شهروند ۱۲۴۵ –
شعاع الدین مصطفی زاده نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون نیز با جهان خاکی وداع کرد. او در سال ۱۳۱۶ در خانه ای که پنجره اش رو به آفاق هنر و ادب باز بود دیده به جهان گشود. پدرش مردی اهل فرهنگ و ادب بود و شعا ع الدین فصاحت بیان را از وی به ارث برده بود. بعد از تحصیلات اولیه به خاطر شوق و ذوقی که نسبت به هنر و ادب داشت به سوی تئاتر و سینما کشیده شد. در سال ۱۳۴۲ ازدواج کرد و ثمره آن دو فرزند دختر و یک پسر بود. همزمان با تشکیل خانواده فعالیتهای هنری اش را نیز ادامه داد و اولین اثرش را به نام سرزمین افتخار به چاپ رساند.
بعد از آن در چند فیلم و تئاتر ایفای نقش کرد و در سریال سرکار استوار نیز با پرویز صیاد و عبدالعلی همایون همکاری داشت تا اینکه اولین سریال تلویزیونی اش به نام داش پالکی را کارگردانی کرد. این سریال فضای سیاسی و اجتماعی دوران قاجار را به تصویر می کشید. مصطفی زاده که در سالهای پس از انقلاب به دلیل تحولات پیش آمده در صدا و سیمای آن دوره از فعالیت هنری باز مانده بود اواخر سال ۱۹۸۴ میلادی به اروپا مهاجرت کرد. او طی این سالها علیرغم مشکلات و فراز و نشیبهای دوران مهاجرتش از تحقیق و نگارش باز نایستاد و مدتی قبل از درگذشتش تصمیم گرفت نوشته هایش را به چاپ برساند. سه سال پیش در سفری که به آلمان داشتم به شهر برلین رفتم و ساعاتی هم پای خاطرات مرحوم مصطفی زاده نشستم و قرار بود که در یک فرصت مناسب گفتگویی تصویری با او داشته باشم که این توفیق روی نداد. چندی پیش هنگامیکه نامه های الکترونیکی ام را نگاه می کردم دخترش مهرنوش پیام درگذشت بابا را فرستاده بود. نوشته بود روز واقعه وقتی که چندین بار با پدر تماس میگیرند و جواب نمی دهد با ماموران آتش نشانی به خانه میروند و با شکستن قفل در وارد خانه می شوند . میگوید بابا مثل همیشه روی مبل راحتی اش دراز کشیده بود. درست به عادت همیشگی اش که بعد از نهار می خوابید. ابتدا فکر کردیم خوابش سنگین است. صداش کردم و گفتم : بابا چرا در رو باز نمی کنی. اما هیچ جوابی نداد . وقتی ماموران مرا به بیرون از اتاق می کشاندند فهمیدم که بابا دیگر بیدار نخواهد نشد.
بابا همیشه آرزو داشت که مرگش مثل یک خواب باشد … شعاع الدین مصطفی زاده روز ۶ اگوست ۲۰۰۹ در منزل مسکونی اش به خوابی ابدی فرو رفت و رسید به مرگی که دوست داشت و چه مرگ خوشی. روحش شاد.