به نمایشگاه پوسترهای مهدی پوریان در گالری آرتا که پا میگذاری، با نخستین نگاه گذرا به دیوارهای دورادور، در همان آستانه پا سست میکنی تا به نخستین برداشت آنی میدان بدهی. دیوارهای فضای دلباز و آشنای گالری در خلوت خوش بعدازظهر روز آخر نگاه تماشا را به خط و نقش و رنگ و فرم و قاب میکشاند ـ همچون همیشه و چنانکه باید. پس این درنگ بر آستانه از چیست؟ از خود پرسیده نپرسیده ذهن در پی پاسخ میدود. به یاد میآوری که در گذشته و تا این دم بر این عادت بودهای که آگهی دیواری را بی قاب ببینی. پس در همین بِ بسمالله گرافیست به زبان “قدما” خرق عادت میکند تا توی تماشاگر را به چالش بکشاند؟
میدانم که پوستر یا آفیش یا آگهی دیواری به مفهوم امروزین آن کم و بیش دوسَد سالی از عمرش میگذرد. میدانم که رواج و رونقش با به کمالرسیدن لیتوگرافی یا چاپ سنگی و در پی آن امکان تولید انبوه چاپی فراهم شده. میدانم که پوستر سرشت و پیشینهای دارد که آن را خیابانی و ارزان و دسترسپذیر میکند. میدانم اگر نقاشی از آنِ خواص و زینتبخش خانهی اغنیا یا گنجبخش موزههاست، پوستر از آنِ بازار و مردمِ کوچه و بازار است. پوستر روشی بازاری و منشی خاکی دارد: اهل فخر فروختن نیست؛ میلی به جلوهنمایی ندارد؛ در قاب نمیگنجد و بینیاز از آن است؛ و… اما رشتهی جدل یکسویه را باید برید. به یادم میآید که ماگریتِ نقاش وقتی کاری پوسترنما را کشید و با افزودن جملهای در پایینِ نقاشی چالشبرانگیز شد، حرف و پیامی داشت. پس پا پیش میگذارم تا، رها از عادت، تماشاگر کارهای گرافیستی کارآزموده و پرکار باشم — گرافیستی که نه تنها با خودِ پوسترهایش، که حتا با به نمایش گذاشتن آنها در قابهای یکسانِ مشکی و ساده و جلا نخورده، سرِ آن دارد که پیامی را به تماشاگر اثرش برساند.
اگر دیدن یک جملهی ساده در نقاشی یک نقاش جای شگفتی داشته، در یک پوستر دیدن مایه یا اِلِمانهای نوشتاری در کنار مایه یا اِلِمانهای گرافیکی بس عادی مینماید. چراییاش در این است که پوستر، چه کاربردی باشد و چه هنری، گرایشی به گنجاندن نوشتار یا پارهای از نوشتار در خود دارد. پوسترهای پوریان در نگاه نخست همچون پوسترهای بی متن و بسنده کرده به نقش مینمایند. در نگاهی دیگر روشن میشود که نوشتار، یا به بیان دیگر متن، به بیرون از چارچوب پوستر و در برچسب و در پایین عنوان اثر میآید. اگر نگاهی به آنچه که تنها “زیرعنوان” یا سرنخی به درونمایه مینماید، با درنگی بر پوستر همراه شود؛ به دریافتی نو میرسیم: گرافیست نه تنها از متن چشمپوشی نکرده، که با بیرون کشاندن آن از پوستر و نشاندن آن در حاشیه، بر آن است که به اشاره و سربسته از رمز و راز دلبستگی خود به متن بگوید — متنی که پاره یا بندی از شعری و ترانهای و یا اشارهای کلامی به متنی ادبیست و میآید تا فروتنانه و بیهیاهو پشتیبان شاعرانگی نقش و تصویر و فرم و خط باشد.
کار پوستر پیامرسانی و آگاهگری و برانگیختن است. از همینروست که پوستر بیش و پیش از هرچیز ابزاری برای تبلیغ به معنی گستردهی این واژه و بهویژه ابزاری برای تبلیغ بازرگانی به شمار آمده و میآید. با این همه سود و سودای کسب و کار یا نیاز به پیامرسانی سرراست و آشکار نتوانسته پوستر را در بند و حد کارکردی ابزاری حبس کند. به فرخندگی روی آوردن نقاشانی بزرگ چون تولوز لوترک به پوسترسازی و نیز کار و کوشش دیگرانی چون ژول شِرِه (پدر پوستر مدرن) و اوژِن گراسه و آلفونس موخا پوستر توانست همچون یک فرم هنری خودی بنمایاند. این شکوفایی آگهی دیواری در جامهی فرم هنری که در پایان سدهی نوزده در دورهی نامور به دورهی زیبا (بِل اِپوک) رخ داد، برآیند کار نقاشان و تزئینگران و تصویرگرانی بود که هریک به شیوهی خود کوشیدند پوستر را برخوردار از ارزشهای زیباییشناسانه و شایستگیهای هنری کنند. از آن پس نیز گرچه پوستر بیشتر در پهنهای سیر میکند که باری به هر جهت هنرِ سوداگرانه نامیده میشود، گهگاه میشود و میتواند که پاسخگوی سودا و رویای هنرمندانه و بری از سود و زیان بازار باشد.
نمایشگاه پوسترهای مهدی پوریان با نام شعر دیداری تماشاگر را به تماشای پوسترهایی از این دست فرامیخواند. پوسترهایی که از هر تجربه و تکنیک گرافیکی بهره میگیرند تا پیامی ویژه را به اهلش برسانند ـ پیامی نه برآمده از سفارش مشتری، که برخاسته از دل و جانی خوگرفته به شعر. چنین پیامی باورِ آلفونس موخا را به یاد میآورد. موخای نقاش و تزئینگر که با سبک آر نوو(هنرِنو)ی خود در پوسترسازی و تزئینگری نامور شد، بر این پا میفشرد که هنر غایت و پیامی معنوی دارد.
تورنتو، اوت ۲۰۱۲
www.fmolavi.wordpress.com