دق که ندانی که چیست گرفتم، دق که ندانی تو/با توام ایرانه خانم زیبا! (از منظومه رضا براهنی )
دق می دانی چیست؟ دق همان مرض مسری است که در این ۴۲ سال گریبان هنرمند ایرانی گرفته است. “ویروس دق” جان یکی یکی هنرمندان و نویسندگان و …. ایرانی را به نام های مختلف: سرطان ریه، سرطان کبد، سرطان، سکته قلبی و و و گرفته است. این امراض بهانه ای بودند ، که مرض اصلی را نشناسیم؛ همان دقی که گریبان هنرمندان در ایران و خارج ایران را گرفته است. از بیژن مفید و غلامحسین ساعدی (در خارج ایران) تا عباس نعلبندیان و فردین و ناصر ملک مطیعی (در ایرا ) و صدها هنرمند دیگر که همه از یک مرض مردند. همان مرض مسری هنرمندان “دق”. دق که ندانی چیست گرفتند!
بهمن مفید هم رفت. نه، دیروز نرفت، خلاف نوشته ها از سرطان ریه هم نرفت. بهمن مفید در ۴۰ سال پیش که ممنوع کار شد از مرض دق رفت! ولی جسمش ماند، به خارج کشور آمد ودر کنار بیژن مفید دوباره زنده شد. زندگی می کرد، نه آن طور که باید و نه آن طور که لایق اش بود؛ مثل همه هنرمندان در آواره گی. تا اینکه روباه جمهوری اسلامی، حکومت دارالخلافه را به دست گرفت. درست حدس زدید آقای خاتمی!
دراین دوره بخشی هنرمندان خارج نشین را فریب دادند و آنها که خسته و خوش باور بودند به ایران دعوت شدند. درست در همان سالی که پوینده و مختاری را قتل عام کردند. داریوش و پروانه فروهر را سر بریدند.
خیلی ها رفتند، فرهاد آییش – سعید راد – سعید کنگرانی – محمود استاد محمد ، بهمن مفید و چند تن دیگر . بخشی به آب و نانی رسیدند. بخشی لب تر کرده دارفانی را وداع کردند و بهمن مفید دوباره مرد. پاسپورتش را گرفتند، ممنوع خروج و ممنوع کار کردندش. دوباره دق کرد.
خودش در مصاحبه ای در ایران می گوید: «گفتند ممنوعالتصویرم. رفتم تئاتر بازی کردم. بعد یکی با کلت آمد گفت: تئاتر تعطیل. من هم رفتم آمریکا! با میانپرده خوانی زندگی میکردم که رئیس دولت اصلاحات گفت همه ایرانیها میتوانند تا دو هفته بعد برگردند ایران. من هم آمدم، پاسپورتم را ضبط کردند و نگذاشتند برگردم. بد هم نشد! ماندم پیش مادرم!»
دوباره اجازه کار به او ندادند. به کسی که در خانواده تاتری به دنیا آمده بود. پدرش غلامحسین خان مفید یکی از کسانی است که تا آنجا که در توان داشت شاهنامه را زنده نگاهداشت. در خانواده ای که یکی از نابغه های تاتر ایران را در خود داشت، زنده یاد بیژن مفید، در کنارش اردوان جوان خوش فکر که نقش بسزایی در تاتر کانون پرورش فکری داشت، در کنار خواهرش هنگامه تنها دخت این خانواده که بازیگر و ترانه سرا و شاعر است. حتی داماد خانواده هم زنده یاد کامبیز صمیمی مفخم بود و عروس خانواده جمیله ندایی و … پس بهمن از یک خانواده تاتری بود. کسی که در ۵ سالگی در روی صحنه در نمایش “یوسف و زلیخا” ایفای نقش کرده است . کسی که در نیمه اول عمرش بیشتر روی صحنه بود. و در نمایش های: شهر قصه (بیژن مفید) – ضیافت (بهرام بیضایی) و نمایش های بسیار ایفای نقش کرد در گروه تاتر ملی (عباس جوانمرد) کار کرد.
در زمانی که رادیو تنها یاور خانه ها بود ، در کنار سیروس ابراهیمزاده، رامین فرزاد، نیکو خردمند، «تجدد»، فهیمه رستگاردر نمایش هایی که بیژن مفید می نوشت و کارگردانی می کرد بازی کرد. بهمن مفید در باله نیز فعال بود و در افتتاح تالار رودکی تهران، با نقشآفرینیِ «زال» در اپرای زال و رودابه به همراه افسانه دیهیم و حسین سرشار حضور داشت .بهمن اولین بار در سینما با مونولوگی که نوشته خودش بود ، توانست ماندگار ترین سکانس فیلم قیصر را بازی کند. و بعد در فیلم های بسیاری درخشید، بازی روان در نقش کاکا رستم در فیلم ” داش آکل ” بر ارزشه ای فیلم اضافه کرد. در سه قاب (زکریای هاشمی) درخشید . در جوجه فکلی که فیلمی به قول دکتر کاووسی ” فیلم فارسی ” بود بازی طنز گونه ای از قیصر ارایه کرد.
بهمن مفید در بسیاری از فیلم های فارسی هم ایفای نقش کرد، که برای بازیگری در توان او خیلی کوچک و ناچیز بودند . بهمن مفید در سال ۱۳۷۸ که به دعوت رئیس دولت اصلاحات خوش باورانه به ایران رفت، یعنی در ۲۱ سال پیش دق کرد. ۲۱ سال اجازه کار نداشت. بهمن مفیدی که از ۵ سالگی روی صحنه بود ، نه اینکه فقط اجازه بازی نداشته باشد، اجازه هیچ نوع فعالیت هنری نداشت. تنها در یکی دو نقش در تاتر عروسکی برای کودکان، از صدایش استفاده شد! البته نه با نام خودش، چون ان هم ممنوع بود ، با نام فامیلی مادرش “بهمن فریور” . در مملکت خودش اجازه نداشت حتی از صدایش با نام خود استفاده کند . و جالب است که یک نفر از این همه هنرمند و سلبریتی در خانه سینما و خانه تاتر و هزاران کوفت دیگر اعتراضی به ممنوع کاری او نکردند و ساده انگارانه می نویسند بهمن مفید از سرطان ریه در روز گذشته دارفانی را وداع کرد!
نه بهمن مفید در سال ۱۳۷۸ که دوباره به ایران آمد ، با مرض مسری همه هنرمندان در این ۴۲ سال دق کرد. و جالب است که همه آن هنرمندان مرگ پرست که در ممنوع کاری او و امثال او سکوت کرده بودند، در رثایش گفتند و نوشتند. بمانند تجمعی که در بعد از مرگ ناصر ملک مطیعی کردند، که اگر در زمان حیاتش می کردند، چه بسا او هم دق نمی کرد. دق که ندانی چیست!
آخرین کار صحنه ای که از بهمن مفید در روی صحنه دیدم، نمایش “عقاب و روباه” نوشته بیژن مفید با کارگردانی اردوان مفید ، و بازی پر انرژی و پر توان زنده یاد جعفر والی در نقش روباه و بهمن مفید در نقش عقاب آنقدر زیبا بود که علیرغم اینکه این نمایش از طرف کانون پرورشی کودکان برای کودکان تهیه شده بود، من چندین بار به باغ فردوس برای تماشای این نمایش رفتم تا از بازی این دو نفر به عنوان کلاس درس بیاموزم. این برشور هم از آن دوران به یادگار مانده است.
دق که ندانی چیست، گرفتند هنرمندان!
به تامی پسرش، به اردوان عزیز و به خانواده تاتر تسلیت می گویم.