصاد و گروههای بانفوذ نیز نقش انکار ناکردنی در آن داشته اند. اما گاه هم بوده است که به دلایل عدیده کفه ی هنری و انسانی و سینمایی بر سیاست و اقتصاد و نفوذ عناصر خاص چربیده است.
هشتاد و یکمین اسکار از همین نادر موردهای اسکار است. اولا نامزدهای مهمترین رشته ها از زمره بهترین فیلمهای هالیوودی به لحاظ هنری بودند، و رقابتها به میزانی نزدیک و تا بدانجا درست و دفاع کردنی بود که شما به زحمت می توانستی از میان دو نامزد یکی را برگزینی و مطمئن باشی که انتخاب اصلحی از همه منظر کرده ای.
برای نمونه اگر از فرانک لانگلا و بازی به یاد ماندنی او در “فراست ـ نیکسون” بگذریم، برای انتخاب میان شان پن از فیلم میلک (هنری میلک) و میکی رورک از فیلم کشتی گیر، دست کم من به سختی می توانستم به یکی رای قطعی بدهم، با اینکه بازی زیبای شان پن را در میلک می ستودم و هم به لحاظ فکری و هم هنری به شان پن و فیلم میلک نزدیکتر بودم، اما بازی ستودنی و سراسر حس و عاطفه و درست میکی رورک هم هر لحظه خودی نشان می داد و آدم را در انتخابش دو دل می کرد.
اما شگفتی اصلی اسکار امسال برنده شدن میلیونر زاغه نشین در ۸ رشته از ده رشته ای که نامزد شده بود، است. اگر شرایط ویژه ی اقتصادی، اجتماعی آمریکای امروز را در نظر داشته باشیم، و مقوله ی مهم امیدی را که اوباما در جامعه ی آمریکا جاری کرده است پی بگیریم، بی گمان متوجه می شویم که رویکرد اسکار امسال نیز بی تاثیر از شرایط اقتصادی، سیاسی و بویژه حضور انکار ناکردنی اوباما و اندیشه ها و شیوه های کاری و رفتاری او نیست.
برای همین است که وقتی شان پن از همجنس گرایان و حقوق نادیده گرفته ی آنان در ایالت کالیفرنیا حرف می زند و می گوید که امیدوار است نسل او شرمنده ی نسل آینده در این خصوص نشود، همه ی سالن با دست زدن های طولانی و ابراز احساسات مثبت با او همدلی می کنند، و در همینجاست که شان پن شادمانی خود را از امیدی که اوباما با خود به جامعه آمریکا آورده است بیان می کند. این امید از امیدهای دروغین و رویاهای دست نیافتنی هالیوودی و بالی وودی نیست، از نمونه ی امیدهایی است که در دوران بحرانهای اقتصادی و سیاسی پیشین در آمریکا در عرصه ی سینما توسط هنرمندان بزرگی مانند چارلی چاپلین و اورسون ولز و بسیاران دیگر در دل مردم دمیده شد و حاصل درست به بار آورد. هالیوود با چرخشی که هنوز تا رسیدن به حرمت هنر واقعی سینما فاصله ها دارد، و نه راهی آسان است و نه امری به سرعت شدنی، تمایل خود را به این سو در اسکار امسال به درستی نشان داد. میلیونر زاغه نشین که همکار فرهیخته ی شهروند دکتر شهرام محمدی در نقد خواندنی خویش به حرمت ها و اهمیت های فیلم حتی پیش از آنکه نامزد اسکار شود پرداخته بود، از نمونه های مهم تمایل هالیوود به هنر سینما و به جهانی متفاوت و متضاد با آنچه سنت هالیوودی است بود. حضور گروهی کودک و زن و هنرپیشه های شناخته شده و ناشناس هندی که برخی از آنان از زاغه نشینان حاشیه ی شهرهای مهم هند هستند، نشان از تغییر جای دوربین تماشا کننده ی هالیوود، هم به لحاظ معنایی و هم از نگاه اجرایی، دارد. در موارد دیگر هم این رویکرد دیده می شد. فیلم “ویکی کریستینا بارسلونا” از آثار به یادماندنی وودی آلن است. و بازی پنه لوپه کروز هم از بازی های زیر پوستی در نقشی بسیار سخت و می شود گفت تا حد زیادی به ظاهر درنیامدنی است. زنی که آمیزه ای است از عشق و هنر اما درگیر ناملایمات روحی روانی و در همان حال سرشار از زیرکی و مهر حتی به معشوق شوهر خویش که همچنان عاشقانه دوستش می دارد. با موفقیت بیرون آمدن از چنین معجونی از حس و عاطفه و چند گانگی شخصیتی، به هیچوجه آسان و میسر نیست، اما اگر کارگردان وودی آلن باشد و بازیگر پنه لوپه کروز هر ناشدنی در امر سینما شدنی می شود. اینها در ذات هنر سینما همیشه بوده، و در واقع از تفاوتهای سینمای بازار و سینمای هنر خصلت است. اما این که گردانندگان اسکار هم این تفاوت مهم را ببینند و بر صدر بنشانند از زمره ی همان رویکردهایی ست که اشاره کردم. و دلم نیامد چرخش اساسی و امیدوارانه ی اسکار امسال را ببینم و خاموش بنشینم. چرا که فکر می کنم هر کدام ما به سهم خویش اگر به حوادث مثبت و منفی دور و حوالی خود واکنش نشان دهیم، دنیا راحت تر به سوی صلح و انسانیت و بشردوستی می چرخد و چهره عوض می کند!